دین حق را نقطهی پرگار، دست فاطمهست
گردش این گنبد دوّار، دست فاطمهست
حجة الله الحُجَج، آرام جان مصطفاست
بوسهگاه احمد مختار، دست فاطمهست
جبرئیلش همزبان و کاتب وحیاَش علی
بعد احمد رشتۀ گفتار دست فاطمهست
مهبط زهرا کجا و طور موسای کلیم
مُصحف خلقت چنان طومار، دست فاطمهست
آینهدار مناجاتش قنوت هر شبش
رازدار حضرت دادار، دست فاطمهست
یار مست فاطمه دلدار مست فاطمه
کار دست فاطمه پیکار دست فاطمهست
در مصاف حق و باطل، در غبار فتنهها
چون عَلَم افتد علمبردار، دست فاطمهست
خطِّ بیعت را اگر روشن نمی فرمود او
حق نهان میماند، پس اینکار دست فاطمهست
تا ابد پیروزِ جنگی نابرابر کوثر است
چون مدال بهترین رفتار، دست فاطمهست
آن که با اقدام زهرا مفتضح شد خصم اوست
پس شکست دشمن قدّار دست فاطمهست
بسکه اقدامِ به هنگامش بصیرتساز بود
تا قیامت پرچم ابرار دست فاطمهست
جبهۀ اسلام تا آنسوی عالم فاتح است
فتح ما این بار نه، هربار دست فاطمهست
روز رزم عاشقان سربند یا زهرا خوش است
ریزش اُردوی استکبار دست فاطمهست
مرتضی هم روز رزمش ذکر یا زهرا گرفت
ذوالفقار حیدر کرار دست فاطمهست
روز تنهایی که حتی یک نفر یارش نبود
یاور آن رهبرِ بی یار دست فاطمهست
هر جفایی دید راضی بود در راه علی
اذن و حکمِ ضربۀ مسمار دست فاطمهست
هیچ با مولا سخن از سیلیِ دشمن نگفت
سرِّ مستودع در این اسرار دست فاطمهست
فاطمه میخواست تا عالم نگردد زیر و رو
ورنه نفرین بر همه اغیار دست فاطمهست
بیش از این رسوا نکرده آن چهل نامرد را
آری اسرار در و دیوار دست فاطمهست
کربلای کوچه تا کرب و بلا محصول اوست
کربلا تا کربلا ایثار دست فاطمهست