مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۱۸ دقیقه·۳ سال پیش

وحدت مسأله دولتی نیست!

مقدمه

اللّهم صلّ علی محمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم

بسم‌ِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیم، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ، ربِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یفْقَهُواْ قَوْلِی، الهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی، وَ وَفِّقْنِی لِلَّتِی هِی أَزْکی، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَرْضَی.

هدیه به پیشگاه مقدس صدیقه‌ طاهره سلام‌اللّهُ علیها صلوات عنایت فرمایید. عرض ادب به ساحت مقدس حضرت بقیة‌ اللّهِ الاَعظم روحی و ارواح ‌العالمینَ لهُ الفِدا صلوات دیگری محبت کنید.

خدا ان‌شاءالله ما را با سعادت و عاقبت به خیری و شهادت به شهدا ملحق کند، نثار ارواح طیبه‌ شهیدان، امام شهیدان، برادر عزیزمان آقای جیرانی‌زاده، اموات خودتان، هر کسی در طول تاریخ قدمی در راستای اعتلای معارف اهل بیت علیهم‌السلام برداشته، صلوات دیگری محبت کنید.

اهمیت معرفی و توجه به جایگاه حضرت زهرا (س) و حضرت مریم (س)

یک مقدمه سریع بخواهم خدمتتان عرض کنم، دعو خداوند این نیست که از مادران ائمه و انبیا اسم ببرد، یاد کند، توضیح دهد، مقام‌شان والا هست، برای این که دامن پاک‌شان نبی‌پرور و امام‌پرور باشد.

چه ما بدانیم، چه ما ندانیم. مادر امام هادی علیه‌الصلاه و السلام را زیاد نمی‌شناسیم، چون خیلی گزارشی نداریم. مادر خاتم انبیا را زیاد نمی‌شناسیم، گزارشی نداریم. دو نفر را بیش‌تر می‌شناسیم، چون غیر از مقام مادری، یک مقام هدایت هم دارند، از این جهت شباهت به مقام ائمه است. چون قرار است یک تبیینی کنند، جایگاه باید داشته باشند، معرفی شده‌اند. یکی مریم عذرا، یکی صدیقه کبری سلام‌الله‌علیهما. هم برای آن بزرگوار آیات فراوانی هست، هم برای این بزرگوار آیات فراوان و روایات فراوانی. که اگر روایات را بخواهیم بررسی کنیم، ده‌ها جلسه می‌شود، روی آن بحث کرد، گفت‌وگو کرد. حیرت‌انگیز است. سر سوت می‌کشد.

فهم ما این است که ظاهرا این دو بزرگوار، حضرت مریم مصحح نبوت و نقش اساسی در اعتبار نبوت حضرت عیسی علیه‌السلام دارد و صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها نقش اساسی در پرده‌برداری از جریان باطل و اثبات و اعتبار مقام حقانیت دارد. به همین دلیل هم او را معرفی کردند. اصلا کسی بایست در آن جایگاه باشد که تشخیص بدهد، کس دیگری مثل امیرالمومنین عِدل پیغمبر است در فهم قرآن. ماها چه تشخیصی داریم؟

نقش حضرت زهرا (س) در برهم زدن اجماع دروغین

عرض کردیم که جریانی که حاکم شد، قدرت را به دست گرفت. خواست چندصدایی نباشد که تفوق داشته باشد و شعارش این بود. «لا والله لا يخالفنا أحد إلا قتلناه» و صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها اجماع ادعایی را با خاک یکسان کرد. با خروجش از آن اجماع. با دفن شبانه. با آن قهر. با آن خطبه‌ها و بعد جریان نفاق پیچیده پوشیده را فاش کرد و مقام امامت را هم اثبات کرد.

بیان درست از مساله قدس

بعد از این یک مساله مهمی که اگر مسئله ما نیست، از مشکلات ما است را مطرح کردیم. چون این مساله اگر حل نشود در فهم آن قبلی‌ها دچار خلل می‌شویم. عرض کردیم، ای کاش ۲۲ بهمن و روز قدس ما مانند اربعین بشود. ای کاش نگاه ما به قدس، مثل حرم امام رضا علیه‌السلام بشود. وقتی نیست، همان طور که یک زمانی مردم نمی‌دانستند، قبر امام حسین سلام‌الله‌علیه چه خبر است؟ ائمه ما را بردند به آن سمت دیگر.

روایات و تشبیه‌ها و این‌ها ما را برد به آن سمت. اگر چیزی نمی‌فرمودن، چه می‌دانستیم؟ «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ...»{اسراء،1}. الان در چنگال دشمنان خدا اسیر است و ما حس نداریم. ما برای قبر منسوب به زینب کبری (س) خون دادیم و باید هم می‌دادیم، کم هم بود. آن درست. نسبت به آن حس نداریم. بعد می‌گوییم آقا آنجا ناصبی‌اند، که هستند؟ چرا در سوریه نمی‌گویی که ناصبی‌اند، چه کسی‌اند؟ چرا سمت سامرا نمی‌گویی ناصبی‌اند، چه کسی هستند؟ چون نگاه نسبت به قدس غلط است که می‌خواهم بگویم به این مسئله‌ی وحدت ربط دارد. ما روایت درست از قدس نداریم که مسئله‌ی اول جهان اسلام قدس نیست. روزی که برای بچه هیئتی‌ها مسئله‌ی قدس، مسئله‌ی اول بشود، مثل بحث مدافعان حرم، آن لحظه‌ای که نگران بودند، نکند ضریح مطهر زینب کبری (س) را بزنند، یادتان است که بعضی اوقات می‌ترسیدیم و می‌گفتند حلقه محاصره شده است. دوباره دم سامرا رفتند. خدا شهید تقوی و اینها را رحمت کند، سلام‌الله علیهم اجمعین، گفتیم نکند دوباره غلط زیادی بکنند. اضطراب یادتان است؟ چرا نسبت به قدس اضطراب نداریم؟ آن درست است. بعد فرد هیئتی و دیندار می‌گوید که آقا، آنجا نمی‌دانم ناصبی‌اند، هستند یا نیستند. من اصلا کار ندارم که ناصبی هستند یا نیستند. حرم امام رضا (ع) را بخواهند اشغال کنند میگویی ناصبی هستند یا نیستند؟ ما به کسی کار نداریم. کعبه را می‌گویی ناصبی هستند یا نیستند؟ کعبه، کعبه است. چون قدس را دولتی برگزار کرده‌ایم، اشتباه کردیم.

صاحب انقلاب مردم‌اند، ما در 22 بهمن میزبان داریم. بابا اینها اکثریت مطلقشان، همه مستاجرند. چهارساله و شش‌ساله و هفت‌ساله‌اند. ما باید میزبان باشیم و ما باید به مسئول بگوییم که ضدانقلاب هستی اگر به آرمان‌های انقلاب عمل نکنی. نه آن مسئول که وقتی خودروی آشغال تولید می‌کند، بگوید اگر اعتراض کنید ضدانقلابید. چون دولتی‌اش کرده‌ایم، اینگونه هستیم.

وحدت مسأله دولتی نیست!

وحدت را هم دولتی کرده‌ایم. اینها را مقدمه گفتم تا به وحدت برسم. وحدت را هم دولتی کرده‌ایم. وحدت اگر دغدغه‌ی بچه هیئتی‌ها نیست، چون چند گروه خطا کردند. مبلّغین خطا کردند، مسئولین سازمانی وحدت نیز خیلی خطا کردند. به چند همایش و چه و چه بسنده کردیم، کما اینکه قدس مثلا یک راهپیمایی سیاسی شده است. کلا بیخیال آن هستیم و در طول سال اصلا به آن فکر نمی‌کنیم. شب قدس و شب 22 بهمن، من بمیرم تو بمیری، آقا را خرج کنیم تا مردم بیایند. در حالی که مثلا برای روز عاشورا مگر التماس باید بکنی؟ مردم می‌آیند و وقتی می‌گویی برای کرونا خطرناک است به تو اعتراض می‌کنند. می‌گوید، می‌خواهم بیایم. ما بد عمل کرده‌ایم.

خوی تفرّق

وحدت نیز همین‌گونه است. مخصوصا اینکه عده‌ای با بد عمل کردنشان، باعث شده‌اند عده‌ای نیز بدبین بشوند. مسئله‌ی تفرّق که فقط بحث شیعه و سنی نیست، این یک اخلاق است. من مخالف خودم را نتوانم تحمل کنم، می‌خواهد مخالف با دیگریِ من سنی باشد، یهودی باشد، مسیحی باشد، حالا با صهیونیست و با آنکه با من در جنگ است کار ندارم، آنکه با من در جنگ است که هیچ. می‌خواهد برادرم باشد. ندیده‌اید دو بچه شیعه برادر، 15 سال است که با یکدیگر قهر هستند. این تفرق یعنی چه؟ پدر و مادر با بچه قهرند. فامیل با فامیل قهرند. در بعضی از روستاهای زحل و مشتری و اینها، وسط روز عاشورا دوتا دسته عزاداری بیرق‌ها را می‌کشند و با چوب یکدیگر را می‌زنند. بابا، فقط شیعه و سنی نیست، یعنی خوی تفرّق فقط برای شیعه و سنی نیست. یکی از مظاهرش، شیعه و سنی است. یعنی آنکه اهل تفرّق است، همه‌جا اهل تفرق است. هیچ مخالفی را قبول نمی‌کند.

من قبول دارم که فهم ما از توحید، نبوت، معاد، همه چیز با اهل سنت، با مسیحیان و... فرق دارد؛ قرآن دیده‌اید که توحید مسیحیت را نقض کرده ولی در مقام بیان، او خود را موحد می‌داند، من هم خود را موحد می‌دانم و می‌فرماید: «...تَعالَوا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ...»{آلعمران، 64}. بله، در سر جای خود این تفاوت فهم را داریم. نه انکار تفاوت می‌کند، نه می‌گوید تفرق کن و جنگ کن. ما با کسی که با ما جنگ ندارد، جنگ نداریم. صلح طلبیم. اگر این فهم جا بیفتد، هیئتی‌های دیندار امام حسینی یقه‌ی هم را پاره نمی‌کنند، به هم فحاشی نمی کنند. دو تا جناح سیاسی 88 چه بود؟ بخشی از 88 پدرسوخته های عامل بیگانه بودند، مگه 15 میلیون عامل بیگانه نداریم که، برخی از آنها که آمدند به خیابان، برای فهم‌شان که یا غلط بود یا درست آمدند. تفاوت فهم با هم داشتند. آن‌جایی که مردم یقه ی هم را پاره کنند، خطرناک است و آن تفرق است. لزوما شیعه و سنی نیست، می‌تواند موسوی و احمدی نژاد و هرچیز دیگری باشد. همه شیعه بودند، رای داده بودند چه بسا خیلی از اینها رای داده بودند. همه شان که جاسوس و خرابکار و گلادیاتور اغتشاش که نبودند. خوی تفرق اگر باشد، همه جا هست. نمی توانیم مخالف فهم خودمان را بپذیریم.

یک حق پنداری اصیلی پیدا می‌کنم که من مرکز عالم وجود می‌شوم، انحراف از من می‌شود انحراف از معیار! هر چه دورتر بشوی، از حق دورتر می‌شوی، در حالی که فهم من است از حق. باید معلوم بشود فهم من از حق، حق است. لزوماً من نیستم.

فصل الخطاب

مرحله‌‌ی بعدی این است که مشخص بشود خب ما که باهمدیگر دعوا نداریم، باید گفت‌وگو کنیم. حالا پذیرفتیم یا نپذیرفتیم، لزومی هم ندارد شما حرف من را بپذیرید یا من حرف شما را، فقط در جایی که فصل الخطاب جامعه حکم قطعی صادر کند، همه‌ی دنیا می‌فهمند که قانونی که صادر شده است، باید تن بدهند. مثلا فرض بفرمایید بگویند اینجا طرح زوج و فرد است، اینجا طرح ترافیک است. فصل الخطاب جامعه بفرماید الان فلان زیارت در تلویزیون پخش نشود، معلوم است حفظ نظام است، چشم! حتی اگر کسی اختلاف نظر هم دارد، می‌تواند نامه بدهد آقا به نظر من این درست نیست ولی در عمل فعلا انجام می‌دهم. حالا یک وقت می‌گویی آقا فلانی تو داری خلاف فصل الخطاب را انجام می‌دهی، این گفت‌و‌گو دارد، چون فهم توست و فهم من است. فهم من و شما لزوما خود او نیست که. صدتا ولی فقیه نداریم که. یک نفر است. این بحث بسیار مهم است. ما هنوز بلد نیستیم.

یکی از بزرگترین مشکلات یکی مثل من، این است که اگر بخواهم راجع به حقایق حرف بزنم، یک عده می‌آیند و کامنت فحش می‌گذارند و آنها می‌گویند بفرما، ببین تو چی چی. اگر این منطق درست بود، البته من می‌گفتم این صفحه آقا را هم ببینید در آن چه فحش هایی هست. اما واقعا متاسفم، چون فحش منطق ندارد. برای چه فحش می‌دهی که دهن مرا ببندی؟ داری مرا محدود می‌کنی. حالا همه را بگذارم کنار، چون حرف اینجا زیاد است.

دفاع از حق بدون توهین

آقا ما حق را بگوییم، توهین نکنیم. این را ببینید. من اعتراف میکنم این شیوه را قبول ندارم، من شاید در طول یک سال، یک بار در سخنرانی هایم نگویم مقام معظم رهبری، چون وظیفه‌ی خودم می‌دانم آن چیزی را که از فرمایش ایشان می‌دانم و درست می‌دانم، تبیین کنم. حرف ایشان را بخواهم عینا تکرار کنم، خودش از من خوش بیان‌تر، صدای گیراتر و چهره‌ی کاریزماتیک‌تر است. هی بگویم فرمود دونقطه کوتیشن، این برای اسقاط خصم است، خفه‌کردن مخاطب من است که می‌خواهم بهش نسبت دهم. اما چون با این روش برخورد می‌شود می‌خواهم بگویم، بروید باز فکر کنید. دو مسئله است: 1-از حق دفاع کنیم. 2-بی ادبی نکنیم.

نقد با توهین متفاوت است
طبعاً هرجایی که شما مرا نقد کنید، من و مثل من دوست دارم بگویم به من توهین شده است. یک آقایی می‌فرمود، اسم شهادت حضرت زهرا (س) را بیاورید، ما توهین تلقی می‌کنیم. ولو اسم قاتل را نیاورید و اشاره هم نکنید. خب این راهی است، برای اینکه مجرم فرار کند و حق روشن نشود. آقا شما بیخود توهین می‌دانید! ما توهین نمی‌دانیم. نقد توهین نیست. مثلا می‌گوید آقای کاشانی دیشب این را گفتی و به نظر من این تناقض را داشت و این مغالطه است. من بگویم این توهین است! توجه فرمودید؟ بیان حقیقت توهین نیست. از کلمات زشت، هتک، تخفیف استفاده نکنم، توهین نیست.

دوگانه‌ بیان حقایق و توهین

چون که جامعه‌ی ما جامعه‌ی برچسبی است، من از فرمایشات رهبر معظم انقلاب چند جمله می‌خوانم. به خودم بود این کار را نمی‌کردم و می گفتم من منطقم را توضیح میدهم، برداشت من این است این چندشب که حرف زدم، شرح فرمایشات ایشان بود. حالا می‌خوانم اگر اشکالی بود، شما می گویید. پارسال فرمودند، کمتر از یک سال پیش،11/15/99 ، لینکش هم الان در کانال‌های من در تلگرام و ایتا هست، از روی آن چند جمله را می‌خوانم. همین اخیرا، ولادت حضرت زهراست.

دوگانه‌ی بیان حقایق و توهین. برخی بیان حقایق را اگر حساس باشد، نفی می کنند. من می گویم این فرمایش را ببینید، از قرآن اول مثال بزنم، قرآن می‌فرماید به بت بت پرستان توهین نکنید. 4 ممتحنه می‌فرماید: ابراهیم اسوه ی شماست، به آنها گفت ما بیزاریم. « انّی بَریٌ » {ممتحنه، 4}. توهین کرد؟ نه آقا، من بتت را قبول ندارم ولی به بتت فحش نمی‌دهم. ابراز برائت می‌کنم ولی به بتت جسارت نمی‌کنم، توهین نمی‌کنم، فحش نمی‌دهم. ولی من قبول ندارم. من این مسیر را مسیر درمان نمی دانم، این را سم میدانم اما فحش نمی‌دهم. فحش نمی‌دهم اما نمی پذیرم. فحش یک چیز است، نپذیرفتن یک چیز. « انّی لا أعْبُدُ ما تَعْبدونَ » {کافرون،2} خدا چقدر در قرآن بت‌های ایشان را نقد کرده است؟ منفعت ندارند، ضرر هم نمی‌توانند بزنند. سوره انعام، سوره توبه. فحش نمی‌دهد. بیزارم از بت و قبول ندارم. حالا فرمایش آقا را ببینید.

ابعاد وجودی حضرت زهرا (س)

می فرماید، خلاصه می‌کنم یک جاهایی را از رو می‌خوانم. می‌فرماید حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ابعاد وجودی فوق‌العاده‌ای داشت. عبادت حیرت انگیز، مادری فوق‌العاده، همسری فوق‌العاده. بعد وظیفه‌ی امربه‌معروف و مجاهدت. مجاهدت یا جهاد یعنی جنگ. با چه کسی جنگید؟ بدر و احد منظور شماست؟ با چه کسی جنگید و سر چه جنگید؟ اسمش را شما فرموده‌اید مجاهدت. یعنی، حضور در آن میدان عجیبی که بنا بود سرنوشت امت اسلام در آن میدان تعیین بشود. من فهمم را در شب‌های گذشته راجع به این گفته‌ام. سرنوشت امت اسلام چه بود؟ آن حضور طوفانی عجیب فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها، با آن خطبه‌های عجیب. حضور طوفانی یعنی، درگیری بود. نقشه‌ی جامع هویت زن در منطق اسلام این‌ است. یعنی درست است بالاترین افتخار هر زن مادری او هست. اما یک عرصه‌هایی هست که فقط از عهده‌ی یک زن بر‌می‌آید. در شام زینب کبری. در این واقعه فاطمه‌ی زهرا و در جای دیگر مریم. یک سری کار‌های عمومی برای همه است و یک سری کار‌ها هم در نقشه هویت زن همه‌اش هست. مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فی‌السبیل‌الله.

نقشه جهاد حضرت زهرا (س)

خب شما الان به من بگویید که نقشه‌ی جهاد حضرت زهرا چیست؟ می‌گوییم در فاطمیه، بچه کم داریم را بگو. خوب هست، آن هم واقعا مسئله‌ی مهمی است. هم مسئله‌ی امنیت ملی هست، آینده‌ی اسلام است، آینده‌ی تشیع است و آینده‌ی ایران است. خیلی مهم است ولی فاطمیه بزرگ‌تر از این هست. این را کنارش بگو ولی فاطمیه پنج‌تا بچه بیش‌تر داشته باشی، نیست. گر چه مهم است. واقعا امروز تعداد فرزند بیشتر با این سختی‌ها باید قصد قربت کرد و جهاد است. اما فاطمیه را به این تنزل نده. حداکثر این بعدی از ابعادش هست.

موضوعی که سرنوشت امت اسلام است آن یک موضوع فکری هست. بعد می‌فرماید در عین‌حال کدبانو، مدیر خانه و بنده‌ی خدا و عابد، به عصمت رسید. بعد ایشان توصیه دارد. شما بایستی، در بیان کار خودتان و در شیوه‌ی کار خودتان به نحوی عمل کنید که گسترش این بد‌زبانی و بد‌گویی وجود نداشته باشد. فحش ندهید آقا. کجا می‌گویند؟ فحش ندهید آقا. از کجا می‌گویم؟ جلوتر معلوم ‌می‌شود. بدگویی و بدزبانی نکن. نه این‌که نقد نکن. مکتب ائمه علیم‌السلام و مکتب علوی و فاطمی، از این چیز‌ها مبرا هست. یعنی از فحش و از بدگویی. حالا این‌جا را ببینید. شما نگاه کنید فاطمه زهرا(س) دو خطبه طوفانی ایراد کرده‌است. طوفانی یعنی منبر هیات نیست. دو خطبه به معنی واقعی کلمه طوفانی. یکی در مسجد در میان انبوه متراکم مردان، یعنی فدکیه است. یکی هم خطاب به زنان مدینه که منظورشان خطبه زنان انصار بوده‌است. دو خطبه مهم، پر از مطالب مهم و اعتراضی است. پس اعتراض کرد، فحش نداد.

از مطالب بسیار مهم و اعتراضی و تنبیهی(یعنی آگاهی‌بخشی)، نسبت به مفاهیم برجسته اسلامی است. مفاهیم بسیار مهمِ برجسته اسلامی که مورد گفت‌وگو در خطبه طوفانی بود کجای خطبه بود؟چه بود؟ حالا اینجا را ببینید. مفاهیم برجسته اسلامی که فاطمه زهرا (س) در مورد آن‌ها خطر احساس می‌کرد، یعنی دید مفاهیم برجسته اسلامی در خطر است، لیکن در این دو خطبه بزرگ و مهم و پرشور یک کلمه هتک و زشت و توهین‌آمیز نیست.

پارسال فرموده، خوانده که فرموده‌است. در این خطبه فدکیه، کلمه هتک، پرده‌دری، زشت، توهین‌آمیز نیست. همه کلمات، کلمات محکم، مستحکم و بیانات متین و متقن است. می‌خوانم خطبه را که ببینید پس گاهی تلقی توهین می‌شود، تلقی شما از توهین با ایشان فرق می‌کند. بعد می‌فرماید شما و من باید این‌طوری عمل کنیم.چشم این‌جوری عمل می‌کنیم.

چون فرصت زیاد نیست، امشب چند جمله می‌خوانم. الحمدالله بعضی از جملات آن‌ را قبلا خوانده‌ام. اگر من این جملات را می‌خوانم، شما تلقی هتک و زشت و توهین دارید، یعنی تفاوت فهم با ایشان دارید. اشکالی هم ندارد، تفاوت فهم داشته‌باشید. آدم هستید فهم شما متفاوت است. در مقام عمل باید اطاعت کنید. همه‌اش محکم و مستحکم و متین و متقن است.

خطبه فدکیه

می‌فرماید: وقتی پیامبر اکرم(ص)از دنیا رفت، این‌ها را چون دیشب توضیح دادم، زود رد می‌شوم.

« ظَهَرَت فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ ...» نفاقتان آشکار شد. « نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ...» رئیس منحرفان قد علم کرد. «وَهَدَرَ فَنِیقُ المُبْطِلین...» رئیس اهل باطل، میدان‌داری کرد . دین پوسید. « وَ أَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ...» شیطان در گوشتان خواند و دنبال شیطاندویدید. این‌ها کلمات حضرت زهرا است. عجیب است. «...وَ الْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْکَلْمُ رَحیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلُ،...» هنوز جگر ما از داغ پدرمان التیام پیدا نکرده، « ورَسُولُ لَمَّا یُقْبَر...» و هنوز آب کفن پدرم خشک نشده « زَعَمْتُمْ خَوفَ الْفِتْنَةِ» گفتید از فتنه ترسیدیم. امنیت ملی و بیرونی داخلی و چی چی، یک باره کاری کنیم. از فتنه ترسیدیم.

حضرت این آیه را خواند «... أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ»{۴۹ توبه} غرق شدید در فتنه.

کتاب خدا مقابلتان هست «..خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَظُهُرِكُم...» انداختید پشت سرتان «بِئسَ لِلظَّالِمینَ بَدَلا» وای ظالمان؛ چی می‌خواهند در عوض این کارها به شما بدهند؟ «وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»{۸۵ آل عمران} غیر از اسلام دنبال چه هستید؟ از تو قبول نمی‌کنند.

رسید به اوج گفتگو، گفتند به شما ارث نمی‌رسد. فرمود: « أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ...»دنبال احکام جاهلی هستید. « ... اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ...» عمدی کتاب خدا را ترک کردید و انداختید پشت سرتان.

حضرت مریم -گاهی أوقات کارهای خدا عجیب است!- حضرت مریم سلام‌الله‌علیها، حدود ۱۵، ۱۶، ۱۷ ساله وسط بیابان رفت و با یک پسر برگشت. گاهی خدا ظاهرش بی‌رحمی است، ولی آخر رحمت است. هم می‌خواهد مریم را رشد بدهد و هم دفاع بکند. بچه را بغل کن و داخل شهر برو. هرکس نگاه می‌کند، با نگاه‌هاشان می‌خواهند، بزنند. «وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ...» {نسا، 156}، خیلی حرف‌های زشتی زدند. «... مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا...» {مریم، 28}، نعوذبالله؛ نه مادرت این‌کاره بود و نه پدرت. حالا به طُهر طاهر مطهر، عذرا بتول، معصومه... بعد هم خدا به او چه گفت؟ دفاع هم نکن. مدام زدند. -برای یک جمله این را توضیح می‌دهم ولی چون جالب است...- هرچه دفاع می‌کرد، مگر کسی قبول می‌کرد؟

بعد ناگهان در گهواره صدا بلند شد «... إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا، وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا» {مریم، 30 و 31}، همه را گفت «وَبَرًّا بِوَالِدَتِي...» {مریم، 32}، با اعجاز، نبوت خودش را بیان کرد و گفت آمدم به مادرم نیکی کنم. مقام مادر را ببین! همه آچمز شدند. چه دفاعی باید این‌طوری معجزگون می‌کرد؟ پیش از این حرف‌ها، آن‌جا که حضرت مریم فرمود این را خدا به من داده، به او گفتند «... لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا» {مریم، 27}، عجب دروغ بزرگی بستی، نعوذبالله.

وقتی به حضرت گفتند که پیغمبر فرمود به شما ارث نمی‌دهد، فرمود «لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا»، عجب دروغی به پیغمبر بستید. هتک یا متین و مستحکم، عیبی ندارد شما تفاوت نگاه داشته باشید، برای این هم عرض کردم من این منطق را نمی‌پسندم. باید گفتگو کرد تا حقیقت روشن شود، وگرنه این‌طوری من جمله‌اش را می‌آورم و می‌زنم بر سر کسی که می‌خواهد. این روش خوب نیست. دارم می‌گویم این کار را نکنید. و همین‌طور تا آخر. می‌خواهید باز هم بگویم؟ ۱۴۰۰ چاپ شده. یکی دیگر هم بگویم، دیگر معلوم نیست زنده بمانیم و یک‌دیگر را ببینیم. چاپ دهم، تابستان ۱۴۰۰، صفحه‌ی ۱۷، دو امام مجاهد، یک صلوات بفرستید.

مثالی از بیان صریح حق بدون توهین از رهبری

من این را در یک جلسه مفصل توضیح داده‌ام، که این اسلام و این‌ها یعنی چی. الان فقط یک جمله‌اش را می‌خوانم که شما بروید فکر کنید، کتاب را مطالعه کنید. ایشان جنگ امیرالمومنین و معاویه را، این برای پارسال بود، این برای جوانی‌هایش اما ۱۴۰۰ چاپ شده‌است. ۱۴۰۰ که چاپ کردند، بعضی کلمات را حذف کردند ولی این‌ها هست. این مبارزه‌ی بین حق و باطل یعنی بین اسلام و کفر، بین توحید و شرک، بین فکر انقلاب اسلامی و فکر ضد انقلاب بنی امیه، یک روز به صورت مکتب نبوی و مکتب اموی بود، پیغمبر و ابوسفیان، روبروی هم قرار داشتند. پس از سالیانی به شکل مکتب علوی در مقابل مکتب اموی امیرالمومنین که با معاویه می‌جنگید؛ توحید بود که با شرک می‌جنگید.

تقریر درست مسأله وحدت

یک تقریری از ایشان در وحدت باید ارائه کنیم که خودش ضد وحدت اول نشود دیگر، ها؟ این موضوع سر دراز دارد. لازمه‌اش این است که سرش فکر کنیم، گفت‌وگو کنیم، نشست بگذاریم. ابعادش را بررسی کنیم. امیدوارم یک روزی وحدت امت اسلام حقیقتا دغدغه‌ی همه بشود. اگر دغدغه‌ی همه بشود، برادرها با هم دعوا نمی‌کنند، شیعه‌های هیاتی با هم دعوا نمی‌کنند. چپی و راستی سر موضوعات بی اهمیت با هم دعوا نمی‌کنند. شیعه و سنی با هم دعوا نمی‌کنند، بدون اینکه تفاوتشان را انکار کنند. مسیحی و سنی با هم دعوا نمی‌کنند. مسلمان و بت پرست هم غیر از آن‌هایی که جنگ دارند، با هم دعوا نمی‌کنند. دور هم زندگی می‌کنند. سید رضی سلام الله علیه که خطبه‌ی شقشقیه را در نهج البلاغه آورده است، یک رفیق صائبی داشته‌است. دیوانش را ببینید، از دنیا رفته‌است چند تا شعر در مدح رفیق ادیب صائبی‌اش گفته است. آن چیزی که ما می‌فهمیم این منطقی است که دعوا ندارد اما به (من همیشه شوخی می‌کنم می‌گویم قرار نیست ما با آقای پوتین داریم گفت‌وگو می‌کنیم، بگوییم از این به بعد شما چکمه‌ای. یعنی ماهیتش را عوض نکن. ما یک اختلافاتی با هم داریم اما در یک موضوعاتی می‌خواهیم با هم گفت‌وگو کنیم. نه انکار اختلاف می‌کنیم. نه بی‌جهت یقه‌ی هم را می‌کشیم. این بحث البته سر دراز دارد. بحث اجازه نمی‌دهد. یک روضه بخوانم از همه‌ی عزیزان، از آن‌هایی که بحث را پسندیدند، از آن‌هایی که خوششان نیامد، از آن‌هایی که فکر کردند به دردشان نمی‌خورد، دوست داشتن اخلاقی‌تر باشد، چی باشد، از همه حلالیت می‌طلبم. من فکر می‌کردم می‌خواهم چیزهای مهمی را بگویم، فهمم بود، توانم بود، بضاعتم بود. هر چی کم و کاستی داشت، حلال کنید به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها، انشاءالله امام حسن بهتون اجر بدهد، هر چی تحمل کردید.

امروز که صدیقه‌ی طاهره از دنیا رفت، مردم ریختند جلوی در خانه. شاید بیشتر می‌خواستند امیرالمومنین را تماشا کنند. ببینند چه شکلی شده است. خبر دادند که خدا خیرتان بدهد، تشییع عقب افتاده است. این‌ها فکر کردند که یعنی فردا صبح، رفتند. عجیب است از این مردم بی‌مرام و بی معرفتِ مدینه که گزارش عیادت فاطمه یا احوال‌پرسی از بچه‌های فاطمه سلام الله علیها حتی بعد از شهادت او گزارش نشده‌است. انگار این‌ها بین یک قوم دیگری، بین مذهب و آیین دیگری بودند. انگار غریبه بودند در آن محله.

شب شد. سلمان و ابوذر و مقداد و این‌ها شنیدند در می‌زنند. در را باز کردند، امام حسن(ع) بود. فرمود مادرم اجازه داده است شما در نمازش شرکت کنید. خدا انشاءالله روزی ما کند امام زمان ما، ما را آدم حساب کند. ما را خودی حساب کند. فهم فعلی من این است که فقط در نماز شرکت کردند، نه باقی احتمالا. اما روایت‌های دیگری هم داریم که جاهای دیگر هم شرکت کردند. چون محرم که نبودند به صدیقه‌ی طاهره. آقا خدا انشاءالله نیاورد تجربه کنید. وقتی یک مادر جوان از دنیا می‌رود اول فرزندانش را می‌برند، یک جای دیگر این‌ها نبینند. اما چون قرار بود مخفیانه باشد، شبانه باشد، نمی‌شد. این‌ها جلوی چشم بچه‌های ۶، ۷ ساله ۴،۵ ساله‌اش. خدا نیاورد ببینید؛ یک مادری از دنیا برود، بزرگ‌تر از این بچه‌ها هم باشد، نمی‌توانی کنترلش کنی.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفسخنرانیفاطمیه دومحجت الاسلام کاشانی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید