مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۱۳ دقیقه·۳ سال پیش

ولایت، شاه ستون امارت اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا را شاکرم که توفیقی نصیب این کم‌ترین شد که بتوانم در جمع شما رفقا و عزیزانی که مشغول تحصیل در این دانشگاه هستید، حضور پیدا کنم و چند جمله‌ای از معارف و معرفت و شناخت اهل بیت، چند جمله‌ای در بیان روایت‌ها برای شما صحبت کنم.

چون جلسه‌ اول ما هست و خیلی شاید آشنایی با هم نداشته باشیم، من یک روایتی را امشب شروع می‌کنم و مایلم رفقا به اَمثال این دست از روایت‌ها فکر کنند. چون جوان هستید و قاطبه‌تان اهل مطالعه و تحقیق، باید پیرامون اعتقاد و مذهبی که داریم، تحقیق کنیم. چون می‌دانید، بحث اعتقادات بحثی نیست که انسان تقلید کند. ما اگر مرجع تقلید داریم، اگر فقاهت داریم، این در فروع دین است. یک کسی عمرش را ۷۰ سال ۸۰ سال صرف می‌کند، قرآن و روایات را بررسی می‌کند تا حلال و حرام فروع فقهی را تشخیص دهد. اما در اصول اعتقادات و در مسائل مبنایی، چیزی که انسان را کمک می‌کند، شناخت و یقین خودش هست و لذا باید اهتمام‌تان بیشتر در مسائل اعتقادی باشد. صحبت‌ها از این دست هست و ان‌شاءالله خدا ما را کمک کند این چند هفته‌ای که در خدمتتان هستیم، بتوانیم مطالبی را اینگونه خدمتتان بیان کنیم.

روایت امام باقر از باطن و حقیقت دین

هفته‌ی اول من مناسب می‌بینم روایتی از امام باقر علیه السلام را تقدیم کنم و مقداری پیرامون آن صحبت کنیم. با سلسله‌ی مراتب روایت و راویان کاری ندارم. اجمالا خدمتتان عرض کنم که آمدند خدمت این امام و از حضرت پرسیدند: آقاجان ما می‌خواهیم در چند جمله باطن و حقیقت دین جدت رسول(ص) را یاد بگیریم. آقا برای ما خیلی ساده به ما بگویید، چه کاری کنیم که مسلمان باشیم؟ آن چیزی که پیغمبر(ص) برای آن اینقدر زحمت کشید و اینقدر پیامبران آمدند که حرف رسول خدا به کرسی بنشیند و این کتاب آسمانی و این همه بیا و برو، شما در دو سه جمله برای ما خلاصه کنید. ما چه کاری انجام دهیم که فردا قیامت بتوانیم سینه سپر کنیم و بگوییم ما مسلمان بودیم؟ از باطن اسلام و از حقیقت دین، از امام باقر(ع) می‌پرسد. اگر از من بپرسید می‌گویم، بهترین سوال عالم از بهترین شخص عالم که می‌تواند جواب دهد، حجت خدا.‌ روایت دارد که حضرت باقر(ع) خیلی خوشحال شدند. بعد آقا فرمودند که اگر از باطن دین و حقیقت اسلام از من می‌پرسید « بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ ... » {الکافی ج ۲ ص ۱۸ باب دعائم الإسلام}، بدانید که اسلام و دین جدم رسول خدا پنج پایه و ‌استوانه دارد، حالا که من این روایت را می‌خوانم، جوان‌ها! خودتان را محک بزنید، ببینید این عمارت اسلام که در ذهن خودتان برای خودتان چیده‌اید و به عنوان مسلمان خودتان را معرفی می‌کنید، ببینید با این چیزی که امام باقر(ع) می‌فرماید، چقدر کارهای ما تطبیق دارد؟

امام فرمود : « بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ» {الکافی ج ۲ ص ۱۸ باب دعائم الإسلام}.

اهمیت نماز در دین داری

اولین نشانه‌ی دین جدم نماز خواندن است. رسول خدا (ص) می‌فرماید: « لاَ دِينَ لِمَنْ لاَ صَلاَةَ لَهُ »، کسی که اهل نماز خواندن نیست، اصلا نمی‌توان به او گفت دین‌دار!

شما یکی از اتفاقات بد جامعه‌ی امروز را ببینید. طرف در مجلس عزای امام حسین (ع) شرکت می‌کند، گاها هم پول خرج می‌کند، مشکی تنش می‌کند، ولی تا به او می‌گویی نماز، می‌گوید حاج آقا مگر فقط به نماز خواندن است؟ مگر آدم حتما باید نمازخوان باشد تا به او بگویند دین‌دار؟ مثلا کسی که در نیروی انتظامی است، اگر روزی در محل کارش با لباس سپاهی حاضر شود، نمی‌تواند بگوید که هدف من امنیت جامعه است، من با این لباس آمده‌ام، یا با لباس شخصی آمدم، می‌گویند: نه آقا، اینجا قوانین مربوط به خودش را دارد. هر کجا آن شاکله و آن رسوم خودش را دارد.

امام باقر(ع) می‌فرمایند: شاخصه این دین نماز خواندن است. اگر اهل صلاة نباشی، نمی‌توانی ادعا کنی که دیندار هستی، خصوصا ما که شیعه و پیرو اهل بیت هستیم. جوانان، مکتب اهل بیت را نگاه بکنید، بگذارید اصلا امشب امام حسین(ع) را برایتان اینگونه معرفی کنم. چقدر هم بالای منبرها برایتان گفتم، یک مقداری کربلا را اینگونه نگاه کنید، که آقا چه ضرورتی دارد که امام حسین(ع) روز عاشورا، وسط آن گرماگرم جنگ، وسط چکاچک شمشیر، رو کند به علی‌اکبرش و بگوید: « پسرم، اذان بگو نماز جماعت بخوانیم.»

فقه ما می‌گوید اگر در جنگ بودید، اگر خوف داشتید، نماز اول وقت اصلا واجب نیست. اگر خواستید نماز بخوانید هم، نماز خوف بخوانید! اما این حرکت امام حسین(ع) را ببینید، روز عاشورا، وسط آن گرماگرم جنگ، آقا می‌فرمایند: من اصلا آمده‌ام که به مردم بگویم نماز بخوانید. این‌ها نماز نمی‌خواندند که امروز جلوی من ایستاده‌اند. ببینید چقدر مهم است! الان یکی از شما بلند شود و بگوید: شیخ شما می‌فرمایید نماز مهم است و نماز نشانه دین است، پس خیلی از آنهایی که آمدند داخل گودی قتلگاه هم که نمازخوان بودند! شما شمر را نگاه بکنید(لعنت الله الیه) تاریخ می‌نویسد، امام جماعت بود در کوفه، مردم به آن اقتدا می‌کردند. یزید ملعون، مفتی بود، یعنی صاحب فتوا بود، مردم از آن مسئله می‌پرسیدند. شما در گودال قتلگاه، این‌هایی که داخل مقتل برای ما نوشته‌اند، آمدن در گودی قتلگاه یکی دو نفر یهودی پیدا می‌کنید. آنها هم غلام بودند، بقیه اهل نماز بودند و اهل حج بودند و اهل عبادت بودند. پس آقا تکلیف چه می‌شود؟ اگر نماز شاخصه دین است، آنها هم که نمازخوان بودند!

برایتان بگویم رفقا، یک جمله معروف از من خیلی نقل می‌کنند. من می‌گویم: آقاجان، خداوند فردا قیامت به هر دولا و راست شدنی نماز نمی‌گوید. نشانش هم در آیات قرآن، خداوند برای چند نفر فرموده:«وَیل!» یعنی وای بر این گروه‌ها. برای کم‌فروش‌ها گفته است، برای افراد مختلف. اما یکی از این ویل‌ها، برای نمازخوان‌هاست! می‌گوید: «ویل للمصلین!» می‌گوید وای بر نمازخوان‌ها. چرا؟ چون این‌ها ویترین نماز را دارند اما باطن آن را حفظ نکردند. ویترین نماز یعنی چه؟ یعنی والضالین را می‌کشد، انگشتر دستش می‌اندازد، تسبیح دستش می‌گیرد، محاسن دارد، اما باطن نماز را نه.

توجه به باطن نماز

آقا باطن نماز مگر چیست؟ که این‌ها رعایت نمی‌کردند؟ از خودم حرف نزنم، جوانان، خدا می‌فرماید: این نمازی که من واجب کردم چند تا نشانه دارد، اگر این‌ها را رعایت کردید، می‌توانید فردای قیامت بگویید، اهل نماز بودم! نماز بدون این شاخصه‌ها نماز نیست، شاخصه‌اش چیست؟ قرآن معرفی می‌کند. همه‌‌ی شما این آیه به گوشتان خورده‌است، خدا می‌فرماید: «اِنَّ الصَّلاة، آن نمازی که من از شما می‌خواهم، تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» خدا می‌گوید نمازتان باید شما را از فحشا و منکر نگاهتان دارد! اگر امشب مغرب و عشا نماز خواندید، باز هم دلتان خواست که دروغ بگید، دلتان خواست که تهمت بزنید، دلتان خواست که با این چشم‌هایت به هر صحنه‌ای افتاد باکت نباشد و بگویی حالا نگاه می‌کنم، توبه می‌کنم، درست می‌شود، خدا می‌فرماید این نماز، نماز یزید است. این همان نمازی است که شمر می‌خواند، نماز می‌خواند اما نمازش از فحشا و منکر نگاهش نمی‌داشت. روایت دارم برایتان می‌خوانم، امام باقر(ع) فرمود: اولین ستون عمارت اسلام نماز است، آن هم چه نمازی؟ نمازی که شما را از فحشا و منکر نگاه دارد! نه دولا راست شدن!

به خدا جوانان ده تا از ما را روی هم بگذارند، ما مثل ابن ملجم مرادی نمی‌توانیم نماز بخوانیم. تاریخ می‌نویسد نافله‌هایش هم ازش قضا نمی‌شد، چه برسد به نماز واجب! کی می‌تواند بگوید من نمازهایم را اول وقت می‌خوانم، نوافل را هم می‌خوانم. نه آقا!

ابن ملجم مرادی هم نماز می‌خواند هم نافله، اما آخر و عاقبتش چه شد؟ قاتل علی ابن ابی طالب. کجای کارش می‌لنگید؟ نمازش، نماز نبود.

شاخصه دوم دین : حج

امام می‌فرماید شاخصه اول نماز است، شاخصه‌ دوم حج است. آن هم به مراتب حج نه به هر دور گشتنی. همین یزید ملعون را ببینید، تاریخ می‌نویسد بیست و پنج مرتبه پای پیاده رفت کعبه را زیارت کرد. حاجی بود یزید. خیلی از حجاج را شما می‌شناسید، می رود، برمی‌گردد. حج تکانش نمی‌دهد، می‌دانی چرا؟ چون اصلا نمی‌داند برای چه دارد می‌رود حج. نمی داند اصلا فلسفه‌ی حج چه هست؟ نمی‌داند آقا اصلا چرا خدا گفته بیا دور این چهار دیواری بگرد. یک حرفی بزنم ببینم اینجا چند تا مشتری دارد. جوان‌ها واقعا شما فکر می‌کنید، این سنگ‌هایی که ابراهیم روی هم چید، این‌ها در مسئله حج موضوعیت دارد؟ یعنی در نگاه اول اگر واقعا اینطور باشد که خدا بگوید بلند شو پول خرج کن، هزینه کن بیا دور این چهار دیواری بگرد و صفا و مروه برو و بعد نمیدانم قربانی کن و بعد می‌شوی حاجی، بعد آن اثرات حج. یعنی واقعا انقدر سطح احکام و سطح شریعت آنقدر پایین است که این سنگ‌ها موضوعیت داشته باشد؟ بعضی‌ها اینجوری هستند.

بعضی‌ها می‌گویند آقا موضوع فقط همین است، اما بگذار برایتان بازش بکنم. فلسفه‌ حج را می خواهید از یک فقیه برایتان بگویم؟ از یک آدم با بصیرت، از یک آدمی که می فهمد حج یعنی چه؟ می‌گویند: هفت ذی‌الحجه وقتی آقا اباعبدالله الحسین آمد کنار این خانه طواف می‌کرد، یک فقیه با بصیرتی در این کاروان هست به نام ابالفضل العباس، وقتی عباس نگاه کرد، دید اراذل اوباش بنی‌امیه زیر جامه‌ی احرامشان، دارند سلاح حمل می‌کنند، می دانی برای حاجی چندتا کار حرام است، یکیش حمل سلاح، اما عباس فقیه است، عباس با بصیرت است. امام صادق می فرماید: رَحِمَ الله عَمُی العَباس. إِنَّهُ کانَ نافِذ البَصیره. نه اینکه عباس چشمهای قشنگی داشته. بعضی ها را می‌بینم مداح ها می‌خوانند امام صادق فرمود: إِنَّهُ کانَ نافِذ البَصیره. چشم‌هایش قشنگ بود. نه آقا این بصیرت است. این دین فهمی است. این فقاهت است.

یک نمونه‌اش روز هفتم، یک وقتی دید امام زمانش در خطر است و حریم ولایت را در خطر دید چه کار کرد؟ می‌گویند پرده‌های این کعبه را گرفت، رفت بالای پشت بام کعبه، شروع کرد خطبه خواندن. بله آقا باید برای مثل ابالفضلی هم کعبه منبر باشد، شأن خطیب این است. این سنگ‌ها برای ابالفضل، منبر باشد. چی گفت؟ خطبه‌اش هست، آقا در تاریخ مراجعه بکنید. خطبه ابالفضل هفت ذی الحجه، من خلاصه اش را برای شما بگویم. رو کرد به اهل مسجد، گفت خیال نکنید کعبه است و اینجا حرم امن الهی است. ای حاجی‌‌هایی که امروز دارید دور این خانه می‌گردید. بدانید که اگر این چهاردیواری اعتباری دارد، به‌خاطر پدرم علی ابن‌ابی‌طالب است. همه‌اش به خاطر اینکه این خانه زایشگاه علی است وگرنه آقا حج به خودی خودش که معتبر نیست. گفت اعتبار حج به خاطر بابام علی است و امروز حجت خدا حسین بن علی اینجا دارد طواف می کند، گفت دلم می خواهد کسی به بچه‌ فاطمه امروز چپ نگاه کند، حتما خواندید حاجی در لباس احرام یک پشه روی دستش بنشیند، نمی‌تواند این را از بین ببرد. اگر پشه را بکشد، باید چند تا گوسفند یا چندتا شتر فدیه بدهد، اما این فقیه را ببینید، گفت والله اگر کسی به امام زمانم چپ نگاه کند، حرم را حمام خون راه می‌اندازم. آنقدر سر اینجا جدا می کنم که عبرت باشد برای عالمیان. من عباسم، این کسی که کنار خانه خداست، حسین بن علی است. باطن حج را ببینید، عباس برای ما معرفی می کند که برای چه دور این خانه می گردی؟ یعنی خدا حرفش را در لفافه می‌خواهد برای ما بگوید. بگوید اگر حج جز شعائر الهی است، اگر این خانه معتبر است، به خاطر اینکه زایگشاه علی ابن ابی طالب است.

ولایت اهل‌بیت، اصل دین

مخ دین، ولایت علی ابن ابی طالب است، مغز دین، ولایت علی و اولاد علی است، حرف اینجا زیاد دارم که برایتان بگویم. اگر وقت اقتضا می‌کرد اینجا حج را دانه به دانه برایتان می‌گفتم که اصلا قابل قیاس نیست. پای اهل بیت نیز در میان است و حرف ذوقی نیست که کسی بگوید محرم است و شیخ تعصبی صحبت می‌کند. نه، امام این‌گونه حج را برایمان تعریف می‌کند. یکی از آن ابوالفضل است، یکی حرکت سیدالشهدا روز هشتم است. شنیده‌اید که کسی اگر محرم شود، بدون عذر نمی‌تواند آن را بشکند، اما امام ما ابا عبدالله الحسین، هشتم، حج را شکست. آقا فرمود: اعتبار این خانه به خاطر ما است، اینها می‌خواهند خون من مظلوم را بریزند. یعنی شیعه بدان، این فرع دین است، محبت حسین بن علی اصل دین است، یک وقتی باید او را بشکنی تا حریم این حفظ شود. خدا قدیمی‌ها را رحمت کند. من اینها را از شهید غلامعلی رجبی می‌شنیدم که هم با معرفت و هم مداح بود. می‌گفت: آمدند و به امام حسین گفتند که آقا هنوز قربانی نکرده‌اید، باید قربانی را انجام دهید. شاید ایشان فرموده باشند که قربانی‌های من جای دیگری است. بگذارید مردم، شتر و گوسفند ذبح کنند، اما من شأن این خداوند را به گونه‌ای می‌بینم که برایش علی اصغر، اکبر و قاسم را ذبح کنم. اصلا کجا قابل قیاس است، حرکت امام حسین(ع) با حج. به ایشان گفتند که صفا و مروه باید بروی، ممکن است آقا فرموده باشند که خواهرم، زینب کبری، جبران خواهد کرد. مردم هفت مرتبه می‌روند و برمی‌گردند اما بیاید در کربلا ببینید، زینبم هفتاد و دو مرتبه بین گودال قتلگاه و خیمه‌گاه می‌رود. اصلا قابل قیاس نیست. حج کجا و کربلا کجا؟!

قیاس ماجرای صفا و مروه با صحرای کربلا

همین صفا و مروه‌ای که برایتان گفتم ببینید که فلسفه‌اش چیست؟ یک مادر و بچه‌ای آمده‌اند اینجا و تشنه شده‌اند. مادر مضطر شد و بچه خود را بر زمین رها کرد. می‌گویند هفت مرتبه این صفا و مروه را رفت و برگشت. مضطر بود و دست آخر خداوند دلش به رحم آمد. با کشیده شدن پای بچه بر زمین، چشمه جوشید و هر دو از آن نوشیدند و سیراب شدند. خداوند می‌گوید به علت این تسلیم الی الله و حرکت مادر، حرکت بین صفا و مروه را زنده نگه دارید. این یکی از شعائر الهی شده است. کسی اگر این را انجام ندهد، حج او قبول نیست. اما شما این حرکت را ببینید. عاشورا را ببینید، خدا به داد دل رباب برسد. آنجا دل خداوند به رحم آمده است و آب را فرستاده است. اما این کجا و صحنه‌ای که راوی می‌گوید نگاه کردم و دیدم که امام، آقازاده خود را روی دست بالا گرفته است. لب‌های بچه مثل چوب خشک به هم می‌خورد، صدا زد و گفت: منت سرم بگذارید و بچه‌ام را ببرید و سیراب کنید. جواب آقای ما را با تیر سه شعبه دادند. اصلا قابل قیاس نیست. حج کجا و کربلا کجا؟!

ولایت، شاه ستون امارت اسلام

جوان‌ها چه می‌خواهم بگویم؟ امام باقر می‌فرماید: نماز با این معرفت، حج با این معرفت، که پای علی در میان است، اگر ولایت علی بن ابی طالب نباشد، اصلا عمل قبول نیست. « بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ ... وَ بِمُوَالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ ...» اینها عبارت‌های زیارت جامعه کبیره است. می‌گوید به واسطه شما اهل بیت، اعمال از ما قبول می‌شود. سوم فرمود، روزه. چهارم فرمود، خمس، یک پنجم مال را گرفتن. می‌گویند امام این چهار مطلب را فرمود، برای پنجمی اندکی تأمل کرد.

برای آنها که دیر آمدند. سوال چه بود؟ از امام باقر پرسیدند که کنه اسلام چیست؟ باطن این اسلام چیست؟ امام فرمودند که اسلام در این پنج مورد خلاصه می‌شود. چهارتای آن را فرمود و برای پنجمی مکث کرد. آقا فرمودند حالا می‌خواهم شاه ستون امارت اسلام را برایتان بگویم. شما از کسانی که برج‌های بزرگی می‌سازند بپرسید، شما خودتان الحمدلله اهل هستید. معمولاً آن مهندسی که زبردست است، اگر یک برج را بخواهد بسازد، یک ستون را به عنوان شاه ستون می‌گذارد که اگر به بقیه ستون‌ها رعشه‌ای بیفتد، این ستون، کل ساختمان را نگه دارد. به چنین ستونی، شاه ستون گویند. امام باقر می‌فرماید: می‌خواهم شاه ستون امارت اسلام را برایتان بگویم. جانم یا بن رسول‌الله، آن چیست که این چهار مورد دیگر را نگه می‌دارد؟ امام باقر فرمود: ولایت ما اهل بیت. اگر پای آن چهار تا لرزید، کفه‌ ولایت را محکم‌تر بگیرید که این یک مورد نجاتتان خواهد داد. بعد حضرت فرمودند: « ...وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوِلَایَةِ...». منِ امام باقر ندیده‌ام که خداوند به هیچ چیزی به اندازه ولایت تکیه داشته باشد. بلند شد و گفت: چرا اینقدر به ولایت تکیه می‌کنید؟ چرا اینقدر این ولایت مهم است؟ حضرت فرمودند: « لِاَنَّهُ مِفتاحُ کُلُّهُم» چراکه این ولایت کلید چهار مورد دیگر است. اگر این ولایت قبول شد، چهارتای دیگر قبول خواهد شد.

از بچگی در گوش ما خوانده‌اند که نماز ستون دین است. بله اینجا نیز امام باقر(ع) می‌فرمایند. اما چرا به ما نگفته‌اند که شاه ستون اسلام ولایت است، ولایت از نماز و حج و خمس و از همه‌ آنها، مرتبه‌اش بالاتر است. شما کربلایی‌ها را ببینید. برایتان امشب یک مثال بزنم. شما وهب بن عبدالله نصرانی را می‌شناسید. اسمش روی آن است. نصرانی مذهب بوده است. نه دو رکعت نماز خوانده بود و نه حج رفته بود و نه پیغمبر را دیده بود. اما ببینید که مرتبه‌اش چقدر بالا است که شهید صحرای کربلای ابا عبدالله الحسین شد. می‌دانید چرا؟ چون کفه‌ی ولایت را بالاتر می‌دید.

زهیر بن قین بجلی، عثمانی مذهب و لات کوفه و انگشت‌نما بود. اما ببینید که در کربلا شهید ابا عبدالله ‌الحسین شد. قیمت پیدا کرد. حالا ان‌شاءالله در هفته‌های بعد اگر در خدمتتان باشم، در مورد این مسیر ولایت بیشتر صحبت می‌کنیم و مطالب از این دست بیشتر گفته می‌شود. ان‌شاءالله که خداوند توفیق بدهد تا در مسیر ولایت و در این مراتب عقل پیدا کنیم و با باطن و با جانمان ولایت را قبول کرده باشیم.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفمحرم ۱۴۰۰هیات هفتگیحجت الاسلام دغانلو
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید