أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلَی وَنِعْمَ النَّصِیر. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّدنا وَ نَبیِّنا، حبیبِنا وَ حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِاالقاسِم المُصطَفی مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین»
«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فیها طَوِیلا»
شام غریبان اباعبدالله الحسین (ع) هست؛
آن یار سفر کرده که صد قافله دل همره اوست / هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش
عرض تسلیت محضر امام زمان (ع) در شام غریبان جدشان اباعبدالله الحسین (ع)، صلوات بفرستیم.
زیارت عاشورا و تحمل نکردن ساختار غلط
امروز زیارت عاشورا را همه با هم خواندیم، دیشب درباره عظمت این زیارت گفتوگو کردیم. واقعاً علت عظمت این زیارت چیست که امام زمان (ع) به سید رشدی فرمودند، عاشورا، عاشورا، عاشورا؟ اهل بیت ما به شدت به این زیارت توصیه کردند. چرا به این زیارت این همه توصیه کردند؟ این قاعده را هم داشتهباشید، هر زیارت و دعایی که به آن توصیه فراوان شد، صرفاً اینگونه نخوانید که کلماتش را بخوانم، ثواب ببرم. ثواب یعنی نفع، منفعت. منفعت یعنی تغییر زندگی، تغییر دنیا، تغییر یک سلوک، یک جریان، یک ساختار. ما قرار است برنامه بگیریم. عرض شد که زیارت عاشورا با این جمله شروع میشود، «ِلَقَد عَظُمَتِ المَصیِبَهُ» مصیبت شما بسیار عظیم است. رَّزِیه و مصیبت شما خیلی عظیم است. «لَقَد عَظُمَتِ الرَّزِیه» چرا این رَّزِیه و مصیب آن قدر عظیم است؟ چون «فَلَعَنَ اللهُ اُمَهً» چهار بار کلمهی امت میآید. ساختارهایی در برابر شما ایستاد؛ «أُمَّةً قَتَلَتْکمْ»، امت شما را کشت، «اُمَّهً دَفَعَتکُم عَن مَقامِکُم»، از آن مقام عالی، امامت و ولایت شما را پایین آورد، «اُمَّهً أسَّسَت اَساسَ الظُّلمِ وَ الجَورَ»، «اُمّةً اسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ» یک عدهای مؤمن، مقدس، در ساختار باطل شدند جنایتکار، از شدت خجالت در برابرِ امام حسین (ع) ایستادن، تَنَقَّبَتْ، یعنی روپوش زدند به صورتشان، نقاب زدند، تَنَقَّبَتْ یعنی نقاب زدند به صورت. چرا نقاب زدند؟ چون میخواستند امام حسین (ع) نبیندشان، نشناسندشان. خجالت میکشیدند از امام حسین (ع). خجالت میکشیدند و امام حسین (ع) را کشتند. چه ساختاری اینها را اینجور تربیت کرد؟ بعد در ادامهاش میگوییم یا اباعبدلله، ما در برابر این ساختارهای باطل تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم یک چیز است. یک راهکار در زیارت عاشورا به ما معرفی شدهاست: «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکمْ». تنها راه این است؛ ما در برابر آن ساختارهای باطل، خودمان یک ساختار، یک بنیان، یک جریانی را ایجاد کنیم بر اساس سلمِ در برابر همدیگر، و مبارزه شدید در برابر آن ساختارهای باطل». لذا امام حسین (ع) روز عاشورا که امروز باشد، آخرین جملهای که گفتند، بعد به قتال مشغول شدند، این جمله بود: «...فَاجمَعوا اَمرکم و شُرَکائکم...{یونس-۷۱}». سوره نوح حضرت نوح (ع) میفرماید: «...إِن کانَ کبُرَ عَلَیکم مَّقَامِی وَتَذْکیرِی...{یونس-۷۱}» اگر نمیتوانید این جایگاه و مقام نبوت و امامت من را تحمل کنید، بیایید با من بجنگید، بیایید کار را تمام بکنید. نمیشود هی تحمل کرد ساختار باطل را. آقا نمیتوانید تحمل کنید، بیایید بجنگیم. دیگر وقتش شدهاست الان. لذا امام حسین (ع) فرمودند اگر نمیتوانید من را تحمل کنید، بیایید با هم بجنگیم. اینجور بخواهیم فرسایشی زندگی کنیم، من دیگر نمیتوانم زندگی کنم. لذا حضرت فرمودند: «...فَعَلَی اللَّهِ تَوَکلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکمْ وَشُرَکاءَکمْ... {یونس-۷۱}» بعد حضرت اینجور فرمودند: «إِنَّ وَلِیی اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکتابَ وَ هُوَ یتَوَلَّی الصَّالِحِینَ {اعراف، ۱۹۶}». ولی من خداست، ولی شما هم طاغوت است.
سبک زندگی متأثر از ولایت یا دچار انحراف؟
بگذارید از اینجا دیگر میخواهم وارد بحثم بشوم. فقط چند جمله زیارت عاشورا را تکمیلش کنم. و بعد در ادامه زیارت عاشورا وارد یک سبک زندگی میشویم. «اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد» خدایا من میخواهم با این جریان و ساختاری که بر اساس اتصال بین نوکران اباعبدالله الحسین (ع) پدید میآید «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ». ببینید ما در جامعهکبیره میگوییم: «سلمٌ لکم» ولی در زیارت عاشورا که بسیار زیارت پیشرفتهای است در ساختارسازی و جامعه سازی، میگوییم: «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ» یعنی من میخواهم یک جریانی را با مجموعهی افرادی که تسلیم شما هستند ایجاد کنم. اتصالم به شما در اتصال با نوکران شما تعریف میشود. این میشود جریانسازی، این میشود تشکل. زیارت تشکلی میخواهی زیارت عاشوراست. بعد هم میگویم یا اباعبدلله هدف من از این ساختار یک کلمه است: «مَحْیای مَحْیا». حیات، محیا یعنی سبک زندگی. من میخواهم نوع زندگیم مثل شما باشد. این نوع زندگی که دارم میگویم مهم است. ببینید ما یک ولایت طاغوت داریم، یک ولایت الله داریم. ولایت طاغوت که بیاید سبک زندگی را عوض میکند. یک جریانی به نام جریان امانیسم یک مرتبه میآید، میگوید انسان را بگذار وسط تمام آنچه که انسان میخواهد، میشود حقیقت، میشود محور، میشود معیار. انسان چه چیز دوست دارد؟ شهوت، پس شهوت میشود معیار. این انسانی که شهوت دوست دارد، نباید چیزی جلوی آن لذاتی که دوست دارد را بگیرد؟ لذا [فرض کنید اینکه] با همسرش با هم هستند این کم است، هیچ کسی نباید حجاب داشته باشد، چون میخواهد لذات بیشتری را ببرد. لذا حجاب در جریان ولایت امانیستی میشود چه؟ میشود زشت. غیرت میشود حسادت. همین جریان یک سبک معماری پدید میآورد میشود سبک معماری آشپزخانه اپن. چرا سبک معماری آشپزخانه اپن میآید؟ چون وقتی که ... چه بگویم، آخر آدم از اینجا به بعد انسان صدایش میلرزد، چون دیگر دوباره تند تند برای من پیام میآید؛ میگوید حاج آقا چرا بر روی این دست گذاشتی؟! حاج آقا شما دارید به زندگی ما اهانت میکنید. بگذارید بحث را راحت بگوییم، بعد ساختارها را آرام آرام درست میکنیم به امیدخدا. بگذارید [بخش] نظری بحث درست شود. این آشپزخانه اپن نبود در ساختار زندگی ما. چرا آخرین خبری که من متوجه میشوم در جریان معماری میگوید، آشپزخانه نیم جزیرهای و تمام جزیرهای؟ خب اولش آشپزخانه اپن بود، سه طرف آشپزخانه بسته بود یک طرف آشپزخانه باز بود منتها دیوار را کشیدند پائین. بعد دو طرفش باز شد، بعد سه طرفش باز شد، بعد الان چهار طرفش دارد باز میشود. قبلاً در را کردن چه؟ برداشتند. گفتند کل دیوار را هم برمیداریم آشپزخانه باز شود. چرا این اتفاق میافتد؟ برمیگردد به آن جریان ولایت امانیستی که میگوید که انسان که میخواهد لذت ببرد، فقط قرار نیست که از خانواده خودش لذت ببرد قرار است در سطح جامه لذت پراکنده شود. لذا مهمانی هم که میروی، باید همسر بیافتد وسط جریان یک جزیرهای. او دارد کار میکند، مهمان هم در اتاق پذیرایی تماشا دارد میکند. تازه اتاق پذیرایی میشود کنار آشپزخانه. در معماری میآیند میگویند که اصلاً ورودی خانه میشود آشپزخانه. عوض میکند دیگر. لذا ما در زیارت عاشورا میگوییم «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا» من میخواهم زندگیم مثل شما باشد چون «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ» میخواهم بروم، ساختار میشود «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ»، سبک زندگی میشود اهل بیتی. این در برابر آن ساختاری است که در قبلش «أُمَّةً قَتَلَتْکمْ» هست.
دوریجستن از انحراف در زیارت عاشورا
بعد هم در آخر سر راجع به فرهنگ آنطرف که ساختار باطل دارد صحبت میکند. «اللّهُمَّ إِنَّ هذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ»، فرهنگشان اینجور بود که به هم تبریک میگفتند آن روز. فَرِحَتْ؛ خوشحال بودند برای آنکه امام حسین (ع) را کشتند. آخرین جملهای هم که در زیارت عاشورا میگوییم چیست؟ آنوقت صدبار تکرار میکنیم دو جریان مخالف را. یک؛ «اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ اهل بیت وَآخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذلِک»، آن جریانی را که با اینها هماهنگ شد. «اللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ...» عِصَابَه یعنی ساختار و گروه و جریان، «...وَشایعَتْ وَبایعَتْ وَتابَعَتْ» تا یوم القیامه، هرکسی که در این ساختار است. این را مدام تکرار کن، بگو من با اینها مخالفم، با این ساختارمخالفم. بعد هم بگو؛ «السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِاللّهِ وَعَلَی الْأَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِک»، أرْواحْ هم مطلق است. من این ساختار را میخواهم، میخواهم فانی در فنای تو بشوم. این ساختار را میخواهم و آخرسر هم سر میگذارد به سجده که: «وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَک مَعَ الْحُسَینِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَینِ»، میخواهم در آن ساختار جریان پیدا کنم، حرکت کنم. «وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ» آنهایی که زمینهسازی کردند کشتهشدن شما راحت بشود، من از آنها متنفرم. لَعْنْ یعنی تنفر. در قرآن را شما نگاه بکنید، قرآن میگوید: «همیشه جلوی انبیاء ساختارها مقابله کردند.» مَلَاء، «وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یسْعَی قَالَ یا مُوسَی إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِک... {قصص، ۲۰}» گروه، ساختاری که فرعون درست کرده، تو را دیگر نمیتواند تحمل کند، میکشد تو را. دقیقاً امام حسین (ع) فرمودند جریان من همینجور شد، «...إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِک لِیقْتُلُوک... {قصص، ۲۰}» لذا حضرت امام حسین (ع) همین آیات را خواندند، از مدینه خارج شدند: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یتَرَقَّبُ... {قصص، ۲۱}» به مکه رسیدند: «...وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْینَ {قصص، ۲۲}» دقیقاً همین آیات موسی (ع) را خواندند.
هوای خدا و هوای دنیا
ما دو ولایت داریم: «اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ {بقره، ۲۵۷}» دو ولایت که است، این دو کلمهی ولایت که میگویم، چه ترجمه بکن؟ ساختار! چرا ولایت یعنی ساختار؟ عزیزم، علامه طباطبایی میفرماید: ولایت، سی و شش معنا دارد، بهترین معنای آن، این کلمه است؛ شدتُ القربِ و الاتصال. «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ» یا اباعبدالله! ولایت یعنی اتصال، قرب، «اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا... {بقره، ۲۵۷}» یعنی چه؟ یعنی مؤمنین درک میکنند که خدا از هرچیزی به آنها نزدیکتر است.لذا دیشب در آخرین نکتهی اقتصاد مقاومتی چه گفتم؟ گفتم در معاملات اقتصادیاش، اول دارد با خدا معامله میکند چون خدا ازهمه چیز به او نزدیکتر است. گفتم یک نوع تفکر اقتصادی، جریان سیاسی را پدید میآورد. معاملهی با خدا یا معاملهی با دنیا. معاملهی با خدا، جریان سیاسی ولایت الهی را میآورد، معاملهی با دنیا، جریان سیاسی اولیای طاغوت را میآورد. ولایت یعنی چه؟ یعنی تو به خدا متصلی یا به دنیا متصلی؟ «أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ...{جاثیه، ۲۳}» دیدی بعضیها هَوَا ... هَوَا میدانید یعنی چه؟ هوای نفس؟ شما وقتی که از رکوع بلند میشوید، میخواهید بروبد به سجده، در رسالهها نوشتهاند: «هُوی» هوی شما نباید زودتر از امام جماعت باشد. هَوا یعنی شیرجه زدن. دیشب چه گفتم؟ دیشب گفتم پیامبراکرم فرمودند: یک قومی بعد از من میآیند؛ «یجیعون»، اینها روز قیامت محشور میشوند، نماز دارند، روزه دارند، همه چیز دارند، به اندازهی کوه احد اعمال دارند، یک خصوصیت دارند؛ به خاطر یک خصوصیتشان با سر میروند به جهنم! هیچ کدام از اعمالشان هم فایده ندارد. آن خصوصیت چه بود؟ حضرت فرمودند: «إذا لاحَ عَلَیهِمُ الدُّنیا وَثَبّوا عَلَیه» وَثَبّوا یعنی هوا، هُوی. آن چیزی که وقتی به ما عرضه میشود، ما به آن کشیده میشویم. این میشود هوای ما. یک هوای نفس است، یعنی این حدود دنیا. یک هوای خداست، هوای خدا هم در قرآن هست. اگر گفتید کجاست؟ حضرت ابراهیم (ع) وقتی بچههای خودش را، بچهها نه، یک بچه خودش و همسرش را در یک بیابان لم یزرع قرار داد، «... رَبَّنَا لِیقِیمُوا الصَّلَاةَ ... {ابراهیم، ۳۷}» خدایا من اینها را گذاشتهام که نماز بخوانند. بعد یک دعا کرد. «...فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیهِمْ... {ابراهیم، ۳۷}» خدایا هوای عالم را به سمت اینها بکشان! تَهْوِی! تَهْوِی از ماده هوا است. «...فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً...{ابراهیم، ۳۷}»، أَفْئِدَةً یعنی قلب. خدایا قلب اینها را کاری کن تا شیرجه بزنند به این سمت. تَهْوِی إِلَیهِمْ؛ آنها چند نفر بودند؟ دو نفر! چرا ابراهیم (ع) گفت: إِلَیهِمْ؟ یعنی آل اسماعیل، یعنی اهلبیت. ما در قرآن دو هوا داریم. دو شیرجه داریم. یک شیرجه به دنیا «َفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ...{جاثیه، ۲۳}»، هُ یعنی هوای نفس. یک شیرجه به [سمت] اهلبیت که همان شیرجه به [سمت] خداست. تو ولایت این را داری یا آن را داری؟
عامل انحراف تمدن پیامبر و تقابل این دو جریان
گفتم چه چیزی تمدن ۶۸۰۰ ساله پیغمبر (ص) را منحرف کرد؟ یک کلمه؛ ترسِ از دنیا. «...وَثَبُوا عَلَیْهِ». گفتم ناموس خودم را حفظ میکنم، ناموس پیغمبر را دارند کتک میزنند! آمدند گفتند علی (ع) جوان است، اقتصادتان نابود میشود. گفتم اقتصادمان را حفظ کنیم ولی با هرکس خواستیم بیعت کنیم. آن بیعت مهم نیست. اینکه تو کجا شیرجه بزنی و به چه چیزی متصل شوی، باعث میشود یک ساختاری را انتخاب کنی. یک اتصالی را یک جریانی را انتخاب کنی. آن جریان باعث میشود که اقتصادت رقم بخورد، سیاستت رقم بخورد، فرهنگت رقم بخورد. لذا دقیقاً زیارت عاشورا تو را بین این دو جریان دارد قرار میدهد. «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ»، «َلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»! دو جریان، دو ولایت، دو اتصال است. «سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ» دین چیست؟ «هَلِ الدّینُ إلَّا الحُبُّ و البُغض؟» یعنی تو به یک ولایتی و به یک اتصالی، عشق داشتهباشی و تنفر داشتهباشی از اتصال دیگر.
نامههای امام حسین و تقابل دو جریان
ببینید، پیامبر اکرم (ص) چه فرمودند؟ «...و الَّذِی نَفْسُ سَلْمَانَ بِیَدِهِ...» حضرت به سلمان فرمودند: آن کسی که جان تو در اختیارش است، خدای سلمان، «...لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ...»، امت من مانند امت موسی میشوند. عین آنها میشوند! امت موسی چه شدند؟ گوسالهپرست شدند. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «... الْقُذَّهِ بِالْقُذَّهِ...»«...لکلّ اُمَّةٍ عِجلٌ یعبُدونَهُ، و عِجلُ اُمَّتی الدَّنانیرُ و الدَّراهِمُ...» بعد از موسی به دنبال گوساله رفتند؛ دقیقاً بعد از من هم به دنبال گوساله میروند، منتهی بت امت من، گوساله امت من، یک کم پیشرفتهتر میشود. میشود اسکناس. تو به چه چیزی کشیده میشوی؟ خیلی موضوع مهمی است! ولایت آن کشش است، اتصال است و قرب است. تو در هر کاری چه چیزی را در نظر میگیری؟ معامله با خدا یا معامله با دنیا؟ ببینید دقیقاً دو سبک نامه به امام حسین (ع) نوشته شد، صحبتم را عاشورایی کنم. دو سبک نامه به امام حسین نوشتند. سبک اول؛ بگذارید بخوانم. عین نامه را برای شما میخوانم. «اَمَا بَعد...» خوب دقت کن، «اما بَعد، فقد أخضرّ الجناب و أینعت الثمار...»، ببین چه طور با امام حسین صحبت کردند؟ یا اباعبدالله، چشمهها جوشان شده، درختها پرثمر شده، «...فإذا شئت فأقدم علی جند لک مجنّد. والسلام» این یک سبک نامه به امام حسین (ع) است. آقا ما چرا شما را دعوت میکنیم؟ درهم و دینار وسط است، جریان ولایت معاویه نسبت به کوفه کممهری میکند، خوب درهم و دینار را تقسیم نمیکند. یادت باشد اگر تو امام حق را به خاطر جریان ولایت خدا قبول بکنی، درهم و دینارت سرجای خودش هست اما نگاه تو چگونه است؟ دیشب چه گفتم؟ گفتم امام حسین (ع) با دعای عرفه دارد نگاه را تصحیح میکند. میگوید تو خدا را بخواه، درهم و دینار هم هست، منتها درهم و دینار را نگاه نکن، آنطرف را نگاه کن. [درباره] زهد چند شب پیش چه گفتم؟ گفتم حالت ما در دنیا چه شکلی باید باشد؟ «اللَّهُمَّ ارْزُقنی التَّجافِی عَنْ دارِ الغُرُورِ»، تجافی را چه معنا کردیم؟ گفتیم وقتی در تشهد وقتی به امام جماعت نمیرسی، چهجور باید بنشینی؟ تجافی! ننشینی، نیمخیز بنشینی. حالت ما در دنیا اینجور معنا کردند؛ حضرت امام سجاد (ع) گفتند: شب تا صبح شب قدر، یک ذکر بیشتر ندارد، «اللَّهُمَّ ارْزُقنی التَّجافِی عَنْ دارِ الغُرُورِ»، یعنی من نه میخواهم بچسبم به این دنیا، نه این دنیا را ول کنم؛ این ولایت خدا میشود. «وَلَا تَنسَ نَصِیبَک مِنَ الدُّنْیَا»، از دنیا بهره بردار اما به دنیا نگاه نکن. یک عدهای امام حسین (ع) را که دعوت کردند، دنیا را وسط گذاشتند، گفتند حسین (ع) بیا این دنیا را برای ما تقسیم بکن. یک عدهی دیگر یک جور دیگر، یک سبک دیگر، نامه نوشتند؛ تو را بخدا اینها خیلی بحثهای مهمی است! ما واقعاً امام زمان (ع) را الان برای چه میخواهیم؟ ما دنیا را گذاشتیم وسط، مثلاً جریان بورس یا جریان سکه یا جریان اقتصاد فلان و فلان، به ما نچسبیده، میگوییم آقا بیا یکجور دیگر این پولها را تقسیم بکن، تو یک جور دیگر به ما برس؟ یا میگوییم یا امام زمان (ع) ما تو را میخواهیم، چون تو امام ما هستی و تو قرار است ساختارها را تعیین کنی؟ هر چه که تو تعیین بکنی، ولو اینکه من ضرر کنم! ولو اینکه ناموسم در خطر بیفتد! دقت بکن سبک دیگر را بگویم. «بسم الله الرحمن الرحیم، للحُسَیْنِ بْن عَلی مِن شِیعَتِه مِنَ المُومِنین؛ اما بَعد، فَحَّیِ هَلا فانَّ الناس ینتظرونک أَنَّهُ لَیسَ عَلَینَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهْ یجْمَعَنَا بِک عَلَی الْحَقِّ. والسلام»، این نامه را چه کسانی نوشتند؟ حبیببن مظاهر وشِیعَتِه مِنَ المُومِنین، چه کسانی زیرش هستند؟ عابس، بُریر، مسلمبن عوسجه، اینها نوشتند. یااباعبدالله، -حالا من کل نامه را نخواندم- میگویند عبیداللهبنزیاد آمده در مسجد میخواهد برای ما نماز بخواند، ما نمیتوانیم پشت سر او باشیم. نماز عنوان ساختار است. ما با این ساختار نمیتوانیم زندگی کنیم.
آنها نگفتند ما با این ساختار نمیتوانیم زندگی کنیم، گفتند تو اگر میآیی بهتر تقسیم میکنی، بیا بهتر تقسیم کن. ولی مشکلشان این نبود که ما با این اصلاً نمیتوانیم زندگی کنیم. این مهم است. لذا بعضیها میگویند امام زمان (عج) نیامد هم نیامد! ما داریم [برای خودمان] زندگی میکنیم. حالا اگر امام زمان (عج) بیاید، بهتر به شکممان میرسید، او هم بیاید. بهتر است. تشنه نمیشوند.
مرد هزارچهره
چه کسانی نامهی اول را نوشتند؟ بگذارید یک معرفی کنم، ببینم کجای کار هستیم.
شبثبنربعی؛ به او مرد هزار چهرهی کوفه میگویند. این بندهی خدا در جنگ صفین از یاران خاص امیرالمؤمنین است. کسی است که به همراه مالکاشتر و حُجربنعدی رفت معاویه را نصیحت کرد که: معاویه، یعنی تو اینقدر نمیفهمی که در برابر امیرالمؤمنین ایستادهای؟
در جنگ نهروان فرماندهی امیرالمؤمنین شد و در برابر خوارج ایستاد. یعنی نشان میدهد که در فتنهی خوارج هم پیروز بیرون آمد. منتها اهل چرت و پرت بود. یک موقعی در همان راه جنگ نهروان یک جایی کنار چشمهای نشستند، یک سوسماری از آن چشمه بیرون زد، اینها سوسمار را دست گرفتند و به سوسمار دست دادند و به شوخی گفتند ما داریم با علی بیعت میکنیم. میخواهم سبک شخصیتی و نوع فرهنگ آدمها را متوجه شوید. خط قرمزها کجاست؟ و بعداً میگویم این شبث خط قرمزش کجا رفت. شوخی و خنده کردند، خبر به امیرالمؤمنین رسید. حضرت بالای سرشان آمدند و فرمودند: شبث و عمروبنحریث، خدا هر دوی شما را لعنت کند، شما کسانی هستید که همین بازیها را درمیآورید و آخر سر، فرزند من اباعبدالله الحسین را شما میکشید. اینها گفتند آقا غلط کردیم، شوخی کردیم، ببخشید. در جنگ نهروان خوب جنگیدند. گذشت.
این همان آدمی است که امام حسین علیهالسلام را دعوت کرد، از اولین کسانی بود که نامه نوشتند. بعد مسلمبنعقیل را تنها گذاشت و قبیلهاش با تهدید عبیداللهابنزیاد، رها کردند و رفتند. امام حسین علیهالسلام به کربلا رفت. روز پنجم محرم عبیدالله، شبث را خواست و گفت شبث بیا به ما کمک کن. شبث گفت: من مریضم، حالم خوب نیست. نمیتوانم بیایم. عبیدالله خندهای کرد و گفت شبث من تو را میشناسم، بگو چقدر پول میخواهی؟ یک دفعه شبث بالا پرید و گفت حالا حرف خوبی زدی، چقدر میدهی؟ آن چیزی که تو برای کشتن امام حسین علیهالسلام داری تقسیم میکنی، خیلی کم است. بیشتر میدهی؟ عبیدالله گفت بله، به تو چند برابر میدهم. شبث گفت من هستم. فرمانده سمت راست عمرسعد شد. همین شبثابنربعی! امام حسین علیهالسلام را که کشتند، به کوفه برگشت. به شکرانهی شهادت امام حسین علیهالسلام مسجدی بنا کرد.
همین آدم وقتی مختار قیام کرد، رئیس پلیس و فرمانده نظامیان مختار شد. همین آدم در فرماندهی نظامیان مختار به مختار خیانت کرد و با شمر به بصره فرار کرد. مختار شمر را توانست بکشد، شبث فرار کرد. بعداً رفت با مصعبابنزبیر قرارداد بست، به او هم خیانت کرد. بعد رفت با هشامبنعبدالملک و خیلی خیانت کرد، و در هشتاد سالگی هم مرد.
این آدم هزارچهره، ادبیات گفتاریاش چیست؟ حسین (ع)، بیا مالِ کوفه را برای ما تقسیم کن. خب این نوع آدمها وقتی مال بیشتری بهشان عرضه کنند و راحتتر هم این مال بهشان برسد، همان را انتخاب میکنند. دیگر درد سر ولایت و امام را هم نمیکشند. دیگر چه کسانی هستند؟ حجاربنابجر، یزیدبنحارث. امام حسین فرموند: یزید تو به من نامه نوشتی، عروهبنقیس... دیگر من اسمهایشان را نمیگویم، این طرف هم که میدانید. این جریان است.
گناه، پردهای برای دیدن آیات خدا
بعد ولایت که میآید تمدن را عوض میکند، ساختار اقتصادی را عوض میکند و اینها، آرام آرام که آدمها اهل گناه میشوند، «ثم کانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَی أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ»، آرام آرام که در ساختارهای غلط گناه میکنند، خداوند متعال را تکذیب میکنند، لذا امام حسین را راحت میکشند. آن انتخاب غلط، آن ولایت باطل. لذا شما ببینید اهل بیت ما پس از جریان انتخاب غلط امت پیغمبر اکرم، مظلوم شدند، چرا؟ چون «أَسَاءُوا السُّوأَی أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ»، گناه باعث میشود آدم آیه خدا را فراموش بکند. لذا امیرالمؤمنین را نگاه کنید، مرحوم سید رضی اینطور نوشته: «کالمیِّت بینَ الاحیاء»، امیرالمؤمنین دارد زندگی میکند، اما مرده است، چون در ساختار غلط امیرالمؤمنین را نگاه میکنند، لذا او را نمیبینند، امیرالمؤمنین غایب است، اصلاً میدانید امیرالمؤمنین در بین مردم غایب است.
مظلومیت امیرالمؤمنین علی (ع)
جندببنعبدالله میگوید «دخلت علی علیبنابیطالب بالمدینه بعد بیعت الناس للعثمان»، مردم وقتی که با عثمان بیعت کردند، «وجدته مطرقا کئیبا»، دیدم سر به زانو گذاشته. گفتم یا امیرالمؤمنین حالت چطور است؟ حضرت فرمودند که جندب، «اتراه یبایعنی عشره من مئه»، ۱۰ درصد این مردم من را انتخاب کردند؟ به من متصلند؟ ولایت من را دارند؟ انتخابشان بین دنیا و ساختار اقتصادی عثمان و من، به نظر تو چیست؟ ۱۰ درصد با من هستند؟ جندب گفت: بله آقا هستند، ۱۰ درصد با شما هستند. حضرت فرمودند: جندب، تو سیاست بلد نیستی. «لکنَّنی لا ارجوا و لا من کلِّ مئه اثنین»، جندب ۲ درصد با من نیستند، این مظلومیت میشود.
ما به چه چیزی متصل میشویم؟ ما به چه چیزی متصل میشویم؟
نکته تربیتی
یک نویسندهای هست، بگذارید من یک نکته تربیتی برایتان بگویم. یک نویسندهای هست، نویسندهی مذهبی الان هم هست، ایشان کتابهای خیلیخوبی دارد. ایشان میگفت در دورهی طاغوت قبل از انقلاب، من آمدم به پدرم گفتم میخواهم بروم سینما. میخواهم ولایت را یکذره بیشتر حس بکنید. این مقدمهی آن ساختار سیاسی ما است. گفت دورهی طاغوت، به پدرم گفتم میخواهم بروم سینما. گفتم پدرم حاجآقای محل بود و به عنوان مذهبی او را در محلهی جنوب شهر تهران میشناختند؛ ببینید الحمدالله الان ما تلویزیونمان خیلی خوب است، اما سینمای ما یکمقدار بازتر است دیگر، دورهی طاغوت اگر کسی آنتن تلویزیون داشت میگفتند کافر است، بعد وای به حال سینما، اگر کسی به سینما میرفت که دیگر اصلاً هیچ! این نویسندهای که الان معاصر است میگفت من آن موقع نگفتم میخواهم تلویزیون ببینم، آمدم به پدرم -بچه دبیرستانی- گفتم: پدر میخواهم سینما بروم. پدرم، پدر مذهبی، برگشت به من گفت: پسرم سینما فقط با رفیق حال میدهد. گفتم: پدر خیالت راحت من رفیقهای خوبی دارم، با هم میرویم. بعد میگفت پدرم سرش را به زیر انداخت، گفت: پسرم فکر کردم من رفیق تو هستم. گفتم: پدر تو رفیق هستی اما سینما جای شما مناسب نیست. بعد پدرم گفت: رفیق آن کسی است که همه جا دنبال رفیقش باشد، من هم با تو به سینما میآیم. اگر رفیقت هستم، من هم با تو میآیم.
یادتان است بچه بودیم، کارنامه که دستمان میدادند میگفتند چه کسی امضا کند؟ ولیتان! چه در ذهنمان میآمد؟ پدر و مادر. هیچ وقت حتی پدربزرگ و عمو و عمه و اینها را ولی حساب نمیکردیم. چرا؟ چون ولی ما ارتکازا میفهمیم «شدت القرب و الاتصال» است. چه کسی به ما متصل بود؟ مادرمان بچه بودیم فوتبال بازی میکردیم، هر ده دقیقه مادرمان درب کوچه را باز میکرد، یک نگاه به ما میکرد. این میشود ولایت.
خوب دقت کن، میگفت پدرم با من سینما آمد. میگفت وارد سینما که شدیم، شروع کردند به مسخره کردن پدرم. پدرم دستم را محکم گرفت گفت: پسرم همین که با تو هستم خیالم راحت است، رهایش کن، حرف دیگران مهم نیست. میگفت نشستیم، پدرم سرش زیر بود، حرفهای زشت داشتند میزدند. فیلم شروع شد، صحنه مناسبی نداشت. میگفت پدرم یک نگاهی به من کرد و گفت: پدر این حرفها را خوشت میآید؟ گفتم: نه، گفت: پدر این صحنهها را خوشت میآید؟ گفتم: نه. پدرم گفت: به نظر تو جایی که آدم از صحنههایش بدش میآید، از حرفهایش هم بدش میآید، خوب است بنشیند؟ گفتم: پدر بلند شو برویم. میگفت من دست پدرم را گرفتم، با یکدیگر بیرون رفتیم. گفت: نه حالا یک ذره مینشستیم. گفتم: نه پدر به من نمیچسبد.
ولایت و اتصال
ما یک باب روایتی داریم به نام ولایت علی بن ابی طالب. «(ولایة) حُبُّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ حَسَنَةٌ، لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ»، ولایت را چه معنا کردیم؟ اتصال. اتصال به امیرالمؤمنین (ع) یک ارزشی است که وقتی تو این ارزش را داشته باشی هیچ گناهی به تو ضربه نمیزند. معنای این روایت را غلط معنا میکنند. یعنی برو گناه کن همین که ولایت هست، همین که گریه میکنی برای امام حسین (ع)، کافی است. اشک برای امام حسین (ع) همه گناهان را پاک میکند. این غلط است. این ترجمه غلط روایت است. آقا یک قطره اشک به اندازه پر مگس بریزی گناهان گذشته و آیندهات همهاش پاک میشود، برو کیف کن. یک عاشورا برو. دیدهاید بعضیها مثلاً میآیند دعای عرفه، دعای عرفه را گوش نمیکنند که سبک زندگیشان عوض شود، جهانبینیشان عوض شود، «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِی أَخْشَاک کأَنِّی أَرَاک». حرفهای امام حسین (ع) [را گوش نمیکنند]، فقط به زور دم آخر یک اشک از آنها بیاید که چه شود؟ چون آخر دعای عرفه نوشته است کسی که این لحظه اشک بریزد، همه گناهانش پاک میشود. این غلط ترجمه کردن آیات و روایات و دعاها و این حرفها است. این معنایش چیست؟ این همان اتصال است. یعنی چه؟ یعنی وقتی تو واقعاً به امام حسین (ع) متصل باشی، واقعاً امام حسین (ع) بالاترین انتخاب زندگیات باشد. امام صادق (ع) مدام میگفت: سلمان سلمان سلمان. گفتند چرا اینقدر سلمان سلمان میگویی؟ حضرت فرمودند: «ایثارُه هَوی امیرالمؤمنین (ع) عَلی هَوی نَفسِه». چه گفتم؟ شیرجه. یعنی هرجا نفسش میخواست شیرجه بزند، میگفت علی (ع) کجا شیرجه میزند؟ من آنجا شیرجه میزنم. هر کجا علی (ع) کشیده میشود، من آنجا کشیده میشوم. هر کجا علی (ع) اراده میکند، من آنجا اراده میکنم. هر ارزش فرهنگی که علی به عنوان اولویت انتخاب میکند، من آن را انتخاب میکنم، آن وقت سبک زندگی و معماری کاملاً تغییر میکند. «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ»، یعنی این، یعنی تو وقتی که دستت در دست علی باشد، ولایت علی را داشته باشی؛ من نمیگویم معصوم میشوی؛ یعنی بعد از آن اصلاً نمیتوانی گناه بکنی ولی در مجلس گناه، در عرصهی گناه، در ساختار غلط بیفتی؛ آن ساختار به تو نمیچسبد، نمیتوانی از آن ساختار لذت ببری.
جوانهای خوب را دیدهای؟ وقتی به مجلس گناه میرود، یک مرتبه یاد مادرش میافتد، بعد نمیتواند همراه گناهکار حال بکند و همراهی کند، گوشهای مینشیند. بعد به او چه میگویند؟! برو بچه ننه، بچه مثبت. این کلمهی بچه ننه، بچه مثبتی که در جریان باطل وجود دارد، این همان ولایت اهل بیت علیهمالسلام است. لذا در جریان گناه که قرار میگیرد، دلش میگیرد. این دلش میگیرد نشانهی این است که دستش در دست یک نفر دیگری است. لذا نمیگویم گناه نمیکند، من میگویم از گناه لذت نمیبرد. نمیگویم در ساختار باطل نمیافتد، ولی در ساختار باطل که افتاد، کیف نمیکند. ما این نوع بحثهایی که میکنیم، ناسزاهایی در فضای مجازی به ما میدهند؛ ولی خدا شاهد است بعضی میآیند پای منبر به من میگویند: حاج آقا مثلاً آن ساختاری که الان وجود دارد در فلان مسئله به نظر شما باطل است یا باطل نیست؟ من جواب میدهم از نظر فقه فردی هیچ اشکالی ندارد ولی در نظام کلان به ما ضربههایی دارد میزند. بعد میگوید: حاج آقا من دلم نمیچسبد، من کیفش را نمیتوانم بکنم. حاج آقا آن راهی که اهل بیت خیلی خوب توصیه کردند در ساختار اقتصادی، در ساختار فرهنگی، در جریانات، آن چیزی که اهل بیت خیلی دوست دارند آن را به من معرفی بکن. این میشود چه چیزی؟ میشود ولایت.
تغییر ساختار غلط با دل نبستن به آن
اگر الان ما مثلاً فرض بگیر به هر دلیلی یک ساختاری آنقدر ساختار اهل بیتی نیست، نمیتوانیم زندگیمان را تعطیل بکنیم ولی به ساختار باطل دل نبندیم. این آرام آرام ساختار را عوض میکند، خیلی مهم است. این ثمرهی آن بحث سیاسی است که میخواستم به شما بگویم. جریان اهل بیت با ما این گونه رفتار میکند، آن وقت این آرام آرام ساختارها را تغییر میدهد. تو لذت نبر از یک ساختار باطل، آن وقت ساختار باطل عوض میشود. آن ساختار باطل و آن تردید مردم که من دل به این ولایت بدهم یا دلم را آن طرف ببرم. بعد همین روحیه که پشت امیرالمؤمنین نماز میخواندند، پای سفرهی معاویه مینشستند؛ اهل بیت را مظلوم میکرد. لذا شما نگاه کنید شهید مطهری در کتاب حماسهی حسینی (جلد 17، صفحه 440) میگوید: 35 نفر آمدند به امام حسین توصیه کردند که امام حسین، از مدینه بیرون نرو. در حالیکه مؤمن بودند. شهید مطهری میگوید به گونهای به امام حسین توصیه میکردند که انگار دارند به یک جاهل توصیه میکنند. «انگار آمدهاند امام حسین را از اشتباه در بیاورند و خودشان عاقلتر از امام حسین هستند.»
امام حسین را انتخاب نکرده، آن سبک زندگی خودش که به آن عادت کرده را انتخاب کرده، لذا میآید به امام توصیه میکند. ابنعباس که سبک زندگی خودش را انتخاب کرده، میآید به امام حسین میگوید دلم میخواهد به موهایت چنگ بزنم و نگهت دارم. چرا داری نظام ما را به هم میزنی؟ تو بروی، نظام همه ما از بین میرود. رها نکن، زندگی ما را خراب نکن. به امام حسین گفتند که آقا، چرا شما میخواهی بروی؟ حضرت فرمودند: «... أخذوا مالی فصبرت، و شتموا عرضی فصبرت، و طلبوا دمی فهربت...»، دارند بیچارهام میکنند. با این ساختاری که در مدینه است، من فقط در ظاهر دارم نفس میکشم. از هر طرف بر من فشار است. بعد ابنعباس گفت: واحسینا. آقای ابنعباس، امامت دارد میگوید جان من را به لب رساندهاند. آخر سر یک قطره اشک برای امامشان میریزند و واحسینا میگویند. آقای ابنعباس این رسمش است؟
اهمیت افزایش جمعیت و ساختار غلط فعلی
ما دیشب در ادامه بحث اقتصاد مقاومتی، آخرین نکتهای که گفتیم درباره معامله با خدا، گفتیم تو دستور خدا را در فضای اقتصادی اجرا بکن، از کمبود امکانات نترس. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ... {اعراف-96}»، ما وظیفهمان را باید انجام بدهیم. بعد گفتم یکی از آثار ترس از اینکه نکند امکانات تمام شود، جریان کنترل جمعیت بود. از نظر اعتقادی این بود. میگفتند امکاناتمان در کشور محدود است؛ زمین و آبمان محدود است، جمعیت که زیاد شود، توزیع این امکانات محدود بهینه نمیشود. مگر اینطور نمیگفتند؟ بعد چه تبلیغاتی کردند؟ تبلیغ یکی دو تا کافی را کردند. فضای فرهنگ اهل بیتی، -من که دارم میگویم ما انتخاب کنیم اماممان کیست، بعد واقعاً از او دستور بگیریم. دو تا، کمی از این طرف، کمی از آن طرف، کار ما را خراب میکند.- فضای اهل بیت را نگاه کنید: «خطب الرضا... و توفیر الولد، لنوائب الدهر، وحوادث الأمور...»، حضرت فرمودند: جمعیت زیاد شود، آفتها و مشکلات و نوائب الدهر کم میشود. جمعیت قدرت است. ثروت است. امکانات را زیاد میکند و کم نمیکند، این فضای اهل بیت است. آمد خدمت امام حسن عسکری، گفت: آقا، بلافاصله حضرت فرمودند: بچه داری؟ گفت: لا. «... و قال هل رزقت ولدا؟ فقلت لا. قال اللهم ارزقه ولدا...». بعد حضرت فرمودند: «... یکون له عضدا، فنعم العضد الولد...». بالاترین عضد، «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی». حضرت موسی گفت خدایا بازوی مرا محکم کن. در جامعه اسلامی محکم کردن بازو به فرزند است. مهم است، فرزند قدرت میآورد. شک نکنید. آیه قرآن برایتان بخوانم: «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ... {اسرا-06}»، ما به شما مدد رساندیم، با پول و فرزند. خود خدا دارد میگوید. من نمیگویم فرزند مستقلاً قدرت است ولی خدا قدرتش را میخواهد به ما نشان بدهد، با جمعیت نشان میدهد. میدانید این آیه برای یهودیها است. خدا میگوید: ما یهودیان را با فرزند امداد کردیم. الآن این جریان را یهودیان دارند اجرا میکنند، من دیشب گفتم در یک دوره و دههای رشد جمعیت ما 3.9 درصد بود، امروز در رژیم اشغالگر قدس، 3.2 درصد رشد جمعیت (نرخ باروری) دارند.
سازمان ملل اعلام میکند: جمعیت، عامل ثروت و قدرت است. سپس یک ساختاری در کشور ما میگوید، جمعیت عامل مشکلات اقتصادی است. شعار سازمان ملل میشود: عامل ثروت و قدرت، در 180 کشور برای بالا بردن جمعیت، تبلیغات میکنند. 55 سال است که اروپا و آمریکا در تلاشند تا جمعیت خود را افزایش دهند، ما در یک دهه و با یک قدرت فوقالعاده، خود را پرسرعتترین کشور در کاهش جمعیت کردیم. چرا این اتفاق میافتد؟
روند کاهشی جمعیت ایران در سالهای پیش رو
آیا میدانید اگر نرخ باروری 2.1 باشد، جمعیت ثابت میشود؟ چیزی که الان اعلام کردند و من حدود را دارم میگویم، گفتند: 1.7 درصد، و بین شیعه و سنی، برادران عزیز اهل سنتمان، چند برابر ما زاد و ولد دارند. آن چیزی که مشترک بینشان هست و مجموع کشور ما 1.7 است، یعنی ما رو به کاهش میرویم.
آقای برژینسکی میگوید: شما یک مقدار مذاکرات را ادامه دهید، جمعیت خودشان پیر میشود، دیگر لازم نیست تا به جریان هستهای گیر دهید. اینها خودشان آرام جمعیتشان تمام میشود، شما نمیخواهد جریان هستهایشان را محدود کنید، اینها خود از بین میروند.
در دو سال اخیر رهبر ما میخواهد به عنوان امام جامعه، برای ما اولویت فرهنگی تعیین کند، ده بار کلمه جمعیت را میگوید، ده بار به جمعیت توصیه میکند. زمانی که مجلس تشکیل میشود به مجلس میگوید شما برنامهتان را طوری تنظیم کنید که جمعیت کشور بالا برود. بعد بنده حقیر دیشب، شب عاشورا، به عنوان یک مثال در جریان ساختار غلط، یک مثال زدم، فضای توییتر و ... پر شد که شب عاشورا جای این حرفها است؟! خب بله، وقتی آن طرف یک ولایت برای ما تعیین اولویت کند، به من روحانی میگویند تو چرا شب عاشورا چرا این حرف را زدی، ساکت باش. من چرا این حرف را زدم؟ چون من معتقدم رهبرم برای من اولویت فرهنگی تعیین میکند. دو سال است که ایشان اولویت فرهنگی را جمعیت بیان میکند. چقدر این فرهنگ دارد تغییر میکند، چون ما یک مقداری اتصالاتمان متفاوت است، یک ذره این طرف و یک ذره آن طرف هستیم. دل بدهیم، وقتی اهل بیت به ما گفتند که یکی از راههای رشد، همین است: «وَ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ». این اصلاً فرهنگ است، فرهنگ عبادالرحمان اینگونه است؛ خدایا به ما فرزندان خوب بده، قُرَّةَ أَعْینٍ بده برای این که ساختار جامعه را عوض کنند.
یک کلمهای را چون در فضای مجازی پر شد، الان تصحیح کنم: من گفتم سال در ۱۴۱۵ جمعیت ما به 31 میلیون میرسد. خیر؛ از سال ۱۴۱۵ اگر ما با این روند ادامه دهیم، تا 60، 70 سال بعد، جمعیت ما به شدت رکود پیدا میکند. بعضیها پیشبینی میکنند سال ۱۴۷۰ یا ۱۴۸۰ جمعیت ما ۱۹ میلیون نفر با نصف جمعیت بالاتر از ۶۵ سال بشود. دیشب عرض کردم دکتری که الان فیلمش هم هست میگفت که به ما توصیه میکردند به نحوی خودتان جریان بارداری را از بین ببرید. من نمیتوانم بهطور کامل توضیح دهم با لفظی گفتم که مخاطب خودش متوجه شود، به علت اینکه فضای مجازی را نمیتوان کنترل کرد. اما واقعاً به جریان بارداری جمعیت شیعه و اسلامی آسیب زدند.
صلی الله علیک یا ابا عبدالله