مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۹ دقیقه·۱ سال پیش

چکیده سخنرانی حجت‌الاسلام قاسمیان به مناسبت حادثه‌ی تروریستی کرمان / «امتحان دوباره»

بسم الله الرحمن الرحیم

چکیده‌ی سخنرانی مراسم گرامیداشت شهدا و محکومیت حادثه‌ی تروریستی گلزار شهدای کرمان

۱۵ دی ۱۴۰۲ / حجت‌الاسلام قاسمیان

امروز در خدمت‌تان هستیم با عنوان‌کردن آیاتی، و تذکراتی به خودمان و تذکراتی به مسئولین‌مان.

زدن حاج‌قاسم کاری نداشت.

اساسا زدن حاج‌قاسم کاری نداشت. کسی که مدام در میدان حاضر است زدن او به لحاظ نظامی اتفاق عجیبی محسوب نمی‌شود. کما اینکه در هنگام ترور حاج رضوان (عماد مغنیه) حاج‌قاسم در چند متری او بود، اما او را نمی‌زدند. خودش هم چندبار گفته بود که دشمن من را نمی‌زند.

دلیلش این است که زدن کسی مثل حاج قاسم هزینه‌اش خیلی بالاست. خب یک دیوانه‌ای مثل ترامپ پیدا شد و این هزینه را پرداخت، و حاج‌قاسم را زد. یادتان هست که خودش بعد از ترور نفس‌نفس‌زنان آمد پشت تریبون و چیزی در این مایه‌ها گفت، که تو را به خدا صبرتان را از دست ندهید؛ آن روز خود ترامپ هم باورش نمی‌شد که ما یک چنین حرکت‌های فیکی انجام بدهیم. او هم فکر می‌کرد که ما کار جدی‌تری انجام خواهیم داد. اما بعد از این احساس کرد که نه، گویی حتی زدن کسی مثل حاج قاسم سلیمانی هم هزینه‌ی چندانی ندارد.

عین‌الاسد، پالس ضعف به دشمن بود.

پشت صحنه‌ای که گفته نمی‌شده و امروز باید گفت، این است که فیک‌ترین کار ممکن را به جمع‌بندی رسیدند که انجام بدهند؛ و خدا هم این چیز‌ها را می‌فهمد، علّام‌الغیوب است. سردار حاجی‌زاده رفتند مرز کرمانشاه که تا دو سه هفته‌ای را درگیر بشوند با دشمن. اما چون تصمیم، نه تصمیم سردار حاجی‌زاده، تصمیم بر انجام‌ندادن بود، تصمیم بر جواب‌ندادن بود، عملا در تله‌ی دشمن افتادیم.

وقتی اقدام عین‌الاسد اتفاق افتاد، آنها هم سیگنال را دریافت کردند؛ شما داری جای سردار عین‌الاسد را می‌زنی، حتی ناو نمی‌زنی، اینجا مهمترین کد را به دشمن دادی. و لذا طرف مقابل بعد از آن هیچ چیزی را نزد، و دست شما خالی شد. نتیجه‌ی صحنه این شد که از این طرف سردار ما را زدند، و از آن طرف ما یک عین‌الاسد بدردنخور. و مهمترین اتفاقی که اینجا افتاد این بود که دشمن فهمید می‌تواند برای ما هزینه تولید کند، و ما هزینه‌ای برایش ایجاد نکنیم. این بزرگترین پالس بود. نتیجه این شد که اتفاق‌های بعدی پشت سرش آمد، شهید فخری‌زاده را ترور کردند، اما دیدند ما با یک‌سری شعار مطلب را حل می‌کنیم؛ آه از غمی که تازه شود با غمی دگر.

سیدرضی ما را زدند، که سیدرضی فوق‌العاده بود؛ سیدرضی در رساندن تجهیزات به جبهه‌ی مقاومت صاحب سبک بود. و اگر ما امروز در امنیت نشسته‌ایم، بدانید یک پایش سیدرضی بود. باز ما گفتیم آه از غمی که تازه شود با غمی دگر. حادثه‌ی کرمان شد، باز گفتیم آه از غمی که تازه شود با غمی دگر.

عملیات نه، اما منطقت را باید به مردم بگویی.

در صورتی که منطق قرآن اساسا این نیست. منطق قرآن را باید مسئولین ما بدانند و خود ما هم بدانیم، که منطق قرآن چگونه است که اتفاقا مانع از جنگ است. خود این آیات می‌گویند که برگزیدن این منطق مانع جنگ می‌شود.

مسئولین نگویند اینها مسائل نظامی است ما نمی‌توانیم مردم را در جریان بگذاریم! بله اگر حکایت یک تاکتیک و یک عملیات باشد، درست است و همه هم می‌دانند که نباید در جریان گذاشت. این مثل لو دادن عملیات می‌ماند. کسی هم چنین توقعی ندارد.

ولی درباره‌ی سیاستت، باید مردم را در جریان بگذاری؛ بالاخره بگو منطقت چیست. این آن چیزی‌ست که مردم ما امروز احتیاج دارند.

پاسخ سخت، باید توسط مردم احساس شود.

اینکه قرآن در این موارد می‌گوید:

قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ

بجنگید با اینها، که خدا با دست شما آنها را عذاب می‌کند، و رسوایشان می‌کند، و شما را نصرت می‌کند بر آنها، می‌بینید نصرت خدا را. دو تا آیتم آخرش مربوط به همین مؤمنینی است که دارند غمباد می‌گیرند در این صحنه‌ها. که می‌گوید «وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ» سینه‌ی این مؤمنین به تنگ آمده.

ما نمی‌توانیم بگوییم انتقام سخت گرفتیم یا می‌گیریم، پاسخ سخت دادیم یا می‌دهیم یا خواهیم داد، اما مردم اطلاعی ندارند! این خلاف قرآن است. در مرئا و منظر مردم باید اتفاق بیفتد این پاسخ. گزارش واقعی مردم لازم دارند. این را خود قرآن دارد؛ «وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ» یعنی باید بهشان گزارش داده شود. یک جوری بزن که معلوم شود «یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ» محقق شد؛ دل‌های مردم خنک شد. «یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ» شد.

حاج‌قاسم آن موقعی که باید به خط می‌زد، بیسیمش را خاموش می‌کرد.

آقای مسئول، الان زمانی‌ست که باید بیسیم را خاموش بکنی درها را ببندی، بزنی به خط.

تو که می‌دانی حاج‌قاسم بسیاری از گل‌هایی که زد روی همین بود که به موقعش بیسیم را خاموش کرد. اگر حاج‌قاسم هم وسط معرکه‌ی داعش می‌خواست سر هر عملیات هی نظر این شورا و آن شورا را بپرسد، هیچ‌وقت این حاج‌قاسم نمی‌شد. تو که می‌دانی حاج‌قاسم در آن لحظه‌ی حساس که باید، بیسیم را خاموش می‌کرد؛ خودش می‌ایستاد مرد و مردانه؛ حرف را فهمیده بود، منطق را فهمیده بود، روی آن منطق حرکت می‌کرد.

لَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَن یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ ۗ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ ﴿٤٤﴾ إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ ﴿٤٥﴾ وَ لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لَٰکِن کَرِهَ اللَّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ ﴿٤٦﴾

کسانی که ایمان دارند، کسانی که جدیت دارند در رزم، نمی‌آیند هی اجازه بگیرند. کسانی می‌آیند اجازه می‌گیرند که دل لرزانی دارند، مردد هستند. اگر عزم حرکت داشته باشند، شروع می‌کنند عده و عُده‌اش را فراهم می‌کنند.

کفار هیچ‌وقت نباید فکر کنند زمین بازی دست آنهاست.

منطق قرآن این است:

فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿٥٧﴾ وَ إِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ ﴿٥٨﴾ وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا ۚ إِنَّهُمْ لَا یُعْجِزُونَ ﴿٥٩﴾

اگر در جنگ با دشمن قرار گرفتی، جوری بزن توی گوشش، «فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ» که بخورد توی گوش اون پشت سریه. جوری بزن که «لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» حساب کار بیاید دست آنی که دارد این را تجهیز می‌کند.

چرا؟ «وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا» کفار هیچ‌وقت نباید تصور بکنند که زمین بازی دست اونهاست، ابتکار عمل با اونهاست، «وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا ۚ» نباید فکر کنند که سبقت گرفته‌اند. اگر اینها به این نقطه برسند، این برای دشمن جا می‌افتد که ما می‌توانیم به اینها هزینه وارد کنیم، و هزینه‌اش را هم نخواهیم داد.

اینجاست که آن آیه‌ی معروف می‌آید: «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ ۚ وَ مَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ﴿٦٠﴾»

هواپیمای اوکراینی، حاصل انجام‌ندادن وظیفه

تازه چیز‌هایی هست که آنها نمی‌فهمند و خودمان می‌فهمیم. درباره‌ی آن حادثه خیلی از بزرگان این را تذکر دادند، که حادثه‌ی هواپیمای اوکراینی، تقاص عملیات فیک عین‌الاسد بود. خدا مگر می‌گذرد از این چیز‌ها؟ خیلی از بزرگان و اهل معنا این را گفته‌اند. و مطابق با قرآن هم هست؛ آن چیزی را که باید انجام بدهی در لحظه، اگر انجام ندهی، خسارت بزرگتری سراغت می‌آید.

در مسائل جزئی هم همین است؛ شما یک رزق مشخص حلالی دارید. اگر برای رزق دست ببرید به حرام، از قسمت حلالش کم می‌شود؛ اینجوری نیست که بیشتر می‌توانی بخوری. بارها در روایات ما آمده.

منطق وقتی می‌آید در لایه‌ی حاکمیتی اینها ضربدر اعداد بسیار بالا می‌شود. آنجا اگر ضربه‌ی درست را وارد نکنی هواپیمای اوکراینی می‌خورد. آنجا هزینه ندهی اینجا خسارت می‌خوری.

شیعیان تنوری

این یک‌بار دیگر و یک آزمون دیگر است. خود حضرت آقا یک بار دیگر آمده‌اند وسط. و گفته‌اند پاسخ سخت باید داده شود. الان زمانی‌ست که باید صداقت دیده شود. همین مردم اگر دیدند که واقعا آن کاری که باید انجام بشود دارد می‌شود، می‌آیند پای صندوق. اگر نه سرمایه‌ی اجتماعی می‌ریزد، و از بدنه‌ی بالا هم می‌ریزد. از پای کارها می‌ریزد. که بارها گفتیم ما چنین آدم‌هایی نیاز داریم، که اتفاقا هم داریم، اگر تضعیف‌شان نکنیم.

ما آدم‌هایی داریم که شیعه‌ی تنوری هستند. وقتی هارون مکی به امر امام(ع) رفت داخل تنور نشست، امام صادق(ع) پرسید که سهل! از اینها چندتا داری؟ سهل گفت آقا به خدا قسم هیچ.

من می‌گویم که امثال حاج‌قاسم‌ها، صدرزاده‌ها، حججی‌ها، سیدرضی‌ها، اینها افرادی بودند که شیعه‌ی تنوری بودند. امروز کسانی هستند که حاضرند به امر ولی بروند در هر بحرانی.

و در فضای رخوت اینها بازتولید نمی‌شوند. اگر زمین زمین سازش با دشمن بشود اینها بازتولید نمی‌شوند.

این امتحان یک‌بار دیگر امتحانی‌ست برای مجموعه‌ی نظام، برای بچه‌های حزب‌اللهی، همان‌هایی که انسان در پیشانی اینها می‌بیند که یک صدرزاده‌های دیگری هستند، یک حججی‌های دیگری هستند، اینها ایستاده‌اند در صف حادثه‌ها، و حادثه‌ها اینها را رشد می‌دهد. برخی از حوادث ناگهان یک ترقی‌ای می‌دهند، ماجرای مدافعین حرم چنین حادثه‌ای بود، ماجرای حاج‌قاسم چنین حادثه‌ای بود، ماجرای کرمان چنین حادثه‌ای هست.

پاسخ‌دادن تهدید نمی‌آورد؛ بازدارندگی می‌آورد.

اگر از این حادثه‌ی کرمان درست عبور کنیم نظام اسلامی چند پله ارتقاء پیدا می‌کند، در نگاه همه. ضمن اینکه هیچ تهدیدی هم تویش نیست؛ اتفاقا این کار مخالف تهدید است.

تفاوت امروز سوریه و لبنان همین است. در سوریه اسرائیل می‌داند هر چه بزند جواب نمی‌گیرد. با خود بشار کار ندارم، منطق مجموع سیستم. یک منطق هم منطق لبنان است؛ که کارخانه بزنی کارخانه می‌زنم، مزرعه بزنی مزرعه می‌زنم، آدم بزنی آدم می‌زنم. به‌خاطر همین اسرائیل غلط می‌کند آنجا را بزند. یک موقعی هم اسرائیل می‌خواهد بگوید یک کاری کردم می‌رود مزرعه‌ی موز می‌زند. مجبور می‌شود با چهار تا موز درگیر بشود. چون می‌داند این منطق شوخی ندارد. این منطق، منطق بازدارنده است.

این منطق که «زدی؟ آه از غمی که تازه شود با غمی دگر.» کدام منطقی توی دنیا اینجوری جواب داده که فکر می‌کنی اینجوری جواب می‌دهد؟

یک‌بار در این موقف قرار گرفتیم، و نمره‌ی قبولی نگرفتیم.

این امتحانی‌ست برای ما، برای مسئولین ما، برای انقلاب، به دلیل اینکه یک‌بار در این موقف قرار گرفتیم، و نمره‌ی قبولی نگرفتیم؛ به اذعان همه. منطقه دارد امروز نگاه می‌کند به شما، که شما چه‌کار می‌کنید.

خواهش می‌کنیم از مسئولین کشور، آنهایی که امنیت کشور دست‌شان است، بیسیم‌هایشان را خاموش کنند. هی از این و آن اجازه نگیرند. اون آقای کل، فرموده‌اند چه‌کار باید بکنیم. بروند بکنند. یاد بگیرند از حاج‌قاسم، حاج‌قاسم بسیاری از گل‌هایش را وقتی می‌زد که بیسیم را خاموش می‌کرد، و اگر مشورت می‌گرفت هیچ‌کس به او اجازه نمی‌داد آن کار را بکند. و بعدا از همان صحنه آقا بارها و بارها تعریف می‌کرد.

امروز وظیفه‌ی بچه‌های حزب‌اللهی و رسانه‌ای این است که سفت بایستند مطالبه کنند. مسئولین ببینند مردم یک چیزی را سفت مطالبه می‌کنند سفت می‌شوند.

ان‌شاالله که در امتحان این ماجرا، مردم ما، مسئولین ما، بچه‌های حزب‌اللهی ما، حلقه‌های میانی ما، حواریون ما، جان بر کف‌های ما، همگی سربلند از این امتحان بیرون بیایند. به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد(ص).

دانشگاه شریفکرمانحاج قاسم
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید