السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقیَّه الله، صَلَّ الله عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، سَيِّدَنا وَ مَوْلينا، هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ، وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ، وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ، فَأَضِفْنِا وَ أَجِرْنِا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ.
جهت عرض تسلیت رحلت جانسوز و عالمسوز خاتم انبیاء و شهادت مصیبتبار و فاجعهآمیز مظلومانهی سبط اکبر پیامبر خدا، امام حسن مجتبی (ع)، به حضور مبارک امام زمانمان، صاحب ماتممان و جهت تعجیل در ظهورشان و تسریع در آمادگی ما برای تشکیل حکومت جهانی آن بزرگوار صلوات ختم بفرمایید.
تقدیم به ارواح طیبهی شهدا، خاصّه، اختران آسمان عشق به خدا و اولیای خدا، پیشگامان و آموزگاران شهادت، شهدای کربلا و سیدالشّهدای عالم، حضرت اباعبدالله حسین (ع) و گلگونکفنان این سرزمین پاک، از ابتدای انقلاب تا مدافعان حرم و شهدای مقاومت و دفاع از حریم حرم، خاصّه، شهید صدآفرینمان، حاج قاسم و همراهانشان صلوات ختم بفرمایید.
جهت شفای بیماران، رفع این ویروس عالمگیر و محو ویروس استکبار، صهیونیسم، تکفیر، ترور، نفاق، نفوذ، توطئه، تفرقه و خیانت، صلوات ختم بفرمایید.
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي َفْقَهُوا قَوْلِي، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و الصَّلَاةُ عَلَى خاتم المُرسَلین، طَبیبِ نُفوسِنا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ و آله المعصومین، سِیَّما بقیة اللهِ فی العالمین. ارواحنا فداه و عجل الله فرجه و لعن علی اعدائهم اجمعین.
تسلیت عرض میکنم مصیبت عظمی و داعیهی غروب خورشید عالمتاب نبوت خاتمی را و شهادت امام مجتبی و حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه الصلوة و السلام را.
پایان اعتبار انبیاء
وجود مبارک پیغمبر ما که پروندهی نبوت با وجود ایشان به پایان رسیده. خاتم به معنی مهر است. چیزی را لاک و مهر میکنند، یا پایان مدرک را مهر میزنند، دبستانها، دبیرستانها، دانشگاهها، کسی دورهای میبیند به او مدرک میدهند، چیزی که اعتبار میدهد به این مدرک، همان مهری است که در آخر زده میشود. در آغاز طلوع خورشید نبود، در میان مردم سوادی نبود. امضائی نبود. ولی اشخاص برای رواج قراردادها و اعتبارشان مهر درست میکردند و اعتبار هر معاملهای، قراردادی، مقابلهای، تعهدی، التزامی به آن مهر بود. بعدها برای اینکه کار آسان شود، این مهر را در نگین انگشتر قرار دادند و انگشتر را خاتم نامیدند. خاتم همان مهر است؛ همان وسیلهی اعتبار پایان هر صفحه و مدرک و قرارداد. لذا انگشتر خاتم بودنش به اعتبار این است که مهر اشخاص بود، همیشه پیششان بود.
خداوند متعال در مورد وجود نازنین پیامبر ما، صفاتی که در قرآن برایش ذکر شده، یکی همین خاتمیت است. «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ...» {احزاب - ۴۰} این وجود نازنین، پدر هیچ مردی از مردان شما نیست. نفرمود از بانوان شما چون پدر فاطمه است. و پیغمبرمان به این دخترشان میبالیدند، افتخار میکردند. چه اینکه این دختر با آن پدر، دیشب خدمتتان عرض کردم حضرت زهرا فرمودند: «اصبت بخیر الآباء» زیر این آسمان، پدری بهتر از پدر من در عالم وجود نداشت. من همچین پدری را از دست دادم. قرآن میفرماید که این پدر هیچ یک از مردان شما نبود. ولکن رسول الله بود یک، دوم خاتم النبیین. نبیین یعنی پیغمبران، النبیین یعنی همهی پیغمبران. یعنی هیچ پیغمبری نیست مگر اینکه پایانش مهر و امضای حضرت رسول است که به اعتبار همهی انبیاء پایان میدهد. اعتبار مسیحیت، یهودیت امروز به قرآن ماست. به حقانیت دین ماست. وگرنه انجیل، تورات اینقدر مسائل خلاف عقل و خلاف مقدسات توحیدی دارند که هیچ کسی باور نمیکند این کلام الله باشد، کتاب الله باشد.
در وصف بزرگی قرآن
ولی قرآن چون معجزه است، « ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ...(بقره-٢)»، این کتابی است که تردیدپذیر نیست. هرکس در خورشید تردید کند، در چشم خودش مشکلی است.
گر نبیند به روز شبپره چشم/ چشمه آفتاب را چه گناه (گلستان سعدی)
خدا تحدی کرده، از مردم همهی اعصار و قرون خواسته که به مبارزه بیایند. اگر قرآن را معجزه نمیدانید، شما هم مثل آن، ده سوره بیاورید، یک سوره بیاورید. تا به امروز خداوند متعال نشان داده که وعدهاش وعدهی حق است. «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا...»{بقره-٢۴}، و اگر این کار را نکردید، که هرگز نمیتوانید این کار را بکنید؛ بنابراین منتظر عذاب الهی باشید. با اینکه میدانید معجزه است و تا ابد کسی نمیتواند مثل این بیاورد. چون قرآن از نظر متانت، بلاغت، جامعیت، پیشگویی مسائل علمی، اخبار غیبی آینده، انسجام مطالب، نظاممند بودن محتوا و دقایقی که در هر زمانی به لحاظ احتیاجاتی که زمان پیدا میکند؛ قرآن دادههای جدید دارد. [امیرالمومنین علی علیهالسلام] میفرماید: «... لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ...» عجایب قرآن انقضا ندارد. این چشمهای است که برای همهی تشنگان عالم، از این نسل تا قیامت سیراب میکند، همه جانهای تشنهی حقیقت و کمال را سیراب میکند.
قرآن کریم کتاب الله و کلام الله است. کتاب الله و کلام الله فرق دارد. هم مکتوب است، در لوح محفوظ است و در قلب پیغمبر مکتوب است و هم کلام خدا است. خدا با این حرف زده. علاوه بر اینکه کلام الله و کتاب الله است؛ قرآن است. قرآن یعنی چه؟ یعنی خداوند خودش قرائت کرده. لذا مطمئن باشید قرآن یک قرائت بیشتر ندارد. اسلام یک قرائت بیشتر ندارد. اینکه بعضی روشنفکرها خواستند بگویند دین قرائتهای مختلف دارد، ادیان الهی یک قرائت بیشتر ندارند. قرآن هم یک قرائت دارد و آن هم قرائت خود خدا است. حالا توجه بفرمایید به این آیهی کریمه، فرمود: «لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» {قیامه-١۶}، در سوره مبارکه قیامت. فرمود وقتی ما آیات را بر تو نازل میکنیم دست و پایت را گم نکن. پیغمبر (ص) خیلی زود میخواست که آنچه از خدا شنیده، آن را بنویسد که نکند یک وقت فراموش بشود و از دست برود. «لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» {قیامه-١۶}، زبان تو، با شتابزدگی آیات را نخوان. «إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ» {قیامه-١۴}، ما خودمان تضمین میکنیم که چیزی جا نماند. تمام محتوای قرآن و الفاظ قرآن را ما برای تو محفوظ در اختیارت قرار میدهیم و قرآنش هم بر عهدهی ما است، یعنی قرائتش هم بر عهدهی ما است. حضرت رسول، خدا برایش قرائت میکرد و با گوش جان قرائت قرآن را خودش میشنید. و تنها کتابی که قرآن است از کتب آسمانی، ١٢۴ هزار پیغمبری که آمدند، برخی از اینها صحف داشتند و پیغمبران اولوالعزم ما شریعت داشتند، کتاب داشتند و صاحب کتاب بودند. هیچ کتابی را خداوند قرائت نکرده. حضرت موسی تلقی الواح کرد، به صورت لوحهای سنگی، این تورات در اختیارش قرار گرفت که امروزه هم در اختیار امام زمان ما است، نه این تورات تحریف شده. ولی تنها کتابی که قرائت شده است؛ همین کتاب زندگیساز افتخار بشریت است که همواره «...يَعْلو و لايُعْلي عليه» {پیامبر اکرم}، همیشه یک سر و گردن بالاتر از تزها و نظریههای عقلای عالم است و همیشه پیشاپیش مشکلات، این قرآن بشر را هدایت میکند بشر را و امامت میکند، عقول انسانها را. فرمود این پیغمبرانی که آمدهاند «عن نبیین» ، همه انبیا، خاتمشان این بزرگوارست. اسم مبارکش را برد رسالتش را تصدیق کرد و حاتم النبیین بودن که بعد از این دیگر پیغمبری نخواهد آمد. چون آخرین پیغمبر است دیگر باید آخرین حرف را بزند، باید آخرین کمال را ارائه کند، باید زیباترین تابلو برای زندگی بشر را او بیاورد، از این جهت قرآن لوح انسان کامل است، لوح انسان کامل است، تابلویی که با اون تابلو انسانها باید خودشان را تطبیق بدهند و کپی آن در زندگیشان باشد، در حقیقت زندگیشان باشد، آن یک قرآن صامت است و یک قرآن ناطق است. قرآن صامت همین قرآنیست که به حمدالله در مساجد، در کتابخانهها، ماها در دسترس داریم، در ماه مبارک رمضان توفیق داریم، در غیر ایام رمضان هم ان شاءالله به سفارش امامانمان خصوصا امام صادق (ع) روزی ۵۰ آیه را ترک نکنیم، این در بچههای عزیزمان که فراوان میایند پیش ما براشان میخوانیم ما یک عهدی باهاشان، یک قرآن بهشان میدهیم میگوییم که شما روزی ۵۰ آیه را قول بدید ان شاءالله هیچ ترک نکنید ولی روزی یک آیه، با هم دیگر بفهمید. سالی ۳۶۵ آیه را پیامش را در زندگیتان دریافت کردید، آباد میشید، این قرآن دلها را الهی میکند، آسمانی میکند. انسان را متحول میکند. این اکسیر است، این مغناطیس است، اگر آمادگی باشد آدم دگرگون میشود و متحول میشود. چون آخرین کتاب است، باید آخرین تز آخرین برنامه، آخرین سر، آخرین کمال، آخرین سرمایه، را در اختیار بشر قرار بدهد، لذا هم از نظر تئوری، از نظر فرمال، از نظر قانون، از نظر قاعده باید هیچ کم نداشته باشد. و باید برای همه زمانها پیشبینیهای لازم را کردهباشد. هم برای حفاظت قانون، حراست قانون، تبیین قانون، شناخت قانون، معرفی قانون، باید کسی ادل این قرآن باشد. همینجور که قرآن کلامالله است همینجور که قرآن قرائت خداست، همینجور که قرآن دیکته پروردگار متعال است، همش را خودش دیکته کرده و در قلب پیغمبر مکتوب کرده و به گوش جان پیغمبر قرائت کرده، باید آنی که حافظ قرآنست، مفسر قرآنست، مبین قرآنست، مرزهای قرآن را باید حفاظت کند. او باید با همه ابعاد قرآن یکی باشد، یک نوع وحدتی بین آن تئوری و این عینیت باید وجود داشته باشه. آنچه را آورده خودش مَثَل اعلاش باشد، خودش عینیتاش باشد. از این جهت پیغمبر خدا هرچی به بشر گفته، نگفته انجام بدهید. نماز خوند، فرمود «صلوا کما رایتمونی اصلی»، همینجور که دارید میبینید من دارم نماز میخوانم، شما همینجوری نماز بخوانید. جهاد خودش میرفت خودش فرماندهی میکرد. وجود نازنین امیرالمونین -سلام ا... علیه- میفرمایند که « كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ التجانا برسول الله» «یا اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ» وقتی درجنگ ها فشار برما از طرف دشمن سنگین میشد و هجوم دشمن بی امان میشد. ما عدهمان، عُدهمان در برابر آنها توازن نداشت، ما به پیغمبر پناه میبردیم و پیغمبر در آن شرایط سخت از همه به دشمن نزدیکتر بود.
پیامبر (ص)، عینیت قرآن کریم
لذا فرمود «ما امرتكم بشي ء الا و قد سبقتكم بالعمل به...» من هرچی امر کردم به امتم خودم عمل کردم. و از هرچیزی نهی کردم خودم قبلا آن را ترک کردم. لذا این پیغمبر ما عینیت قرآن کریم است، تحقق وحی الهی در خارج است. و چون ابدی است، باید علی الدوام برای استخراج نیازهای مردم، پاسخگویی به تقاضاهای مردم، مطالبات مردم، در هر زمانی باید عینیتی برای قرآن باشد، و بر اساس آن نیازها پاسخگوی نیازهای قرآنی، که نیازهای زندگی بشر است. نیازهای انسانیت و آدمیت است. نیازهای آن کمالطبی بشر است که باید به قله برسد. در هر زمانی باید بلدچهای باشد، خودش رفتهباشد در آن قله مستقر شدهباشد، و به اینهایی که در پایین هرم هستند، بگوید بیایید بالا! آن قله است. قرآن خودش قله است، و عینیتش، پیغمبر، قله است، و بعدش هم چون قرآن ابدی است، باید همیشه این امامت، این تعلیم، این تزکیه، این تبیین باید تا ابد در کنار قرآن حضور داشتهباشد.
دربارهی قرآن
از این جهت آیات قرآن برای هر زمانی هست. امروز وقتی شما به قرآن مراجعه میکنید، نظریات دانشمندان دنیا را در مسئله سیاست، در مسئله مدیریت، در مسئله حاکمیت، در مسائل مختلف اخلاقی، اجتماعی، جهانی، میبینید، میبینید که قرآن اصلا برای این زمان نازل شدهاست. زمانهای گذشته هم آنها فکر میکردند که قرآن برای زمان خودشان است.
از وجود نازنین امام صادق سوال کردند: «ما لهذا القرآن لم تخلق؟» این قرآن چگونه است که کهنه نمیشود؟ فرمود: «انه لم یخلق لزمان دون زمان» برای اینکه قانون است، قانون کهنه نمیشود. قانون جاذبه مگر عوض میشود؟ قانون دافعه مگر عوض میشود؟ قانون حیات موجودات مگر عوض میشود؟ قانون حیات است. همانطور که قانون حیات برای گیاهان، برای حیوانات، برای اجرام کیهانی، قوانین لایتغیر است، خداوند متعال هم در قرآن برای بشریت فرموده: «لا تبدیل لخلق الله» عدد برنمیدارد. اصول کلی نیازهای بشر، نیازهای ثابتی است، ابزار عوض میشود. و این مجاری، بسترها عوض میشود.
نبوت و امامت
برای این جهت خدای متعال مسالهی امامت را قرار دادهاست. لذا پیغمبر خدا از اولی که مسالهی تبلیغ اسلام را در جلسهای سری مطرح کرد، کنار دعوت به توحید، دعوت به رهبری بعد از خودش کرد. و مسالهی امامت ائمهی اثنی عشر، جزء معجزات پیغمبر خداست.
امروزه دنیای غرب، برای حکومتها، برای هر کاری که بخواهند بکنند، نقشهی راه دارند؛ برای پنجاه سال، برای صد سال، اما پیغمبر ما که آمده، نقشهی راه را تا انقراض عالم، با جزئیاتش که یکی وجود نازنین امام زمان ما، این دوازده امامی که دوازده رهبر آسمانی هستند، دوازه ادل قرآن کریم هستند، دوازده خلیفهی مطلق خدا هستند، دوازده الگو و مقتدای بشر هستند، دوازده چشمهی جوشان برای پاسخگویی به عطشهای بشر هستند، اینها با اسمشان، با رسمشان، با خصوصیاتشان، در روایات ما مطرح شده، که یکی؛ «...أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...» {نسا - ۵۹} که این «أُولِي الْأَمْرِ» نشان میدهد که اسلام دین حکومت است، دین مدیریت است، دین سیاست است، دین اجتماع است، دین جهانی است، صاحب امر دارد. فرمان را باید او بدهد و دیگران باید اطاعت کنند. حکومت باید مقبولیت داشتهباشد، حکومت باید نفوذ داشتهباشد. مردم باید بدانند تمام مردم که امت حساب میشوند، در کنار امام، آن امام مغز و عقل و مرکز فرماندهی است، و تمام مردم عضو او هستند، جدای از او نیستند. بین امام و امت فاصله انداختن، فاصله انداختن بین عقل و پیکرهی بشر است. لذا مسالهی محبت به پیغمبر، محبت به اولیاءالله، محبت به خودمان است. اطاعت از آنها به نفع آنها نیست، به نفع خودمان است. فرمود: «...قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبَى...» {شوری-۲۳} من این کارها را که کردم، حاصل کار من که شما را بیمه میکند، خدا واضح گفتهاست، آن که ثمرهی نبوت خاتم انبیاست، که جهانی بودن اسلام را تضمین میکند، این است که شما باید عاشق اهل بیت باشید، «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبَى» {شوری-۲۳} این محبت ذوی القربی چه فایدهای دارد؟ «...مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ...» {سبا - ۴۷} این که میگوییم برای خودمان نیست، برای شماست. امیرالمؤمنین، ائمهی اطهار، خود رسول الله، تمام عالم، زنده باد بگویند، سر سوزنی مبتهج نمیشوند و خوشحال نمیشوند. تمام عالم هم نفرین کنند و بدشان را بگویند، هیچ احساس کمبود نمیکنند. امیرالمؤمنین بر ملکوت حاکم است. ملائکه در اختیارشان است. جناب عزرائیل در مورد قبض روح، زیر فرمان امیرالمؤمنین قبض روح میکند. جبرئیل به حضرت رسول عرضه داشت، ما شاگرد امیرالمؤمنین هستیم، او به ما تصویر و تحلیل آموختهاست. که جان پیغمبر هم هست. چرا ما باید عاشق امام زمان باشیم، چرا ما باید در روزهای جمعه چشم به راهش باشیم؟ چرا باید خانهی دل را جارو کنیم و به امام زمان ارواحنا فداه التماس کنیم؛ آقاجان سفرهی عشقم برای شما گستردهاست، خانهی دلم برای شما پاکیزه شده. قدمی در دل ما بگذارد. چون او ما را بالا میبرد، او قله است. باید بین من و او سیمی وصل باشد تا جذبه ما را بالا ببرد. ما که نمیتوانیم بالا برویم
شئون پیامبر (ص) در قرآن
لذا پیغمبر خدا شئونی که در قرآن کریم برایش نقل شده؛ یکی سه بار، چهار بار در قرآن کریم آمده، «...يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ...» {جمعه – آیه ۲} این سه مورد. ابتدا باید فضای قرآن را طنینی در فضا بیندازد تا جانها با این آوا آشنا شوند. آوای دلنشینی است. صدای خوشی است، وقتی کسی میخواند همه حواسها آنجا میرود. پیغمبر چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن. وقتی پیامبر خدا تلاوت قرآن میکرد همهی عابرین میخکوب میشدند. حتی معاندین مثل ولید و سران قریش، شبها میرفتند، مخفی از هم قرآن را گوش میکردند. بعد هم که همدیگر را میشناختند، همدیگر را ملامت میکردند، ولی نمیتوانستند از آن بگذرند. اول ایجاد جاذبه کنید، اول زیباییهایی به کسانی که میخواهید دعوت کنید، با اخم و دافعه به میدانشان نروید. اول زیباییهایی، آوای خوشی که دلها را آب کند، اول با زیباییها جانها را جذب کنید، حالا که توجه کرد، اینکه کسی میخواهد مطلب مهمی بگوید، میگوید توجه توجه، گوش کن. این توجهها را جذب میکند. آن خیلی بالاتر از این است؛ «...يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ...» {جمعه – آیه ۲} خودش قاری قرآن است، خودش تالی قرآن است، خودش بلندگوی خداست. و همان جمال الهی، صدای خوشی که پیغمبر خدا داشت، با این تلاوت دلها را آب میکرد. همه مجذوب میشدند، این مغناطیسی بود که جانها را در برابر پیغمبر خدا ذوب میکرد. حالا که این زیبایی صوت و زیبایی جانها را ذوب میکرد در برابر پیغمبر خدا، اکنون که زیبایی صوت را گوش میکنید پس از آن من میخواهم آموزگار باشم، میخواهم کلاسی دائر بکنم، میخواهم شما را عالم بکنم، من علم آوردهام، من دانش آوردهام، من بینش آوردهام، من درس زندگی آوردهام، من درس ترقی آوردهام، من درس کمال برای شما آوردهام، «...يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ...» {جمعه – آیه ۲} از کتاب و حکمت هم دو تلقی است ولی آن مفهوم که ما در ذهنمان اینگونه نشانده شده است، کتاب چیزهایی است که خدا واجب کردهاست «...کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ...» {بقره - آیه ۱۸۳}، «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ...» {بقره - ۲۱۶}، «...إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا» {نسا – آیه ۱۰۳}
پیامبر (ص) ، عقلانیت و مقابله با ظالم
این واجبات است که اگر خدا واجب نمیکرد ، ما با عقلمان نمیدانستیم که نماز صبح دو رکعت است، یعنی چه؟ چون اینها خطوط سعادت بعد از مرگ ما هستند؛ ما که آنجا را ندیدهایم که تجربهای داشتهباشیم و برای آنجا فرمول بدهیم. واجباتی که تعبدیات شرع است، خدا فرض کرده، اینها را خداوند متعال به عنوان کتاب مطرح کردهاست، اما در کنارش حکمت قرار دادهاست. حکمت اموری است که عقل اگر شکوفا بشود، عقل اگر حجاب نداشتهباشد، عقل اگر اسیر هوا نباشد، اسیر هوس نباشد، اسیر گروهگرایی نباشد، اسیر تحزب نباشد « ...كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» {روم - ۳۲}، اگر عقل آزاد باشد که پیغمبر آمده عقل را آزاد بکند، زنجیر هوس را از پای عقل باز کند و عقل بتواند پرواز خودش را داشته باشد و انسان را معراجی بکند. حکمت مسائلی است که انسان خودش میفهمد اما چون حجاب دارد، چون غفلت دارد، توجه ندارد لذا؛ «کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَکَمَ بِهِ الشَّرْع» هر چه را عقل، شما را به آن دعوت میکند، اگر بررسی کنید میبینید ریشه در شرع هم دارد. عقل و شرع هیچ کجا تباین ندارند، دین دین عقلانی است، عقل حجت خداست، حجت درونی است و پیغمبر ما حجت خداست ولی حجت بیرونی است.
«وَيُزَكِّيهِمْ»، شما واجبات را یادگرفتید. شما آنچه را که وظیفه است، مسئولیت زندگیتان برای آباد کردن ابدیتتان است، به صورت فرائض، و آنچه موجب شقاوت است به عنوان محرمات در اختیار گرفتید. در نظر بگیرید شما شاگرد خوبی هستید، میتوانید در مسابقات علمی هم شرکت بکنید، میتوانید مدال هم بیاورید، ثم ماذا؟ شما عقلتان شکوفا شد، مصلحت و مفسدت را توانستید بفهمید، دوست و دشمن را فهمیدید، تجربه ی تاریخ را دیدید، سازش با آمریکا و سیلی هایی که خوردند اینها را مشاهده کردید «....فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ ...» {آیه ۱۲ – سوره توبه}. قرآن کریم میگوید: کسانی که موجب شرک میشود، من حکم قتال بدهم بگویم درمورد اینها، اگر قدرت داشتید باید بجنگید، برای اینکه اینها عقل ندارند، اینها گردن کلفت هستند، اینها خودشان را فوق قانون میدانند، شما هر قانونی را، هر تعهدی را با این گردن کلفت های باجگیر، با این کدخداها نمیتوانید برقرار کنید، اگرهم توانستید، این سازش نیست! این ذلت است، این تسلیم است، این بیعت با آنهاست؛ آنها که هر آنچه منفعتشان در آن نباشد، برای شما احترام قائل نیستند. این نکته که خداوند متعال پیغمبر را در جریان حدیبیه مامور کرد که با اینها صلح حدیبیه برقرار بکند، این عزت بود، از این طرف اقتدار بود نه از آن طرف، اینها پیغمبر را اصلا به حساب نمیآوردند، خانهاش را گرفتند، خودش را بیرون کردند، جلای وطن کردند، دوستانش را کشتند، اموالش را تصرف کردند، روزی فکر نمیکردند این قدر قوی شده بنشینند او یکی ما یکی. ۵+۱ همه در نتیجه میخواستند ما را بخورند، یک برد ما در آنجا نداشتیم، پیغمبر همهاش برد بود، صلح شرافتمندانه، صلح از موضع قدرت است، صلح از موضع عزت است ،ولی صلحی که ما بگوییم آنها هر چه گفتند دیکته کردند خودشان بنویسند و ما هم بگوییم ماهم نوشتیم و آن را امضا بکنیم؛ این صلح نیست، این تسلیم است، این فریب است، این دغل است.
صلح امام حسن (ع)، ادامه راه پیامبر(ص)
امام مجتبی خودشان فرمودند: «من همان کار پیغمبر را کردم» پیغمبر در صلح حدیبیه، آن سال، نخواست با جنگ برود به مکه، اما موجودیت خودش را به امضای آنها رساند، یک قدرت سیاسی فوقالعادهای در دنیا کسب کرد، بعد برای سال بعد که اینها در امتحان به تعهداتشان وفا نکردند او قول را آماده کرد که اگر ما با اینها جنگ کردیم، قشون بردیم و اینها را تسلیم کردیم، همه میگویند تقصیر خودشان بود، اینها به هیچ قانونی پایبند نیستند.
رمز اینکه حضرت آقا در جریان ۵+۱در جریان برجام کوتاه آمدند، خواستند مردم این را ملموس [ببینند]. از اول امام میگفتند ارتباط ما با آمریکا، ارتباط گرگ و میش است؛ او میخواهد بخورد!
گرگ و میش که نمیتوانند با هم قرارداد امضا کنند! یک موجودی که ذاتا درنده است، استکبار خوی اوست، ذات اوست، اصلا جبههشان جبههی غارت و ترور است. اما چرا موافقت کردند؟ چون اگر موافقت نمیکردند، همه میگفتند اقتصاد ما را اینها نگذاشتند درست بشود؛ کدخدا بیاید اقتصاد ما را درست بکند!
جریان امام حسن (ع) و جریان صلح حدیبیه دقیقا الگوی کار حضرت امام بود که به همین زودی هم عالم فهمید که اینها طرف قرارداد ما نمیتوانند باشند. اینها موجودات مستکبری هستند و آدم مستکبر به هیچ قانونی پایبند نیست، هیچ وجدانی و ایمانی ندارد، او فقط و فقط به زور تکیه کرده و روی سرنیزه نشسته است! شما با او چهجور میخواهید معامله کنید؟
کار امام مجبتی (ع) صلح حدیبیه بود.
در کار امام حسن مجتبی (ع) حفظ دماء بود، اگر امام حسن مجتبی (ع) کنار نیامده بود، با نفوذیهای زیادی که در دستگاهشان بودند و فرماندهان قشونشان پول گرفته بودند و امضا داده بودند -که این هم سیاست بود، که خواست همانها را هم خراب کند که بعد آنها هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشند، افشا کرد، لیستشان را برای امام حسن مجتبی با امضاهایشان فرستاد، که اینها با ما اینجور مکاتبه دارند به ما قول دادهاند شما را دستبسته تحویل ما بدهند- امام حسن (ع) عزتمندانه و شرافتمندانه، هم مانع این شد که ترور شود، بعد هم معاویه خودش خونخواهی میکرد، هر کس اندک گرایشی به امیرالمومنین داشت، به بهانهی خون امام حسین همه را قلع و قمع میکرد و هیچنشانهای از حرکت قرآنی امیرالمومنین باقی نمیماند.
یاد حضرت مهدی (عج) و ظهورشان
خب امروز روز جمعه است. وجود نازنین پیغمبر جهت حاکمیت مطلق دین فرستادهشده و پیشگویی دقیقی هم کرده است. «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» {توبه - ۳۳} هم در سورهی مبارکهی توبه و هم در سورهی مبارکهی فتح، این آیه را خدای متعال تابلو کرده است؛ که این دین، دین جهانی است و خدای متعال اراده کرده است، پیغمبرش را فرستاده است، او آمده آدرس داده است که بشریت باید برسد زیر پرچم امام زمان (عج).
فرمود که اگر نماند از عالم جز یک روز، «...لطول الله ذلک الیوم، حتی...» تا این که کسی از فرزندان ما قیام کند، «یملأُ الله به الارض قسطاً و عدلاً کما مُلئت ظلماً و جورا» این انقلاب ما را هم خدا پیشبینی کرده است که رجلی از قم قیام میکند، چند مرتبه با حکومت وقت برخورد میکنند، آنها کنار نمیآیند، عقبنشینی نمیکنند از ظلم خودشان و برا بار سوم، این رجل قم که بر آنها قیام کرده، بر آنها میشورد و حکومت را میگیرد و این پرچم را به دست صاحب عصر -انشاءالله تعالی- تحویل میدهد.
در زمان حضرت امام، اول انقلاب، مسئول حفاظت اطلاعات سپاه، یک گزارشی را برده بود پیش امام که فلان مجتهد قم گفته بود علیه حضرت امام من حکم جهاد میدهم. گزارش رو پیش امام که بردن، حضرت امام این طور که نشسته بودن یک مرتبه جدی قیافه گرفته بودن، خودشون و جمع و جور کرده بودن، گفته بودن اینا چی فکر میکنن؟ یه ماموریتیست ما انقلاب کردیم و بناست این پرچم به دست امام زمان برسه. یعنی دقیقا اینها نشون میده که کار برنامه ریزی شده است. هیچ چیش تصادف نیست، مقاومت میخواد، استقامت میخواد. «فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ...» {هود - ۱۱۲} که فرمود این آیه من و پیرم کرد. چون و «وَمَن تابَ مَعَكَ» است. استقامت خود پیغمبر براش مشکلی نیست. اما امت با اون استقامت کنند که نکردند و الا این قیام جهانی، نجات جهانی، در زمان خودش میشد، در زمان امیرالمومنین (ع) میشد، در زمان حضرت سیدالشهدا (ع) میشد ولی مردم آمادگی نداشتند. این چهل سال استقامت، فشارهای اقتصادی، فرهنگی، ایجاد شبهات، ایجاد اختلاف، فتنه، جنگ تا به امروز نتواند بشکند، معلوم میشود خبر خبر درستیست و برنامهریزی پیغمبر خدا که برای آیندهی دور تا انقراض عالم این قرآن رو با همهی لوازم زمانهای مختلف در اختیار بشریت قرار دادهاست و انشاءالله فرج نزدیک است. «اللهم عجل لولیك الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خير اعوانه و انصاره».
پیامبر (ص) و حضرت صدیقه کبری (س) بعد از ایشان
وجود نازنین پیامبر خدا این روزها حال نداشتند. روز به روز تحلیل میرفت بدن نازنینشان. و فرمودند زیر بغلم را بگیرید از یک طرف امیرالمؤمنین (ع)، از یک طرف فضلبنعباس، زیربغل پیغمبر (ص)را گرفتند، آمدند به قبرستان بقیع، به مسلمانها، به شهدا سلام گفتند و گفتند: خوشا به حالتان! رفتید، نماندید فتنههای بعد از من را ببینید حضرت زهرا (س) به نگاه میکرد به پدرش، میدید که پیغمبر (ص) به پهنای صورتش پیغمبر دارد اشک میریزد، عرضه داشت: بابا «قَد قَطَّعتَ؟ قَلبي...» بابای من! بند دلم را گریهی شما پاره میکند، چرا این جور گریه میکنی؟ فرمودند: برای خودم گریه نمیکنم. برای حوادثی که بعد از من برای شما پیش میآید، برای آن گریه میکنم.
چه حوادث تلخی! علامه امینی میگوید: هنوز بدن پیغمبر روی زمین بود که اینها حمله آوردند، هجوم آوردند به خانهی وحی، در خانهی فاطمه را سوزاندند. به قدری بر حضرت زهرا (س) مصیبت ناگوار بود، میگفت: «...صبّت علىّ مصائب لو انّها صبّت على الايّام صرن لياليا...» سر قبر پدرش آمد، فریاد کرد، غش کرد، بلال آمده بود، خبر دادند: بیبی بلال آمده. آخر طبیبی بود، به خاطر امیرالمؤمنین (ع) طبیبش کرده بود. فرمود: بگویید بلال اذان بگوید، خاطرهی اذان پدرم را تجدید کند. بلال وقتی بالای ماذن اذان رفت. گفت: تا به نام مبارک پیغمبر (ص)رسید، بیبی افتاد و غش کرد. فریاد زدند: بلال کافیاست، فاطمه از دنیا میرود. گاهی به امیرالمؤمنین (ع)عرض کرد: یا علی! میخواهم پیراهن بابایم را بو کنم. دلم تنگ شده برای بابایم. پیراهن مبارکش را امیرالمؤمنین (ع) آورد، فریاد فاطمه (س) بلند شد، از هوش رفت، که دیگر بعد از آن حادثه، امیرالمؤمنین (ع) آن پیراهن را به امانت مخفی میکرد در دسترس فاطمه نباشد، امّ سلمه به عیادت فاطمهی زهرا (س)آمد، عرضه داشت: بیبی جان! کَیفَ أصبَح؟ در چه حالی هستی؟ جواب داد: مادر ام سلمه اصبحت بین کمد و کی هم درد دارم هم غم دارم. درد و غمم میدانی چیست؟ فقد النبی. آخه پدر از دست داده ام، مصیبت زدهام. و ظُلمٍ وَسیع، شوهرم مظلوم شده، علی خانهنشین شده. اما امام مجتبی (ع) مظلومیتش مضاعف بود. اگر بدن امام حسین (ع) مظلومانه قطعه قطعه شد، ولی همسری مثل رباب داشت که بعد از شهادت امام حسین (ع) زیر سایه نرفت. زیر آفتاب مینشست و گریه میکرد. دلسوزی میکردند و میگفتند: بی بی! این آفتاب مهلک است. میگفتند: میدانم ولی نمیتوانم. من بدن حسین (ع) را زیر آفتاب گذاشتم و آمدم. اما امام مجتبی (ع) را همسرش که نفوذی معاویه بود، زهر هلاهلی داد که اگر در دریا میریختند، ماهیها را از بین میبرد. اینطور زهری لازم نبود. امام مجتبی (ع) مظلومانه در خانه خودش ترور شد. به قتل رسید و ای کاش حضرت امام مجتبی (ع) را مثل مادرش شبانه برمیداشتند. حضرت زهرا (ع) را شبانه برداشتند. امیرالمومنین را مخفیانه تشییع کردند. ای کاش امام مجتبی (ع) را هم شب برمیداشتند. این همه تیر به تابوت و بدنشان نمیخورد. اما لایوم کیومک یا اباعبدالله! (متوجه نشدم). لا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم.
برای شفای بیماران، بیماران کرونایی، فرزند آیت الله بهجت عزیزمان و برای قضای حوائج و تعجیل در ظهور دعا را به مداح عزیز واگذار میکنیم که انشاءالله استفاده شایانی مجلس کرده باشد. صلواتی ختم بفرمایید.