ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

کدام خانواده؟!

✍? گردآورنده: زینب محمودی

نهاد «خانواده» یکی از اصیل‌ترین و قدیمی‌ترین نهادهایی است که اجتماع بشری آن را تجربه کرده است. اگر سرمنشأ و فلسفه‌ی وجودی تشکیل نهادها را نیازهای «ساخت‌یافته» بدانیم، به یقین خانواده نهادی است که یکی از طبیعی‌ترین و پایدارترین نیازهای انسان را به صورتی ساخت‌یافته و تعریف‌شده تأمین می‌کند. نیاز به آرامش و سکون و استراحت یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان است که خداوند متعال با آفرینش زوج و جفتی در کنار انسان، این نیاز او را برآورده کرد و برای اینکه سازوکار ارضای این نیاز قاعده‌مند باشد، یک راه را مجاز دانست و آن تشکیل «خانواده» است; (وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ) (روم: 21) خداوند همسری در کنارتان قرار داد تا بدان وسیله، آرامش یابید.

بدیهی است که خانواده بستری مناسب برای رشد و تربیت انسان‌های مفید برای جامعه است. نهادی که تمام اجتماعات بشری بر پایه این گروه کوچک پایه‌ریزی شده است. طبیعتا آسیب به چنین بنیان و ساختاری؛ آسیب به جامعه بشری است و فرهنگ و روان و سلامت همگان را تحت الشعاع قرار می‌دهد.

بحران جنسی که امروز کشورهای غربی با آن مواجه شده‌اند، نمودی از تغییر نگرش فکری نسبت به بنیان خانواده و آزادی جنسی بدون قاعده و چارچوبی است که فردی غربی از ابتدای سنین نوجوانی و رسیدن به بلوغ جنسی با آن دست و پنجه نرم می‌کند.

سقوط هیتلر و پایان جنگ جهانی دوم برابر شد با ظهور نسلی به نام «نسل فرزندان نامشروع». در حقیقت پایان جنگ جهانی باعث تصرف کشورهایی همچون آلمان توسط سربازان بیگانه شد. کشورهایی که به واسطه لشکرکشی حاکمانشان میلیون‌ها نفر از مردان جوان خود را از دست دادند، تلفاتی که ترکیب جنسیتی این کشورها را به طوری جدی به سمت سنگینی کفه به سمت زنان بالا برد. از سوی دیگر با پایان یافتن این جنگ، افشاگری‎های تکان‌دهنده ذهن مردم را درگیر خود کرد؛ افشای فجایع انسانی مانند قتل عام لهستانی‌ها توسط شوروی، قتل عام چک‌ها توسط آلمان‌ها و کشته‌شدن میلیون‌ها سرباز، باعث فروریختن تمام ارزش‌های اخلاقی و مسیحی در جامعه غرب شد.

به علاوه در دوره‌ای که فضای ترقّی ثروت پا برجا بود، فلسفه‌هایی که بر تحقق خود تأکید می‌ورزیدند شکوفا شدند. در دهه 1950، نظریه‌های روان‌شناسی اومانیستی، که بر رشد و خویشتن‌یابی تأکید می‌کردند، بر نظریه‌های قبلی، که بر سازگاری به عنوان راه حلّی برای مشکلات فردی تاکید می‌کردند، فائق آمدند. آبراهام مازلو، کارل راجرز و اریک فروم در نظریه‌های روان‌شناسی جدید یا نیروی سوم ـ نامی که برای متمایز کردن آنها از روان‌کاوی بیشتر بدبینانه و روان‌شناسی‌های رفتارگرا انتخاب شد ـ این مفروضات را برجسته کردند که واکنش‌های طبیعی ذاتاً خوب هستند و بلوغ فرایند آرام شدن و فرونشاندن نیازهای ذاتی نیست، بلکه به فعلیت رساندن قوّه‌هاست.

درکنار این هیاهو از سویی دیگر هواداران فعّال فمینیست مانند تی. گریس اتکینسون ازدواج را بردگی، تجاوز قانونی و کارگری بی‌مزد خواندند و عشق ناهمجنس‌خواه را با عبارت «نزدیک به معنای وابستگی» محکوم کردند.

در سال ۱۹۴۷ «موسسه پژوهش‌های جنسی کینزی‌» با اقدام آلفرد کینزی در دانشگاه ایندیانا پدید آمد. کینزی تا آن زمان هزاران نمونه از تجربه‌های جنسی را برای کتاب «رفتار جنسی انسان مذکر» گرد آورده بود. با وجود انتقادهای اخلاقی و علمی از کینزی حتی پس از مرگ او در سال ۱۹۵۶ از دید بسیاری آزادی جنسی در آمریکا و دیگر کشورهای غربی پس از سال‌های دهه ۱۹۶۰از جمله نتیجه تحقیقات او هستند و آثار وی در نوع خود کم‌سابقه بوده‌اند.

با تحمّل عمومی رو به رشد همجنس‌گرایی، محو نقش‌های جنسی مذکر و مؤنث، مقبولیت فزاینده سقط جنین، امکان رو به رشد دیدن پورنوگرافی (نوشته یا نقاشی مسائل جنسی)، روند چشمگیر کنار گذاشتن عقیده لزوم بکارت دختر تا زمان ازدواج، و رشد سریع آن بخش از زنانی که خارج از زناشویی روابط جنسی داشتند، پنهان‌داری گران‌مایه میل جنسی در عرض یک دهه واژگون شد و عصر «میل جنسی عمومی» به وجود آمد.

بسیاری از آمریکاییان از کاهش سریع میزان موالید، رشد چشمگیر میزان طلاق و ازدیاد روابط جنسی هرزه و بدون قرارداد، که همه نشانه‌هایی از خودبینی و خودخواهی فزاینده مغایر با پیوندهای قوی خانوادگی است، در هراسند. آن‌ها همچنین واهمه دارند از اینکه این میزان افزایش‌یافته‌ی مادران شاغل موجب شود فرزندان بیشتری مورد بی‌توجهی قرار گیرند و میزان بارداری در نوجوانی، بزه‌کاری، خودکشی، استعمال مواد مخدّر و الکلی و شکست در تحصیل بیشتر شود.

امروزه ترس از آینده خانواده، وسعت یافته است. در سال 1978 یک نویسنده، ک. ب. لوسی، به اجمال هراس‌ها درباره شکنندگی خانواده را خلاصه کرد که هنوز ذهن آمریکاییان را آزار می‌دهد:

«امروزه پنجاه درصد کل ازدواج‌ها به طلاق، جدایی، یا ترک خانه ختم می‌شود. میزان ازدواج و میزان تولّد در حال کاهش است. تعداد خانواده‌های تک والد و تک فرزند افزایش می‌یابد. جوانان بیش از پیش، به زندگی با هم بدون ازدواج روی می‌آورند... روابط جنسی پیش از ازدواج و نامشروع دیگر موجب خشم والدین یا همسران نمی‌شود. میزان گزارش‌شده‌ی زنای با محارم، هتک عرض کودکان، تجاوز و سوء استفاده از همسر و فرزند بی‌وفقه صعود می‌کند. کودکان فراری، روسپی‌گری نوجوانان، اعتیاد به مواد مخدّر و الکلی در بین جوانان پدیده‌هایی بزرگ و ناخوشایند شده‌اند.»

این پیش‌بینی‌ها اکنون به حقیقت پیوسته است. برخی صاحب‌نظران غربی همچون فروید و راسل، آزادی‌های جنسی را عامل آرامش روانی و زدودن عقده‌های درونی می‌دانستند، ولی پس از اجرای فراگیر این راهکار در غرب، شاهد افزایش روزافزون آمار بیماری‌های روانی، خودکشی و جنایت‌های ناشی از ناکامی‌های جنسی هستیم. بسی روشن است که گسترش محرّک‌های جنسی، انسان را به کامجویی بیشتر می‌کشاند و هر گونه شکست در این راه، به آسیب بس بزرگتری خواهد انجامید.

ما شاهد بالاترین آمار خودکشی‌ها در غرب بخصوص در کشورهایی که بی بند وباری قانونی و آزاد دارند هستیم.

مرکز اطلاعاتی ”World Population Review” در اول سال 2020 گزارشی را درباره میزان و نرخ خودکشی در بین کشورها را منتشر کرده است. نکته جالب این است که این آمار در بین کشورهای صنعتی و پیشرفته گسترده‌تر از کشورهای ضعیف و فقیر به چشم می‌خورد!

به عنوان مثال نرخ خودکشی در بین کشورهایی مانند ژاپن، روسیه، کره جنوبی، فنلاند، بلژیک، لهستان، فرانسه، آمریکا، سوئد و ... نسبت به دیگر کشورهایی مانند پاکستان، افغانستان، عراق، تونس و ونزوئلا بسیار بالاتر است.

براساس آمار سازمان بهداشت جهانی”WHO”، هرساله در جهان ۴۰ تا ۵۰ میلیون سقط جنین اتفاق می‌‌افتد. در ایالات متحده آمریکا، جایی که تقریباً نیمی از بارداری‌ها ناخواسته است و از هر 10 مورد، چهار مورد با سقط جنین خاتمه می‌یابد، بیش از 3000 سقط جنین در روز اتفاق می‌افتد و 22 درصد از کل بارداری‌ها در ایالات متحده آمریکا (به‌استثنای سقط جنین طبیعی) به سقط جنین ختم می‌شود!

تغییر مفهوم خانواده در غرب به شکل ازدواج سفید، همجنس‌گرایی ، ازدواج با حیوانات علاوه بر تبعات روحی و روانی مسموم برای جامعه دارای خطرات زیادی برای سلامتی افراد جامعه هم است. برای مثال به گزارش آژانس حفاظت از بهداشت بریتانیا (HPA) بیماری ایدز از سال ۲۰۰۷ در مردان همجنس‌گرا نسبت به مردان دگرجنس‌گرا به شدت رو به افزایش است و نزدیک به نیمی از ۶هزار و ۲۸۰ نفری که در سال ۲۰۱۲ در آنان ابتلا به اچ‌آی‌وی تشخیص داده شد، مردان همجنس‌گرا بودند و طبق آمارها از هر ۲۰ مرد همجنس‌گرا، یک نفر اچ‌آی‌وی مثبت است.

متلاشی شدن ساختار خانواده مساوی با سقوط اصلی‌ترین رکن یک جامعه یعنی تربیت انسان‌های بالغ و سالم از نظر اخلاقی و روحی و حتی جسمی است.

انسان امروز در جست و جوی آرامش به هر بیراهه‌ای کشیده می‌شود، بی راهه‌های سهمگین و شرم آور.

آزادی جنسی، یک ترکیب اشتباه است! چیزی که در غرب و در دنیای امروز شاهد آن هستیم بردگی جنسی است. این سیاه‌چاله‌ها فقط مال همسایه نیست در کشور ما هم طلاق، سقط جنین، خیانت، روابط نامشروع و همجنس‌گرایی وجود دارد که حاصل دین‌زدایی و پرورش تفکرات روشنفکرانه بین جوانان است. با انکار و پاک کردن صورت مسئله نمی‌توان سلامت جامعه را تضمین کرد.

منابع

پرتال جامع علوم انسانی

مشرق نیوز

پایگاه اطلاع‌رسانی پایداری ملی

خبرگزاری تسنیم

ریحانههیأت الزهرا (س)شماره ۹مقالهازدواج
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید