آنچه همواره در مجالس ذکر مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام شنیدهایم این بودهاست که در شب عاشورا، صوت تلاوت قرآن از خیمههای هر دو سپاه به گوش میرسیدهاست. همچنین به گواهی تاریخی در میان سپاهیان لشکر عمر سعد نیز تعداد قابل توجهی از حافظان و قاریان قرآن حضور داشتهاند.
حال سوال اینجاست که مگر حضرت اباعبدالله برای چیزی غیر از احیای دین قیام کردند؟ و آیا دین چیزی غیر از قرآن و سنت -که در مقام تفسیر قرآن قرار دارد- میباشد؟[1] چه اتفاقی در جامعهی مسلمانان رخ داده است که ۵۰ سال بعد از رحلتِ آورندهی قرآن، امام حسین (علیهالسلام) برای احیای قرآن قیام مینماید و عدهای از مدعیان اسلام، در مقابل این قیام قرار میگیرند؟ منظور از احیای قرآن چه بودهاست؟ آیا در جامعهی عصر حضرت، قرآن کم تلاوت میشد و منظور از احیای قرآن، احیای ظواهر قرآن بودهاست؟
تدبر چیست؟
برای پاسخ به سوالات فوق ابتدا میخواهیم با مفهومی آشنا شویم که نام آن را زیاد شنیدهایم اما مثل خیلی از مطالب دیگر که به گوشمان آشناست، شاید شناخت لازم و التزام عملی کافی را نسبت به آن نداریم. به واقع تدبر چیست؟
«تدبّر» از ریشه «دَبْر» به معنای پشت سر و عاقبت چیزی است. بنابراین، تدبّر به معنای اندیشیدن در عاقبت کارها، عواقب امور و نتایج عملکردها است و نتیجهاش کشف حقائق و مسائلی است که بدون آن اندیشیدن به دست آوردنش میسّر نمیباشد. به عبارت دیگر، تدبّر به معنای اندیشه عمیق و پیاپی و مستمر در ورای ظاهر گفتارها، نوشتهها و اعمال انسان، برای روشن شدن چهره واقعی و ظاهر شدن باطن امور می باشد.[2]
حال تدبّر در قرآن، یعنی تلاوت آیات قرآن و عبور از الفاظ آن و رسیدن به عمق معنا، پیامها، درسها، انذارها، تبشیرها و رهنمودهای آن.
فرق تدبر و تفسیر
واژهی دیگری که در گفتمان قرآنی، به گوشمان آشناست، «تفسیر» است. تدبر با تفسیر از جهات گوناگون فرق دارد. چرا که در تدبر همه اقشار مردم، در هر مرتبه از فهم و علم که باشند، شرکت دارند و همین که به اندازه ظرفیت وجودی خود از قرآن بهره مند شوند، صدق تدبر میکند و حال آنکه تفسیر اختصاص به کسانی دارد که در فهم مطالب و مضامین آیات قرآن، دارای مرتبه اجتهاد هستند.
همچنین در تدبر، علاوه بر به کارگیری فکر و اندیشه، دل دادن به محتوای آیات و التزام به آنها نیز شرط است اما در تفسیر، تنها یک جریان فکری برای کشف حقائق قرآنی میباشد.[3]
جایگاه تدبر در کلام معصومین (علیهم السلام)
با دریافت این معنا از تدبر و شناخت تفاوتهای میان تدبر و تفسیر، به جایگاه تدبر در کلام معصومین علیهمالسلام میپردازیم تا یک قدم دیگر به پاسخ سوالات اصلی خود، نزدیک شویم.
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «همانا قرآن (کتابی) است که در آن جایگاه نور هدایت و چراغهای شب تار است. پس شخص تیزبین باید که در آن دقّت نظر کند و برای پرتو آن نظر خویش را بگشاید. زیرا که اندیشه کردن، زندگانی و مایهی حیات قلب بینا است. چنانکه آنکه جویای روشنایی است، در تاریکیها به سبب نور راه پیماید.»[4]
امام سجاد (علیهالسلام) میفرمودند: «آيات قرآن گنجينههاي علم است. پس هر گاه گنجينهاي را گشودي، پس سزاوار است که در آن نظر و تأمل کني.»[5]
روايت شدهاست که امام رضا (ع) قرآن را در هر سه روز ختم کرده و ميفرمودند: «اگر ميخواستم، ميتوانستم در کمتر از سه روز هم ختم کنم. لکن هرگز به آيهاي نميرسم، مگر آنکه در آن و در اينکه در چه موردي و وقتي نازل شدهاست، تفکر ميکنم. و به همين خاطر شدهاست که هر سه روز آن را ختم ميکنم.»[6]
ابوحمزه ثمالی از حضرت باقر (علیهالسلام) و ایشان از جد بزرگوارشان، امیرالمومنین (علیهالسلام)، این چنین نقل میکنند که امیرالمومنین فرمودند: «آيا مى خواهيد از فقيه راستين به شما خبر دهم؟» حاضرین عرض کردند: «بله، ای امیرالمومنین». حضرت فرمودند: «كسى است كه مردمان را از رحمت خدا نوميد نكند، و آنان را از عذاب خداوند ایمن مدارد، در معصیت خداوند رخصتی به آنان ندهد، و براى تمايل پيدا كردن به افكار ديگر، دست از قرآن برندارد. آگاه باشيد كه در علمى كه با تفهم و دريافت درست همراه نباشد، خيرى نيست، و در قرائتى كه با تدبر نباشد خيرى نيست، و در عبادتى كه با فهم و تفقّه (جستن درك عمیق و درست دين) همراه نباشد خيرى نيست.»[7]
قرآن کتاب مهجور
بنا بر آنچه گذشت، آنچه باعث میشود حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) به جهت احیای دین و قرآن قیام کند و در مقابل خود عدهای از مدعیان اسلام و تبعیت از قرآن را مشاهده کند که آنچنان جنایت عظیمی را رقم میزنند، نوع خاصی از مهجوریت و کنار گذاشتن قرآن است که شاید تاکنون توجه بسیاری از ما را جلب نکردهباشد. تصور اکثریت افراد از احیای قرآن و گسترش قرآن در جامعه، گسترش تلاوت قرآن و به حافظه سپردن قرآن است –که البته این دو، شروط لازم برای زنده ماندن قرآن در هر جامعهای هستند- اما آن چیزی که باعث میشود در عین حال که در جامعهای قرآن تلاوت میشود، در همان جامعه قرآن کنار گذاشته شود و حجت خدا برای احیای آن قیام کند، ترک وظیفهی همگانی «تدبر» است. و این چنین است که به بیان خود قرآن، پیامآور رحمت، در روز قیامت از قوم خود شکایت میکند که: «يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند.».[8]
حال این ما هستیم و احیای قرآن؛ احیای قرآنی که آقایمان، اباعبدالله الحسین (ع)، هر چه داشت، در مسیر آن فدا کرد و به موجب این فداکاری عظیم، فطرتهای خداجوی تاریخ را به گونهای عاشق و دلباختهی خود کرد که در تمام سختیها و بحرانها، ذکر این مصیبتها، تسکینبخش و هدایتکنندهی آنان بودهاست.
۱ برخی عبارت «ما جاء به النبی» به معنای «آنچه نبی آورده است» را به عنوان تعریف دین ارائه کردهاند.
۲ مفردات راغب، واژه دبر؛ المیزان، ج ۵، ص ۲۶ (۲۰ جلدی عربی)؛ تفسیر نمونه، ج، ۴، ص ۲۷.
۳ تسنیم، عبدالله جوادی آملی، ج ۱، ص ۳۹، مؤسّسه اسراء
۴ (اصول کافی، ج ۴، ص ۴۰۰، انتشارات علمیه اسلامیه)
۵ (الكافي (ط - الإسلامية)، ج۲، ص: ۶۰۹، و مشابه آن در همین باب به سند صحیح)
۶ (عيون أخبار الرضا ع، ج ۲، ص: ۱۸۰. و الأمالي للصدوق، ص: ۶۶۰.)
۷ (الكافي، ج۱، ص: ۳۶/ ۳ به سند صحیح و معاني الأخبار، ص: ۲۲۶/ ۱ به سند دیگر، و المحاسن، ج۱، ص: ۵ بسند سوم، و الجعفريات (الأشعثيات)، ص: ۲۳۸ بسند چهارم. و تحف العقول، ص: ۲۰۴ مرسلاً.)
۸ فرقان، ۳۰
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.