شناخت آنان که به جای ما تصمیم می گیرند.
دیکتاتور کیست؟
همۀ ما احتمالا تا به حال یک بار اسم دیکتاتور را شنیده ایم. دیکتاتور معمولاً به فرد یا گروهی اطلاق می شود که نظر خود را به نظر اکثریت ترجیح می دهد.
دیکتاتورها ممکن است محبوب یا منفور باشند؛ دیکتاتور های محبوب با استفاده از قدرت محبوبیت خود و با اعمال آن بر دیگران حق آنها را ضایع می کنند. دیکتاتورهای منفور با استفاده از قدرت نظامی و (اعمال این قدرت) نظر خود را بر نظر دیگران تحمیل می کنند. نیاز انسان به یک رهبر و پیشرو در طول تاریخ و از ابتدای سکونت انسان در این کرۀ خاکی موجب به وجود آمدن حکومت ها در مقیاس کوچک ( قبیله) تا بزرگ (پادشاهی) شد که می توان اغلب آنها را با معیارهای امروزی جزو حکومت های دیکتاتوری نامید. در حکومت های پادشاهی ما شاهد نوعی ساده از حکومت دیکتاتوری می باشیم. این نوع دیکتاتوری از پدر به فرزند به ارث می رسید و همچنین ایدئولوژی خاصی در دوران خود نداشتند و با استفاده از قدرت نظامی به تصرّف کشورهای دیگر و نابودی پادشاهان دیگر می پرداختند که در این راه طبیعتاً افراد زیادی نیز کشته شده اند. اما با سیر پیشرفت تاریخ و پدید آمدن ایدئولوژی های جدید این نوع حکومت تقریباً از بین رفت و نوع جدیدی از حکومت به نام پادشاهی مشروطه روی کار آمد.
پادشاهی مشروطه از لحاظ دموکراسی به هیچ وجه یک حکومت کامل نبود؛ ولی به هر حال می توان آن را رشد مثبتی در سیر پیشرفت انسان به حساب آورد. این نوع حکومت در ایران نیز به وجود آمد؛ به عنوان مثال حکومت پادشاهی مشروطه که با انقلاب مشروطه در دوران پادشاهی مظفرالدین شاه پدید آمد. این سیر پیشرفت تاریخ با به وجود آمدن حکومت های جمهوری خواه تکمیل شد. امّا در این حکومت ها نیز دیکتاتور هایی وجود داشتند؛ برای مثال صدام حسین رئیس جمهور عراق به عنوان یکی از خونخوارترین دیکتاتور های تاریخ شناخته می شود که یکی از مثال های تناقض جمهوری خواهی و دیکتاتوری است.
دیکتاتورها همانطور که ذکر شد همیشه منفور نبودند، همچون آدولف هیتلر که یکی از معروف ترین دیکتاتور های تاریخ است. او زمانی در آلمان به قدرت رسید که آلمان در آستانه فروپاشی اقتصادی بود. او برپایه ایدئولوژی نازیسم (ناسیونال سوسیالیسم) توانست طی چند سال آلمان را از بحران اقتصادی نجات دهد و همچنین ارتش آلمان را بازسازی کند. امّا او در نهایت با شکست در جنگ جهانی دوم و نابودی آلمان و اروپا و کشتار میلیون ها انسان به کار خود پایان داد.
همزمان با پیشرفت دموکراسی در تاریخ، دیکتاتوری نیز پیشرفت داشته است. برای مثال دیکتاتوری های ایدئولوژیک پدید آمدند که به آنها حکومت های توتالیتر میگویند. حکومت های توتالیتر علاوه بر ترجیح نظر خود بر نظر اکثریت قصد دارند بر تمام شئونات زندگی افراد کنترل داشته باشند. برای مثال بدانند مردم چه می خورند چه می پوشند و با چه کسانی معاشرت می کنند هدف آنها از این کار خلق یک انسان جدید بر مبنای ایدئولوژی خود است. حکومت جوزف استالین بزرگ ترین مثال برای این نوع حکومت هاست. او دومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی بود که در طی یک دوران پنج ساله در حکومت سی ساله خود با کمک پلیس مخفی و ایجاد اردوگاه کار اجباری به دستگیری، تبعید و کشتار مردم خودش پرداخت. معروف است در دوران استالین حتی به برادر خود نیز نمی شد اعتماد کرد. در این حکومت هر فرد یک جاسوس استالین بود. این تفاوت حکومت توتالیتر با حکومت دیکتاتوری معمولی است زیرا آنها توانایی چیرگی بر تمام ابعاد زندگی مردم را دارند. حکومت های توتالیتر امروزه در دنیا جای خاصی ندارند ولی همچنان یک مثال بزرگ برای آنها باقی مانده است؛ کره شمالی. خاندان کیم که چندین سال است بر قسمت شمالی شبه جزیره کره حکومت می کنند مثال امروزی حکومت های توتالیتر هستند. خاندان کیم با ایجاد یک شخصیت خداگونه و پرستش این شخصیت توسط مردم به وسیله تحریف تاریخ و بستن راه های ارتباطی با جهان حکومت خود را تثبیت کرده اند. تا حدی که مردم آن نمی دانند در جهان چه می گذرد و با چه نوع حکومتی مواجه هستند.
و اما دیکتاتور ها چگونه به وجود می آیند؟
دیکتاتوری های پادشاهی اوّلین بار به علت نیاز مردم به امنیت و تکیه بر یک فرد بوجود به وجود آمدند. امّا با پیشرفت بشر و عقل، دیکتاتوری های جدید پا به میدان گذاشته اند که ایدئولوژی بسیار متفاوتی با دیکتاتوری های قبلی داشته اند. ایدئولوژی کمونیسم که در قرن ۱۹ و قرن ۲۰ پا گرفت یکی از ایدئولوژی هایی است که در پا گرفتن دیکتاتوری های مدرن بسیار تاثیرگذار بوده است. کمونیسم برای نجات انسان ها پدید آمد؛ اما به علت وحشی گری زیاد و تمایل برای نابودی یک قشر خاص، این حکومت ها وضع بدتری نسبت به حکومت های پادشاهی برای بشر پدید آورده اند؛ در حالی که قصد آنها نجات انسان ها بود. اولین جایی که ایدئولوژی کمونیسم حاکم شد، روسیه بود. با انقلاب ۱۹۱۷ و روی کار آمدن ولادیمیر لنین به عنوان اولین رهبر شوروی این نوع جدید از دیکتاتوری پا به دنیا گذاشت. بعد از مرگ لنین استالین پا به میدان گذاشت و موجب کشتار سی میلیون انسان شد. همچنین در چین مائو به قدرت رسید و او نیز باعث کشتن میلیون ها انسان شد.
جالب این است در این نوع حکومت کفۀ ترازو در اغلب اوقات به سمت دیکتاتوری منفی بوده و کمتر حکومت هایی بوده اند که توانسته اند دیکتاتوری خوبی را برای ملت خود به ارمغان بیاورند که خود جای تفکر دارد که چرا دیکتاتو رها اغلب عاقبت خوشی در انتظار ندارند....