تفاوت خطبه و صیغهی عقد و توضیحی بر فلسفه ی آنها
✍? ریحانه افشاریان
شاید برای شما پیش آمده که از خودتان بپرسید:
وقتی ازدواج یعنی رضایت دو طرف، پس خواندن خطبهی عقد به چه علت است؟ چرا با گفتن چهار کلمه زن و مرد به هم محرم میشوند ولی بدون آن نه؟
پاسخ سوال اول
در ابتدا باید گفت که خطبهی عقد و صیغهی عقد باهم تفاوت دارند و اینکه در ازدواج آنچه واجب است خواندن صیغهی عقد است نه خطبهی عقد. توضیح آنکه: در مراسم عقد ابتدا مستحب است خطبهای خوانده شود، بعد از آن صیغهی عقد خوانده میشود. خطبهی عقد را میتوان به زبانهای مختلف خواند ولی غالباً به صورت عربی خوانده میشود مثل «الحمدُ لله الذی أحَلَّ النِکاح و حَرَّم السِفاح و الزنا؛ ستایش خدایی که نکاح را حلال کرد و زنا و فساد را حرام نمود.»
اما صیغهی ازدواج عبارت است از الفاظی که به واسطه آن زن و مرد به ازدواج یکدیگر در میآیند. صیغهی عقد ازدواج تنها با ایجاب و قبولی که به زبان آید، ثابت میشود و صرف رضایت باطنی کافی نیست. ایجاب به معنای پیشنهاد انجام یک معامله به شخص دیگر است. قبول نیز عبارت است از رضایت به پیشنهادی که برای آن معامله داده شده است.
الفاظ ایجاب که توسط زن خوانده میشود عبارت است از: «زَوَّجْتُكَ» یا «أنْکَحْتُكَ». برخی از فقها لفظ «مَتَّعْتُكَ» را نیز صحیح دانستهاند. الفاظ قبول که توسط مرد خوانده میشود عبارت است از: «قَبِلْتُ التَزْویج»، «قَبِلْتُ النِّکاح»، «قَبِلْتُ التَزْویج و النِّکاح» یا «تَزَوَّجْتُ».
اشتباه دوم اینکه ازدواج به معنای رضایت دو طرف و یا اعلام همگانی آن نیست؛ بلکه رضایت طرفین یکی از شروط لازم ازدواج است که باید به همراه دیگر شرایط از جمله انشاء صیغهی عقد باشد تا ازدواج صحیح شرعی تحقق یابد .
پاسخ سوال دوم (درباره فلسفه این صیغه)
۱. عقلاً در کارهای بزرگی که نیازمند تعهد و مسئولیت است، مثل انجام معاملات بزرگ از عقد استفاده میکنند و به رضایت دو طرف معامله بسنده نمیکنند و صرف رضایت دو طرف را تأمینکننده تعهد و مسئولیت مورد نیاز در اینگونه امور مهم نمیدانند و معتقدند که تثبیت این تعهدات در قالب عقد، تحقق مییابد.
از این رو، چون ازدواج امر مهمی است که تعهدآور است باید بر اساس مقررات، قوانین و شرایط خاصى باشد. از جمله این شرایط، انشاء عقد با الفاظ خاص تعیینشده از طرف خداوند متعال به عنوان شارع مقدس است. رضایت طرفین نیز اگر چه از شروط لازم آن است، اما به تنهایی کافی نیست؛ بلکه باید به همراه دیگر شرایط باشد.
۲. در اهمیت الفاظ صیغهی عقد باید گفت: بعد از آنکه خداوند متعال انشاء صیغهی عقد با الفاظ خاص را یکی از شرایط ازدواج قرار داده است، در حقیقت با این کار این کلمات را از حالت الفاظ خشک و بیروح خارج ساخته و اعتبار و ارزشی به آنها بخشیده و آنها را به اسباب مقدسی برای ایجاد زوجیت بین دو انسان تبدیل کرده است. پس خواندن صیغهی عقد گفتن چهار کلمه معمولی نیست تا کسی بگوید این چهار کلمه چه اثری دارد؛ بلکه باعث ایجاد قسمتی از اسباب عقد نکاح است و رضایت قلبى دو طـرف، بـدون صـیـغـه یا ازدواج عملى بدون صیغه یا صیغهی کتبى یا اشارهاى کافى نیست. مگر در مورد افرادی که کر یا لال هستند و امکان وکیل گرفتن برای انشاء خطبهی عقد را ندارند. که در این صورت انشاء با اشاره یا نوشتن صیغه جایگزین انشاء با الفاظ میشود.
۳. روابط حقوقی افراد در زندگی اجتماعی بر اساس الفاظ و کلمات، معنا و سامانیافته و این الفاظ و کلمات از قدرت تأثیر و حمایت قانون برخوردار هستند. اصولاً شرع و قانون در صدد ضابطهمند کردن رفتارهای فردی و اجتماعی هستند و اعتبارات در این زمینه، بنای وضع قوانین و پیاده کردن آن است. دقت کنید فاصلهی بین کفر و مسلمانی فقط چند کلمه شهادتین است! بنابراین نبایستی نقش کلمات و اعتبارات را اندک شمرد.
۴. توافق طرفین است که از هماهنگی خواستهای دو طرف حاصل میشود. اما قصد طرفین از این پیمان الزام و پایبندی بدان و صرف انتخاب مقطعی و گذرا برای یک زندگی مشترک کافی نیست.
منظور از عقد این است که این پیمان و توافق استوار بماند و یک سری آثار حقوقی ایجاد بنماید، نه صرفاً یک وعدهی دوستانه و اخلاقی باشد. برای آغاز زندگی مشترک باید عهدی استوار بست. عهدی که به مقتضای آن بتوان حتی حمایت قانون و دادگاه را جلب کرد. این ارادهی باطنی و خواست واقعی آنان، امری درونی و نفسانی است و به تنهایی اثری در جهان حقوق ندارد.
در زندگی زن و شوهر فقط دوست داشتن آنها نسبت به یکدیگر کافی نیست و باید یک سلسله تعهدات و حقوق و وظایفی برای این نهاد برخاسته از عشق، وجود داشته باشد. برای بیان این تعهدات و نیز امکان حمایت قانونی از آن در صورتیکه یکی از طرفین عمداً یا ناخواسته قصور ورزد یا تخلف کند، باید این عشق و وفاداری و انتخاب آگاهانه در قالب واژهها، که یک وسیلهی بیان اراده است، اعلام شوند.