چیزی که به وفور و به هنگام رخداد های بزرگ و معمولا ناگوار بین مردم و در شبکه های اجتماعی مشاهده میکنم توجیه اتفاقات به وسیله نظریه توطئه است. این روزها نیز ویروس کرونا است که دچار چنین دیدگاهی شده است که به عنوان نمونه میتوان به این باور اشاره کرد که کرونا توسط کشوری خاص با اهدافی خاص درست شده است.
چرا تمایل به باور دیدگاهی از این نوع نسبت به باور هایی که حکایت از تصادفی بودن میکنند بیشتر است؟ به نظر میرسد این تمایل در فطرتمان هست. میتوان آثار آنرا در بسیاری مکالمات و رفتار های شایع در جامعه مشاهده کرد. به عنوان مثال کاربرد واژه عبث و بار منفی ای است که حمل میکند و به اعمالی بی هدف نسبت داده میشود.
در باطن، انسان اعمال خود و دیگری را بر حسب هدف و غایتی که به آن میل میشود ارزش گذاری میکند. یا به عبارتی دیگر معنایی به آن نسبت میدهد. چرا که بی معنایی پذیرفته نیست. در مثال بالا نیز فرد علاقه ای به پذیرفتن اینکه رخدادی تصادفی است ندارد زیرا که تصادف چیزی جز خودش نیست. یک تصادف. بدون معنا و غایت. قبول چنین چیزی بر گونه ما دشوار است و نتیجتا فرد بر این باور میشود که دستی پشت پرده حضور دارد که نقشه ای در ذهن دارد. همه چیز تعیین شده است و هیچ چیز حاصل تصادف نیست. به راستی که چنین باوری ترسناک ولی آرام بخش است.
فطری بودن غایت طلبی انسان و علل ظهور آن و کاربردش قابل تأمل است.