امضا محفوظ
امضا محفوظ
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

خودارضایی: تا کی شعار؟

حتی اگر صد مقالۀ علمی بگویند: خودارضایی ضرر ندارد و یا حتی فایده دارد! من می‌گویم: خدا می‌گوید خودارضایی خوب نیست! نعوذبالله مگر خداوند اشتباه می‌کند؟

گرگ جوانی ما را نخورد که تباه می شویم.
گرگ جوانی ما را نخورد که تباه می شویم.

مکتب فروید را از یاد نبرده‌ایم که مثلاً با نگاه علمی، روابط جنسی را آزاد گذاشتند و گفتند مشکلات بشر حل می‌شود؛ حل شد؟ خیر! بدتر هم شد و دیگر رابطه با حیوانات هم ارضایشان نمی‌کند!

نمی‌خواستم در این باره بنویسم؛ ولی احساس وظیفه کردم بنویسم. واقعاً نمی‌خواهیم برای مشکل ازدواج جوانان فکری کنیم؟ تا کی شعار؟ تا کی به جوان بگوییم صبر کن؟ تا کی بگوییم: دوغ بخور!

قبول کنیم نهی دینی، برای همۀ جوانان پاسخ نمی‌دهد: وقتی جوان به ده ها فیلم پ...و...ر....ن دسترسی دارد و در جامعه، اندام و موی زن را راحت می‌بیند، می‌توانیم به او بگوییم لطفاً تحریک نشو؟

جامعۀ خودمان که قربانش بروم. وقتی در خیابان راه می‌روید، دیگر بقیه اش را شما بگویید! غیرت و تعصب که اصلاً کیمیا شده است.

به خدا قسم مشکل ازدواج جوانان را حل کردن، منافعش برای همۀ ماست.
به خدا قسم مشکل ازدواج جوانان را حل کردن، منافعش برای همۀ ماست.

این جوانی که الان شغل ندارد(مسکن و ماشین و پول پس انداز به کنار)، باید چه بکند؟ تا کی باید صبر کند؟ مگر می‌شود همه را به آخرت توصیه و حواله کنیم؟ آیا جوان انسان نیست؟ آیا جوان نیاز جنسی ندارد؟

من در حدی نیستم که بخواهم مسائل را باز کنم و یا خدای نکرده، نوشته ام سبب سوءاستفادۀ دشمنان دین و نظام اسلامی که شهید داده ایم برایش بشود؛ ولی آقای مسئول! خانم مدیر! مشاورین تصمیم بگیر برای مسئولان و مدیران! خواهشاً محافظه‌کاری، تعارف و ترس را کنار بگذارید و برای این مشکل فراگیر بین جوانان کشور فکری کنید. هر گناهی که یک جوان مرتکب می‌شود، پای شما هم آن دنیا گیر است. تصور نکنید مشکل، مشکل جوانان است و هیچ چیزی بر گردن شما نیست.

در دوران تحصیل در آمریكا، روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» كه هر هفته منتشر می شد، مطلبی نوشته شده بود كه توجه همه را به خود جلب كرد. مطلب این بود: دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور كند. من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: ـچند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع كردم به دویدن. از قضا كلنل «باكستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه بر می گشتند. آنها با دیدن من شگفت زده شدند. كلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟ گفتم: خوابم نمی آمد. خواستم كمی ورزش كنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای كلنل قانع كننده نبود. او اصرار كرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسایلی در اطراف من می گذرد كه گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بكشاند و در دین ما توصیه شده كه در چنین موقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرف من، تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی كه نسبت به مسایل جنسی داشتندنمی توانستند رفتار مرا درک كنند.»(راوی: امیر اكبر صیاد بورانی)
در دوران تحصیل در آمریكا، روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» كه هر هفته منتشر می شد، مطلبی نوشته شده بود كه توجه همه را به خود جلب كرد. مطلب این بود: دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور كند. من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: ـچند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع كردم به دویدن. از قضا كلنل «باكستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه بر می گشتند. آنها با دیدن من شگفت زده شدند. كلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟ گفتم: خوابم نمی آمد. خواستم كمی ورزش كنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای كلنل قانع كننده نبود. او اصرار كرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسایلی در اطراف من می گذرد كه گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بكشاند و در دین ما توصیه شده كه در چنین موقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرف من، تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی كه نسبت به مسایل جنسی داشتندنمی توانستند رفتار مرا درک كنند.»(راوی: امیر اكبر صیاد بورانی)
استمناءخودارضاییجوانان و مشکلات ازدواججوانان
بسیجی هستم که تنگ نظر نیستم و آستین کوتاه هم می‌پوشم. عاشق نوشتن و ویرگول. فعلاً در همین حد تا در اسرع وقت بروز کنم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید