در فرایند کوچینگ، هیچ ابزار و تکنیکی به اندازه اعتماد اهمیت ندارد.
اگر مراجع احساس امنیت نکند، فقط بخشهایی از واقعیت را بیان میکند؛ همان بخشهایی که فکر میکند «بیخطر» هستند. اما کوچینگ واقعی زمانی آغاز میشود که مراجع بتواند آزادانه دربارهی تردیدها، نگرانیها و حتی موضوعاتی که برایش سخت است، صحبت کند. بنابراین ساختن اعتماد، اولین وظیفهی یک کوچ است.
در ادامه، چند اصل کاربردی و تجربهمحور را بیان میکنم که کمک میکند مراجع از همان جلسات ابتدایی، احساس نزدیکی و اطمینان بیشتری داشته باشد.
در اولین برخورد، مراجع باید مطمئن شود که آنچه میگوید در همین اتاق میماند. این موضوع را صریح و مستقیم بیان کنید، نه فقط در قالب جملهای کوتاه، بلکه با لحنی که نشان دهد به این اصل باور دارید.
نکات مهم:
واضح توضیح دهید که اطلاعات جلسه محرمانه است.
از همان ابتدا تأکید کنید که قضاوتی در کار نیست.
رفتار و حالت بدنی شما باید آرام، باز و پذیرا باشد.
وقتی فرد احساس کند حتی کوچکترین حرفش شنیده و پذیرفته میشود، قدم اول اعتماد برداشته شده است.
حضور کامل یعنی کوچ نه فقط با گوش، بلکه با ذهن و دلش همراه مراجع باشد.
قطع صدای موبایل، حفظ تماس چشمی متعادل، و توجه به لحن و زبان بدن مراجع، پیام مهمی دارد:
«در این لحظات، تو مهمترین فرد این اتاق هستی.»
این سطح از حضور، بهتنهایی بخش بزرگی از اعتماد را شکل میدهد.
شنیدن با گوش دادن فرق دارد.
در کوچینگ، گوش دادن یعنی تلاش برای فهمیدن تجربهی فرد، نه صرفاً کلمات او.
روشهای ایجاد این حس:
بازگو کردن خلاصهی حرف مراجع برای اینکه مطمئن شوید درست فهمیدهاید.
توجه به احساس پشت کلمات، نه فقط خود کلمات.
پرسیدن سؤالهای آرام و دعوتکننده، نه سؤالهایی که حالت بازجویی دارند.
وقتی مراجع حس کند فهمیده شده است، خودش تمایل پیدا میکند لایههای عمیقتری از موضوع را مطرح کند.
کوچینگ زمانی مؤثر است که مراجع احساس کند هیچ اشتباهی در بیان وجود ندارد. هرگاه کوچ—even ناخواسته—در لحنی، کلمهای یا واکنشی قضاوت آشکار یا پنهان منتقل کند، اعتماد ضربه میبیند.
به جای قضاوت، از این سبک سؤالها استفاده کنید:
«چه چیزی باعث شد این تصمیم را بگیری؟»
«آن لحظه چه چیزهایی برایت مهم بود؟»
«دوست داری از اینجا به بعد چه تغییری ایجاد کنی؟»
این نوع سؤالها مسیر گفتوگو را باز میگذارند.
کوچ نباید نقش «همهچیزدان» را بازی کند.
اگر بخشی از صحبت مراجع را نمیفهمید یا نیاز به توضیح بیشتر دارید، رک و محترمانه بپرسید.
صداقت کوچ، مراجع را نیز به بیان صادقانهتر تشویق میکند.
مثال:
«این قسمت را بهتر است کمی بیشتر برایم توضیح بدهی.»
«دوست دارم مطمئن شوم منظور تو را درست دریافت کردهام.»
این رفتار ساده، اعتماد بسیار عمیقی ایجاد میکند.
مراجع باید بداند در جلسات چه اتفاقی میافتد.
مشخص کردن مرزها، نقشها و نحوه پیشبرد جلسات از ابهام جلوگیری میکند و فضای امنتری میسازد.
در این توافق بهتر است دربارهی موارد زیر صحبت شود:
هدف مشترک
انتظارات دو طرف
ساختار جلسات
قواعد محرمانگی
مسئولیتهای کوچ و مراجع
شفافیت، اضطراب و مقاومت اولیه را کاهش میدهد.
سؤال خوب، ذهن مراجع را باز میکند نه اینکه او را در موضع دفاعی قرار دهد.
چند نمونه:
«اگر قرار باشد یک بخش از شرایط را بهتر کنی، کدام است؟»
«در این موضوع، چه چیزی برایت مهمتر است؟»
«چه چیزی کمک میکند راحتتر حرف بزنی؟»
این سؤالها بهجای فشار آوردن، مسیر گفتوگوی عمیق را هموار میکنند.
احترام در کوچینگ فقط در کلمات خلاصه نمیشود؛ باید در رفتار دیده شود:
قطع نکردن صحبت مراجع
اجازه دادن به او برای بیان تجربهاش به شیوه خودش
دخالت نکردن در انتخابهای او
ندادن نصیحت مستقیم، مگر زمانی که خودش بخواهد
وقتی کوچ جایگاه رشد و اختیار را به مراجع میدهد، اعتماد به شکل طبیعی افزایش پیدا میکند.
گاهی سکوت کوتاه بهترین امکان را برای پردازش و صراحت بیشتر فراهم میکند.
عجله برای پر کردن سکوتها، فرصتهای مهمی را از بین میبرد.
بسیاری از صحبتهای مهم مراجع، پس از همین سکوتهای کوتاه بیان میشود.
مراجع بیش از آنکه تحت تأثیر کلمات کوچ قرار بگیرد، تحت تأثیر رفتار او قرار میگیرد. نظم، وقتشناسی، پایبندی به توافقات، و جدی گرفتن وعدههای کوچک، پیام روشنی دارد:
«تو برای من ارزش قائل هستی و روی من حساب میکنی.»
اعتماد بر همین رفتارهای کوچک و مداوم بنا میشود.
اعتماد در کوچینگ نه با تکنیکهای پیچیده، بلکه با انسانی بودن کوچ ساخته میشود؛
حضور واقعی، گوش دادن عمیق، عدم قضاوت، شفافیت و احترام.
وقتی مراجع احساس کند در فضایی امن و پذیرا قرار گرفته، بهتدریج پردههای محافظتیاش را کنار میگذارد و گفتوگو به عمق میرود.
در همین نقطه است که کوچینگ تبدیل به تجربهای تحولآفرین میشود.