
بعد از چهار و نیم سال دوری از قاب تلوزیون، مجتبی شکوری برگشت!...من هم مثل بقیهی افرادی که دنبالش میکنن بلافاصله پای برنامه نشستم و تا پایان برنامه از گفتگوها لذت بردم.
از بیتهای سنجیده و به موقع آقای صحت، از تلاشش برای فهمیدن و از اقرارش به اینکه مبحث مورد گفتگو به قدری مفصل هست که احساس میکنم یک کتاب مقابلمه و فقط سرفصلهاش رو میخونم.
همونطور که مشخص بود از برنامه استقبال شد و کلیپهای احساسی و بریده بریده از صحبتها در فضای مجازی منتشر شد.
بعضیها تحسین کردند و برخی حمله! با تیترهایی که قلقلکم میدادند:
در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتم!
این همون نبود که برای زنش ۳۰۰ صفحه نوشته بود دوستت دارم؟ اینم که طلاق گرفته!
دوباره ستایش و مقدسسازی رنج! اما روانشناسی واقعی چه میگوید؟
جناب شکوری، وظیفهی شما عادیسازی تجاوز به یک کودک نیست!
از قضا چون من مطلبی دربارهی کهنالگوهای یونگ و سفر قهرمانی و مدل کارول پیرسون مینوشتم، مدتی بود که در این مورد مطالعه میکردم و صحبتهای آقای شکوری رو خوب متوجه میشدم.
و با دیدن واکنشهای بقیه جا میخوردم که چطور میشود یک حرف ساده رو انقدر نفهمید؟؟ یا انقدر بد فهمید؟؟ یا انقدر اشتباه و کلا جور دیگر فهمید؟؟
کارول پیرسون در مدل سفر قهرمانی از ۷ منزل صحبت میکنه که با کهنالگوها نامگذاری کرده:
۱. منزل معصوم
۲. منزل یتیم
۳. منزل جنگجو (آنیموس یا پدر)
۴. منزل حامی (آنیما یا مادر)
۵. منزل جستجوگر
۶. منزل ویرانگر
۷. فرزانه(حاکم)
در این مدل، تا وقتی رنجی رو تجربه نکردی هنوز در منزل معصوم و خام هستی. نگاه کودکانه و خوشبینانه و متوهمانه و غیرواقعی به دنیا داری.. دنیا رو جای امن و امان و بهشت میبینی تا وقتی با اولین رنج مواجه بشی!
وقتی با رنج مواجه میشی منزل عوض میکنی و به اصطلاح یتیم میشی! و سفرِ قهرمانیِ تو شروع میشه!
تا یتیم نشدی، سفرت شروع نمیشه و در همان دنیای کودکانه و خوشبینانهی خودت میمونی.
اینجا صحبت از تقدس رنج نیست، صحبت از محرک بودن رنج هست. اولین قدم برای بیرون اومدن از خامی هست. نه منزل نهایی که باید در اونجا بمونی، بلکه منزلی که باید ازش عبور کنی.
پس این مدل نمیگه که رنج به رشد ختم میشه. میگه که رنج، سفرِ رشدِ درونی رو شروع میکنه و تو وقتی رشدیافتهای که این سفر رو تموم کنی!
در این مدل کسی که از بخشیدن متجاوز خود حرف میزنه در منزل ویرانگره!...یعنی منزلی که باید رها کنی و سبک بشی!
در منزلی که یاد گرفته نباید به رنج بچسبه و تاج رنج روی سرش بزاره.
یاد گرفته خشم و نفرت و نبخشیدن متجاوز، هیچ آسیبی به متجاوز نمیزنه و فقط به خودش آسیب میزنه! و نباید برای گناه دیگران خودش رو تنبیه کنه!
در این مدل، جنگجو سومین منزله! ...یعنی بلافاصله بعد از یتیم شدن باید اعتراض کنی، طغیان کنی و برای نبایدها بجنگی و برای تغییر شرایط یا محاکمه و تنبیه متجاوز اقدام کنی.
وگرنه شما تا آخرش در منزل یتیم بمون، نه بجنگ نه ببخش! ...نه متجاوزی تنبیه میشه و نه متجاوزی آسیب میبینه. چه فایده؟
همونطور که موندن در منزل یتیم فایده نداره، موندن در منزل جنگجو هم فایده نداره...تا آخر عمرت تو منزل جنگجو بمون و بجنگ با نبایدها...چیزی عوض میشه؟
متوجه میشی که باز هم باید منزل عوض کنی برای بایدها، برای حمایت از قربانیها، برای پیشگیری از نبایدها.
در منزل حامی هم نباید بمونی باید منزل عوض کنی و جستجو کنی، راههای التیام رو...راههای رشد رو.
در منزل جستجوگر هم نباید بمونی. یاد گرفتن کافی نیست، باید عمل کنی به چیزهایی که یاد گرفتی.
اگر یاد گرفتی که نگهداشتن خشم و نفرت به خودت آسیب میزنه پس باید وارد منزل ویرانگر بشی و رها کنی. و این رها کردن به معنی نرمالیزه کردن بخشیدن متجاوز نیست!
بله رنج مقدس نیست و دردها رشد میکنن، اگر تو از دردهات رشد نکنی!
یاد یک پاراگراف از نادر ابراهیمی افتادم:
من او را نمیفهمیدم،اما او را به دلیل اینکه نمیفهمیدمش، نکشتم!
شما او را نفهمدید، اما او را به دلیل آنکه نفهمیدید، به شنیعترین شکل ممکن کشتید. و این اوج مصیبت انسان عصر ماست: «له کردن آنهایی که نمیفهمیمشان، فهم خود را اوج فهم جهان دانستن!»