زندگی نامه امیر رضا همتیان
امیر رضا همتیان در سال 1356 در شهر ملایر به دنیا امد. او یکی از گودرت مند ترین بچه های شهرشون بود . او به قدری گودرتمند بود که لقب بایرام لره رو بهش داده بودن . امیر رضا همتیان در سن ۹ سالگی تصمیم گرفت که یک تغییر بزرگی به زندگی خود دهد و وارد دنیای ورزش شود . امیر رضا همتیان علاقه زیادی به فوتبال داشت و می خواست توی این رشته فعالیت کنه .سپس او در سال 1366 زمانی که ده سال سن داشت تصمیم گرفت برود به باشگاه محلشان و برای ورزش فوتبال تست دهد. امیر رضا همتیان توی هیچ ورزشی استعدادی نداشت ، به قدری این پسر بی استعداد و کم عقل بود که برای اولین تست خود بجای اینکه به سالن یا چمن های محل خود مراجعه کند اشتباهی به سالن های رزمی جودو میرورد و حتی به مربی میگوید که برای تست امده ام . مربی هم چون که از قیافه امیر رضا همتیان خوشش امده بود قبول میکند و به امیر رضا همتیان میگوید گرم کند که تا نیم ساعت دیگر تست شروع میشود . امیر رضا همتیان سریع شروع به کرد به گرم کردن که برای تست اماده باشد . بعد از نیم ساعت از مربی باشگاه به او میگوید امده ای برای تست دادن ، امیر رضا همتیان با غروری فراوان میگوید بله . وقتی که مربی از امیر رضا همتیان تست گرفت فهمید که او پسری بی استعداد هست و بخاطر اینکه که ناراحت نشود به وی (امیر رضا همتیان) گفت متاسفانه دیگر عضو گیری نداریم . در ان لحظه امیر رضا همتیان فهمید که مربی نمی خواهد او را به باشگاه بیرد . او (امیر رضا همتیان) با ناراحتی تمام از باشگاه به بیرون رفت به و به مربی گفت یه روزی منو توی تلوزیون میبینی و میفهمی چه استعدادی رو از دست دادی. امیر رضا همتیان وقتی که از سالن جودو خارج شد به خودش گفت من میتوانم و یک روزی قهرمان جهان میشوم . امیر رضا همیتیان با تلاش های فراوان بالاخره در سال 1380 بالاخره با تلاش های فراوان وارد باشگاهی معتبر در سطح جهانی میشود و در سال 1381 در سن 25 سالگی مدال طلای جهانیه جدو را به دست میاورد او به تنهایی بدون هزینه های انچنانی مالی به مقام اول دست پیدا کرد و قهرمان جودو جهان در سال 1381 شد او پس از قهرمانی با هواپیما به تهران و بعدش با هواپیما به شهرش(ملایر) بر میگردد تا قهرمانیشو با هم شهری هاش جشن بگیرد . ان شب خیلی به امیر رضا همتیان خش گذشت . او (امیر رضا همتیان) زمانی که می خواست به خواب رود ناگهان یاد حرفی که که سال 1366 به مربی سالن ورزشی جودو زده بود میوفتد که گفته بود یه روزی من قهرمان میشوم و تو مرا در تلوزیون میبینی . امیر رضا همتیان به خواب عمیقی فرو میرود و نزدیکای ساعت 4 بعد از ظهر بیدار میشود و ساعت را که نگاه میکند میفهمد از برنامه عقب مانده است و سریع لباس های خود را می پوشد و با مدال قهرمانی به سمت باشگاه جودو وی میرود . او زمانی که وارد باشگاه میشود همه برایش دست میزند و با او با دوربینی قدیمی عکس یادگاری میگیرند . امیر رضا همتیان میپرسد که مربی کجاست بچه ها میگویند کنارش وایسادی . امیر رضا همتیان او را نمیشناسد و میگوید مربی قبلی کجاس و بچه ها او میگویند او در تصادفی شدید جان خود را از دست داده و مرده هست . ناگهان امیر رضا همیتیان قلبش میگیرد و به زمین میوفتد و او را به بیمارستان میبرند . او پس از 1 روز خوب میشود به خانه میرود در حالی که به شدت افسردس و مدام گریه میکند . او به خاطر افرسدگی زیاد در سال 1382 از دنیای ورزش خدافظی میکند و تا الان سال 1401 در سن 45 سالگی هنوز افسردس . این بود داستان زندگی قهرمان جودو (امیر رضا همتیان)
