بچه
بچه
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

هیچ چیز مثل موفقیت، شکست نمیخوره!

رفاه، سلامتی و ثروت زیاد باعث میشه ماها اور دوز کنیم و زیادی با خودمون حال کنیم و کلا از اون چیزی که مارو به اینجا رسونده غفلت کنیم و بیخیالش شیم.
این داستانو بخون:


یک رستوران عالی در نزدیکی خاننه من در ساحل «سن‌دیه‌گو» افتتاح شد. در ابتدا این رستوران، بی عیب و نقص بود، میزبان ها و کارکنان از مشتریان با خوش‌رویی استقبال می‌کردند، خدمات بسیار خوبی ارائه میدادند ( مدیر می آمد و از کیفیت خدمات اطمینان حاصل میکرد ) و غذاها عالی بودند، مردم برای غذا خوردن در آنجا صف نی‌بستند و در اغلب اوقات یک ساعت منتظر می ماندند تا یک میز خالی پیدا کنند.
پس از مدتی متاسفانه، کارکنان رستوران موفقیت خود را تثبیت شده و بدیهی می دانستند. آنها با غرور و تکبر با مشتریان برخورد میکردند و پرسنل خدماتی بی نظم شده بودند و حاضر جوابی میکردند . کیفیت غذا کاهش یافته بود. در طی هجده ماه رستوران تعطیل شد. آنها به دلیل موفقیت خود شکسا خوردند. یا به تعبیر بهتر، آنها کارهایی مه باعث موفقیت اولیه‌ی آنها شده بود دیگر انجام ندادند. موفقیت اولیه آنها افق دید آنهارا تیره و تار کرد و باعث سستی و سهل انگاری آن ها شد.

بیاید قبول کنیم موفقیت یکباره نیست و هیچوقت توقع نداشته باشید یه شبه میلیاردر شید، به خودت قول بده یکبار برای همیشه به امید برنده شدن لاتاری نمونی؛ بهتره قبول کنیم که ما فقط داستانایی درمورد یک برنده میشنویم نه میلیونها بازنده!
ماها اونیو میبینم که تو قمارخونه برنده شده و بپر بپر میکنه هیچوقت اونو وقتی که بارها پولشو از دست داده رو نمیبینم.
دانیل گیلبرت استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد میگه من نمیگم؛ که اگه بجای اینکه هر سی ثانیه تو تلوزیون اعلام کنن «من برنده شدم!»، اونایی که برنده نشدن رو بیارن و بخوان اعلام کنن «من باختم!»، برای هر قرعه کشی حداقل نه سال طول میکشه تا اعلام کنن!
در کل بخوایم بگیم تنها راه موفقیت: نظم و انظباط خشک و کار سخت هر روزه اس که بعد یمدت ثمره اش رو میبینید.


چرا راه دور بریم من خودم این تابستون تصمیم گرفتم که حتما حتمااااا ورزش کنم و یکم از حجم غذام و از چیپس و پفک و نوشابه پرهیز کنم، حالا دروغم نباشه یه چند باری پفک و نوشابه خوردم یا موقع مهمونی تا خرخره خوردم یا حتی چند روزی بینابینش ورزش نکردم ( اونم یا پریود بودم درد شکمم نزاشته یا اینکه کلا شرایط جوری بوده کل روز نمیتونستم ورزش کنم و در کل فقط یک یا دوبار یادم رفته وگرنه دختر خوبیم) خلاصه اوایل حدودا یک ماه یا یه ماهو خورده ای زیاد که تغییر زیادی نمیدیم خیلی ناامید شده بودم و هی میخواستم بیخیالش شم ولی همش با خودم گفتم حالا ول نکن اینکارو کلا یه ربع در روز ورزش میکنی کجای 24 ساعت روزنه ات مفیده که میخوای همچین کار مفیدیو بیخیال بشی... خلاصه اینقد به خودم غر زدم آخر سر راضی شدم که حتی تغییرم نبینم ادامه بدم، الان که تقریبا سه ماه شده و سه کیلو کم کردم خیلی حالم بهتره و یکم امیدوار شدم با اینکه حالا خانواده میگن زیاد تغییر نکردم ولی در کل از خودم راضیم...
* البته این مال قبل اینه که من کتاب اثر مرکبو شروع کنم.

و حالا میخوام یه چندتا دیگه به کارای مفیدم که تو طول روز میتونم انجام بدم رو هم اضافه میکنم:)


و اما تکلیف عملیمون:
چند ویژگی را که فکر میکنید درباره شما وجود دارند، بنویسید ( مثال: به اندازه کافی باهوش نیستید، تجربه ندارید، خوب تربیت نشدید، و ... ) تصمیم بگیرید که با سخت کوشی و پیشرفا فردی، از هر کسی پیشی بگیرید و ضعف های خود را جبران کنید.

- زبان انگلیسی افتضاحه

دوازده فعالیت کوچک و به ظاهر بی نتیجه ای را که می توانید هر روز انجام دهید و می توانند زندگی شما را به یک مسیر کاملا جدید . مثبت هدایت کنند، بنویسید و انجام دهید.

- هر روز ده تا لغت جدید انگلیسی یاد میگیرم، هر روز حداقل نیم ساعت رو طراحیم کار میکنم، هر روز حداقل نیم ساعت ادیت تمرین میکنم، هرروز حداقل نیم ساعت آموزش ادیت نگاه میکنم، در روز ورزش میکنم( چیه خوب درسته تکراریه ولی گفتم بنویسم)، هر روز حداقل نیم ساعت کتاب میخونم( هر چی باشه فقط بخونننننننن)، هر روز یبار دستی به سر و روی خونه میکشم، حداقل یه ربع نیم ساعت میشینم نمونه کارای ادیت تو سایتای مختلفو میبینم، هرروز یه پست برای آموزش ادیت آماده میکنم، یه ربعی هم میرم سایت نئوسیتیز کد نویسی تمرین میکنم^^، صبحا قبل از خوردن هر چیزی یه لیوان آب ولرم میخورم، قبل از ساعت 8 پامیشم

اقدامات کوچک و به ظاهر بی نتیجه ای را که برآیند آنها در طولانی مدت تاثیر منفی در زندگی شما خواهند داشت و شما میتوانید آنها را کنار بگذارید یادداشت کنید.

- برای کارایی که بالا گفتم تنبلی نمیکنم

چند زمینه مهارت یا کارهایی که درگذشته در آنها موفق بودید، یادداشت کنید و ببینید آیا فکر میکردید که چنین موفقیت هایی بدون سخت کوشی ادامه پیدا کنند و دیگر لازم نبود برای حفظ و بقای آن تلاش می کردید و بنابراین موفقیت ها را با تکبر و از خود راضی بودن، در معرض خطر قرار میدادید؟

- عمرا اگه با تنبلی بدستش میاوردم!
آها خوب کارایی که تا الان بنظرم توش تا حدودی موفق بودم: طراحی چه دیجیتالی چه سنتی، ادیت با فتوشاپ و برنامه های دیگه ادیت تو سیستم و گوشی، یکمم کد نویسی که با اون هیبت اولیه ای که ازش میدیدم و کلا با ترس به سمتش میرفتم تا یچی ازش یاد بگیرم البته که چیز زیادی ازش نمیدونم ولی نسبت به روزای اول خیلی به خودم میبالم که اون جرخوردنا سرشون نتیجه داده:)))))


+ کتاب اثر مرکب نوشته دارن هاردی

کد نویسیموفقیتاثر مرکبزبان انگلیسی
ز غوغای جهان فارغ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید