علی باقری
علی باقری
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

ایران و طالبان از منظر ژئوپلیتیک

افغانستان که امروز موضوع داغ اخبار جهان و منطقه است به دلیل پیچیدگی های فعالیت های نظامی طالبان، اندیشه ایدئولوژی و فرهنگ اجتماعی آنها و ... مباحث مختلفی را به همراه داشته است. این تحولات را میتوان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد؛ اما تحولات جدید و اعلام حکومت اسلامی در کشور افغانستان به دلیل موقعیت جغرافیایی برای کشورهای همسایه به خصوص ایران و پاکستان و اسیای مرکزی، بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای و داعیه داران نظام های ژئوپلیتیک اهمیت ویژه ای دارد.
افغانستان یک پهنه محصور در خشکی است؛ به همین دلیل مرز زمینی آن و تحولاتش بر کشورهای همسایه از طرفی یک محدودیت و از طرفی یک فرصت نزدیک ایجاد کرده است که میتوان از مهم ترین آنها به قرار گرفتن در نقطه استراتژیک و مسیر ترانزیتی اتصال شرق و غرب در همسایگی ایران یاد کرد. علاوه بر موقعیت سرزمینی اینکه افغانستان به تعبیری بهشت معدنی آسیاست و پر از ظرفیت های بالقوه اقتصادی و تجاری است در تحولات چندین دهه گذشته این کشور بی تاثیر نبوده.
بازار مصرف 38 میلیونی جمعیت افغانستان در کنار مراتع کشاورزی حاصلخیزی که به دلایلی صرفا مختص کشاورزی خشخاش اند و نیاز داخلی افغان ها را تا مین نمیکند همچنین دامداری سنتی و ظرفیت های رها شده ای که به دلیل عدم استفاده از تکنولوژی های مدرن دامپروری از فرصت بهره‌مندی از فراورده های دامی به دور است. وجود دومین ذخایر مس جهان و بزرگترین ذخایر لیتیوم که سالها مورد بهره برداری استثماری آمریکایی ها در سالهای اشغال بوده؛ و یا معادن عالی کانی که با بهره برداری غیر اصولی گروه های داعش قاچاق میشدند و ...همه یشان ظرفیت هایی است که با روی کار آمدن دولت جدید با رویکردهای اندیشه ای و بتبع عملکرد های متفاوت میتوان طور دیگری نسبت به قبل به آن توجه کرد.
از جنبه سیاسی البته حضور طالبان پیچیدگی‌های بیشتری به وضعیت نا به سامان اقتصادی مردم افغانستان و تحولات منطقه اضافه کرده است. حمایت نظامی پاکستان در نبرد پنجشیر، پشتیبانی‌های مالی عربستان از اندیشه نزدیک به وهابیت بخشی از بدنه طالان، حضور گروه های قدرت مردمی و دولتی مخالف آنها، نگاه دور اندیشانه بازیگران و قدرت‌های منطقه‌ای مثل روسیه و چین و چالش پذیرش نظام بین الملل از یک حاکمیت افراطی در کشور افغانستان همه و همه تحلیل عملکرد های طالبان را دشوارتر کرده است اما آنچه مهم است بازیگری کشورهای همسایه در پس تحولات سیاسی و توجه به مسایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن است.
ایران با توجه به بیشترین نزدیکی فرهنگی با مردم افغانستان و همگرایی آنها به سلیقه ایرانی در وهله اول میتواند نقش موثری در تامین بازار ضروری و مصرفی مردم این کشور ایجاد کند و از فرصت ترانزیتی خط آهن خواف-هرات، همچنین جاده 120 کیلومتری دوقارون-هرات استفاده کند و در مقابل امتیازاتی همچون تامین امنیت مرز مشترک و ساکنین مناطق شیعه افغانستان و تامین آب بگیرد که این وابستگی میتواند بخشی از فرآیند امتیازگیری در قبال طرح های ناتمام قبلی و حضور موثر در افغانستان به عنوان بازیگر مهم منطقه در تعامل با دیگر بازیگران باشد.
گذر زمان و به نتیجه رسیدن آنچه خود افغان‌ها در فرآیند سیاسی حاکمیتشان میخواهند در صلح و یک تعامل سازنده به آن برسند -که ایران هم میتواند نقش واسط و موثری در شکل گیری آن داشته باشد- فرصت های بیشتری را فراهم می‌آورد. علاوه بر نزدیکی فرهنگی ایران با مردم افغانستان هم نظری ضد امپریالیسمی طالبان و خروج آمریکایی ها از افغانستان یک کد ژئوپلیتیکی مشترک را ترسیم میکند که بیانگر خروج از یکجانبه گرایی و حرکت به سمت چند جانبه گرایی در این کشور است که نمایانگر فصل جدیدی از تعامل ایران و افغانستان است که با حضور کشورهایی هم پیمان میتواند مناسبات ژئوپلیتیکی و پیمان های اقتصادی بیشتری را در این کشور رقم بزند. تکمیل و تقویت مسیر ترانزیتی کتای (قرقیزستان-تاجیکستان- افغانستان و ایران) که جنوب غرب آسیا را به آسیای میانه و چین متصل میکند. تکمیل طرح سوآپ گازی و نفتی بین کابل-تهران و انکارا. ائتلاف بزرگ در ایجاد بنادر بین المللی در ایران با همکاری چین در کنار تکمیل خط ریلی شرق کشور و ترانزیت آن از طریق ایران و افغانستان به اسیا مرکزی و چین همچنین ایجاد شرکت های مشترک، تامین مواد خام، تغییر روش ها و اشکال سرمایه گذاری، تحول در ساختارهای تولید و عرضه کالا میتواند از جمله مواردی باشد که در تحولات دولت جدید افغانستان رقم بخورد. باید دید آنچه در فرآیند داخلی افغانستان رقم میخورد چه خواهد بود و با رصد فعالیت های حاکمیت جدید این کشور فرآیند فعال دیپلماسی را با اولویت دیپلماسی اقتصادی به کار گرفت.
طالبانژئوپلیتیکایران و افغانستان
اینجا هستم تا نوشتن رو یادبگیرم و تمرین کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید