بهراد باقری
بهراد باقری
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

ما در نمایش‌ها چه شکلی هستیم؟- نگاهی به یک مقاله

وقتی به موضوع هویت از دریچه‌ی نظریه‌های مختلف نگاه می‌کنیم و رابطه‌ی آن را با هنر و به طور ویژه نمایش نه در حالت ایده‌آل بلکه در وضعیتی که در آن قرار داریم، بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم تصویر انعکاس یافته در هنر تصویر دقیق و واضحی از هویت انسان به همراه دیگر عناصر مشروع و لازم نیست بلکه بیشتر معجونی از فشارها و کمبودهای مختلف است که در تقابل انسان با اجتماع و زمینه‌های زیستی‌اش پدید آمده است. در این نوشته با نگاهی به مقاله هویت در مناسبت با هنر، نوشته‌ی محمود عبادیان بیشتر به این موضوع می‌پردازم.

هویت معرف یک رابطه‌ی فکری است که در تحلیل فلسفی به مثابه رفع اختلاف دریافتی در ارتباط با آنچه دارای اختلاف و کثرت است، تلقی می‌شود. هویت پدیده‌ای برهه‌ای و متغیر است، زیرا فرد به طور پیوسته در ارتباط با دیگران و محیط خود است و در ارتباط با آنها است که باید تعارضات و اختلاف‌ها را حل کند. هویت همچنین در پهنه‌ی اجتماع شکل می‌گیرد، چون بر عهده گرفتن نقش‌های مختلف بدون تعامل با دیگران غیرممکن است. او در هم بستگی با یک گروه دارای هویت گروهی، طبقاتی و... می‌شود و این تعلق به گروه شخصیت او را شکل می‌دهد و برعکس در تعیین هویت دیگر افراد گروه نیز سهیم می‌شود. با این حال و با وجود تعاملاتی که فرد و اجتماع برای شکل دادن به هویت دارند، امانوئل کانت بیشتر از دیگران به خصلت درونی هویت تاکید می‌کند و نقش محیط را کم‌رنگ جلوه می‌دهد. هویت برای امانوئل کانت با آزادی و اخلاق مطرح است که ارتباط نزدیکی با نگاه او به اراده‌ی درونی فرد و اهمیت نداشتن محرک، سایق و علت بیرونی دارد:

او در نقد عقل عملی نظریه‌ی آزادی مثبت را در تاکید بر خصلت درون ذاتی آن بحث می‌کند. در این بخش فلسفه‌ی خود نه تنها مبانی فلسفی مفهوم آزادی، که مفاهیمی را که در پیوند نزدیک با آن است فرمول بندی می‌کند- مفاهیم خودآگاهی اخلاقی، هویت درونی و یک‌پارچگی، مفاهیمی که بنا به تفسیر وی شالوده‌ی ذاتی آن چیزی است که انسان مدرن را به معنای عام کلام انسان می‌کند. بدین ترتیب او اخلاق خود را بر اصل اراده‌ی درونی خود متعین بنا می‌کند که در تعیین آن هیچ محرک، سایق و علت بیرونی نقش ندارد، بنا بر اراده‌ی خودمختار آدمی دارد. براین اساس است که آگاهی برخوردار از ارزش نامتناهی می‌شود؛ این ارزش اساس هویت انسان است.

اکنون که ابعاد مختلف هویت تاحدودی مشخص شد، سوال این است رابطه‌ی هنر با هویت چگونه است و هویت چگونه در پهنای هنر به تصویر کشیده می‌شود؟ هنر به عنوان یک پدیده‌ی فرهنگی هویت خاص خود را دارد و این هویت نه در مفهوم هنر بلکه در اثر هنری ظاهر می‌شود. اثر هنری هویتی مرکب است که نه به هویت یک چیز می‌ماند و نه به هویت یک انسان؛ در آن هویت مصالح، موضوع و هویت شخص هنرمند به نسبت‌های متفاوت و متغیر مشارکت دارند که در اثر تعامل آنها متحول‌ترین و پویاترین هویت‌ها، یعنی هویت اثر هنری پدید می‌آید.

هنر مجموع هویت آدمی را کشف می کند و به آن شفافیت بیرونی می دهد، عناصر هویت پراکنده را در انسجام و هم بستگی شان تصویر می‌کند. هنر ابهام‌ها، و زیر و بم‌های هویت را از فراموشی یا نهفتگی سالیان بیرون می آورد، از آنها رمززدایی می کند (ضمن آنکه به آنها غالبا رموز هنری می دهد).

به سوالی که این نوشته در صدد پاسخگویی به آن بود، برگردیم. هنر امروز ما چه هویتی دارد و این هویت برآمده از چه شرایطی است؟ همانطور که گفتیم هویت پدیده‌ای برهه‌ای و متغیر است که در اثر تعامل فرد با دنیای بیرون رنگ و شکل آن عوض می‌شود. طبیعی است انسانی که موانع زیادی بر سر راه تعامل خود با دنیای خارج داشته است، راحت‌تر دستخوش تغییر و تحول قرار می‌گیرد و در پیدا کردن الگوهای رفتاری خود بیشتر با مشکل مواجه می‌شود. وقتی من صحبت از موانع ارتباطی می‌کنم، منظور انواع محدودیت‌های ریز و درشت (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی) موجود است که راه را برای شکل‌گیری هویت در هنرمند دشوار می‌کند. این می‌تواند یکی از دلایلی باشد که هنرمندان در جامعه‌ی ما دیر زبان و بیان هنری خود را پیدا می‌کنند و خیلی راحت زندگی شخصی و اجتماعی‌‌شان دست‌خوش تغییر قرار می‌گیرد. محیط هنرمند در جامعه‌ی ما همچنین با ویژگی‌های انسان مدرن از نظر کانت و تعریفی که کانت از هویت او ارائه می‌دهد، کاملا متفاوت است و هنرمند هم در مرحله‌ی دریافت و تعامل با محیط و هم در مرحله‌ی انعکاس از شرایط آزادی و اخلاق آنطور که کانت تعریف کرده، محروم است. بنابراین اگر بیشتر وقت‌ها نمایشی بیگانه با خود می‌بینیم و از دیدن آنها پشیمان می‌شویم، نباید خیلی تعجب کنیم. هنر می‌تواند مجموع هویت آدمی را کشف کند و به آن شفافیت ببخشد اما برای هنرمندی که روح و فکرش در طول زندگی از فشارها و محدودیت‌های مختلف رنج برده و در نهایت به یک زبان الکن برای بیان هنری رسیده است چه دست‌آوردی می‌تواند داشته باشد؟ این محدودیت‌ها و فشارها در نوع نگاه، برداشت و تفسیر هنرمند از محیط پیرامون نیز کاملا موثر است و تفاوت آشکاری میان خواست هنرمند از خلق یک اثر هنری و نتیجه‌ی نهایی کار او که در اینجا نمایش است، ظاهر می‌شود. نمایش در جهانی از نشانه‌ها و معانی ساخته می‌شود، بدون اینکه بتواند به ذهن مخاطب دست پیدا کند و عامل شکل‌گیری زبانی مشترک میان هنرمند، اثر و مخاطب شود. نمایش تصویری بی‌تناسب، ناهمگون و معوج از یک هویت تعریف‌ناپذیر ارائه می‌دهد.

نمایشهنرهویتمقاله
پژوهشگر و مربی نمایش خلاق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید