به پارچه نازکی که مردان دور سر خود میپیچند را دستار یا عمامه میگویند در گذشتهها این پارچه را روی عرق چین خود میپیچیدند ستار یا عمامه رنگهای مختلفی از قبیل سیاه و سفید و سبز و غیر دارد. این رنگها مختص به هر طبقه خاصی از افراد جامعه است مثلاً از روی رنگ آن میتوان تشخیص داد که روحانی و شیخ سید است یا نه. اگر عمامه به رنگ مشکی باشد نشان از آن است که روحانی سید است اگر به رنگ سفید باشد غیر سید بودن را نشان میدهد. بستن ن نیز به تخصص نیاز دارد و از همه افراد این کار بر نمیآید. استفاده از عمامه یا دستار به دورههای گذشته برمیگردد حتی در زمان ائمه اطهار نیز این پوشش مرسوم بوده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت ویکی رز مراجعه نمایید.
پیشینه
عمامه بهمعنای قطعه پارچهای است که چندین بار به دور سر یا به دور عرقچین بسته میشود.آنگونه که از متون و اشعار کهن فارسی برمیآید، عمامه و دستار، جزو لباسهای قدیمی ایرانیان بوده، بهویژه برای صاحبمنصبان و علما. عمامه معمولا از پارچهای اعیانی، رنگین و طرحدار تهیه میشده است:
طره دستار میباید که باشد زرنگار اهل ظاهر را نظر بر شعله ادارک نیست
(صائب تبریزی)
هنوز در شرق و غرب و جنوب و شمال ایران، اقوامی هستند که به نوعی از پوشش عمامه استفاده میکنند. پیش از این یک «جُبّه» نیز بر سر میگذاشتند که کلاه مخصوصی بوده و پارچه عمامه را دور آن میپیچیدهاند:
در بهاران پوست بر تن پرده بیگانگی است یا بسوزان، یا به میده جبه و دستار را
(صائب تبریزی)
قسمتی از سر پارچه عمامه نیز در میان پیچهای آن بیرون گذاشته میشد که به شکل گل در میآمد و به آن گلِ دستار میگفتند:
آب شد گل از حیا، زان گوشه دستار ریخت بیش ازینای شاخ گل، بیپرده در گلشن مگرد
(صائب تبریزی)
ریختشناسی
امروزه عمامه، مهمترین بخش لباس روحانیت بهویژه روحانیت شیعه است و به شیوه خاصی بر روی سر پیچیده میشود عمامه طلاب و علمای حوزه، پارچهای نازک از جنس پنبه است به طول چهار تا شش یا هفت متر و عرض یک متر تا یک متر و بیست سانتیمتر که با مهارت، ابتدا به صورت یک کلاف درآمده و سپس پچیده میشود. مشهورترین جنس پارچه عمامه، «وال هندی» است.
طلابی که هنوز مُعمّم نشده (عمامه بر سر ننهاده اند) ، روش پیچیدن آن را تمرین میکنند. برخی عمامه را روی سر و برخی روی زانوی خم شده خود میبندند و به سر میگذارند. برای دیدن شیوه پیچیدن عمامه اینجا را ببینید.
پیچش عمامه هم برای خود سبکهایی دارد که سبک نجفی آن مشهور است:
هر سری دارد درین بازار سودای دگر هر کسی بندد به آیین دگر دستار را
(صائب تبریزی)
پس از قانون متحدالشکل شدن لباس در دوره پهلوی اول، مردم عادی و طلاب نمیتوانستند عمامه به سر کنند و تنها به برخی شخصیتهای حوزوی اجازه پوشیدن لباس حوزوی داده میشد که بعدها با همان هم برخورد شد.اما همچنان روحانیان به شکل رسمی و ثابت از عمامه استفاده میکردند. امروزه، روحانیون سید عمامه سیاه بر سر میگذارند و سایرین عمامه سفید میپوشند. مشخص نیست از چه زمانی تنها سیدها عمامه سیاه و غیرسادات عمامه سفید میبندند اما گفته شده، سادات بهجهت بزرگداشت روز عید غدیر عمامه سیاه بر سر مینهند، چون پیامبر(ص) با دست خود در حجةالوداع بر سر امام علی(ع) عمامه گذاشت.
هرچند لباس روحانیت، اجزای دیگر و بزرگتری دارد مانند قبا و لباده و عبا، اما شاخص آن عمامه است برای همین به طلابی که ملبس شوند یعنی لباس روحانیت بپوشند، «مُعَمَّم» میگویند و در مقابل به افراد و طلابی که عبا میپوشند و کلاه یا عرقچین میگذارند در زبان عرفی، «مُکَلّا» گفته میشود.
عمامه را روی عرقچین هم میشود پوشید و هر سال در اعیاد مذهبی جشن عمامهگذاری طلاب جوان برگزار میشود که در آن مراسم، معمولا مراجع تقلید، عمامه طلاب را بر سر آنان مینهند.
گفته میشود عوامل رضاخان، عمامه مدرس را هنگام نماز از سر برداشته و به دور گردنش انداخته و او را به شهادت رساندهاند.
عمامهپوشی
پوشیدن عمامه از صدر اسلام رواج داشت؛ پیامبر اکرم(ص) دارای عمامه سیاه بود که هنگام نماز از آن استفاده میکرد. در سال فتح مکه آن حضرت بر سرش عمامهی سیاه داشت. عمامه پیامبر، «سحاب» نام داشته است.پیامبر(ص) روز غدیر حضرت علی(ع) را معمم کرد.امیرالمومنین(ع) دارای عمامه سیاه بود و روز کشته شدن عثمان، عمامه سیاه بر سر داشت.
امام حسن(ع) نیز دارای عمامه بود و هنگام شهادت حضرت علی(ع)، عمامه سیاه بر سر داشت در برخی گزارشها نقل شده است: امام حسین(ع) هنگام رجعت بر سر عمامه سیاه دارد. امام سجاد(ع) نیز هنگام ورود به مسجد عمامه سیاه بر سر داشتاز دیرباز، برخی حجرهداران بازاری، مداحان، روضهخوانان یا ساداتی که روحانی نیستند هم عمامه بر سر میگذاشتهاند.
پوشیدن عمامه هنگام نماز، مستحب است. انتهای پارچه عمامه، گاهی رها شده و به دور گردن یا روی شانهانداخته میشود که به آن تَحْتُ الحَنَک یا زیرچانه میگویند. مستحب است هنگام نماز، انتهای عمامه (تحت الحنک) باز شده و روی گردن و شانه انداخته شود.