عاقبت توتالیتاریسم
می گویند تقدیر این بودکه ملت آلمان به جای انقلابی سوسیالیستی، در دام فاشیسمِ حزب نازی بیفتد. اما چرا چنین شد؟ بیگمان بسترهای اجتماعی و سیاسی برای این اتفاق مهیا بودهاند و مهمتر از همه، ملت آلمان (در اواخر دومین دهه از قرن بیستم) به التیام غرور جریحهدار شده خود (با شعارهای پرشور نازیها که قرار بود دوباره آنها را به اوج اقتدار بازگردانند) می دادند، بیشتر گرایش داشتند، تا رسیدن به بهشت برابری که مارکسیستها وعده میدادند. جالب اینکه تاریخ نشان داد نه نازی ها آلمان را عاقبت به خیر کردند و نه کمونیست ها روسیه را! البته از دید من تا اوضاع همین است و آدمی همین، عاقبت بخیری را متصور نیستم!
از کتاب گراند هتل پرتگاه اثر استوارت جفریز
سروده در آشوب طوفانی دریا
ترانه های امواج را دوست دارم
اگر چه سهمگین
بر تخته سنگ ها می کوبند
در آشوب طوفانی دریا!
و کشتی ها
که در دالان گرداب ها می پیچند
در آشوب طوفانی دریا
و ماهیان رقصنده
که از تلاطم امواج می گریزند
درآشوب طوفانی دریا
جهان !
ساحل شکننده ای ست
تسلیم آوار طبیعت
هول ابرهای تیره
سیلاب های بی محابا
گویی دگردیسی جهان زاینده را رازی نیست
مگر یکی بود یکی نبود
شاید هم هیچ کس نبود
اینها مظاهر غوغای هستی یند
اگر که آدمی بداند!
در آشوب طوفانی دریا
می رقصم و می رقصم
چون گیسوی دراز دامن یار و انوار درخشان مهتاب
به شب ظلمانی ترس
استغاثه و یاس
در آشوب طولانی دریا
و زمانی که مستی غالب است
بسان مرغان طوفان
همه حجم باد را به ستیز می طلبم
در آشوب طولانی دریا
گاهی می نویسم به تاریخ شکوفه های گیلاس
بوته های نورس ریواس
در اردیبهشت غمگین هرسال
کاش صبوری قلب این مرغان
در سینه آدمیان می تپید
تا سبکبال از اکسیژن صبحی درخشان
به سکونی میرسیدند ابدی!
در آشوب طوفانی دریا
کیش علی ربیعی (ع-بهار)