ویرگول
ورودثبت نام
bahar524
bahar524
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

نجوای درون


هجران توو اندوه جانفرساي من كجا

اسرارتو و سينه هويداي من كجا

شمع هزار شعله اي ،خورشيدبي نقاب

آتش به دل نهادي وپرواي من كجا

اينجاكه به انتظار بهارت نشسته ام!

كوير تشنه تو وباغ تماشاي من كجا

چون كودكي كه در انتظار مادراست

دريغ مادرانه تو وتمناي من كجا

رقصان در آسمان بسان شهابها

پاي گريزتو والتجاي من كجا

از ساحل نجاتي كه مرغان پريده اند

خاموشي موج تو و درياي من كجا

در قاب آرزويي عكس رخُت نماند

هراسان روزگارِتو! وشكواي من كجا

آه اي بهار سوخته در خشك سال عمر

بازي به آخر رسيد و روياي من كجا

ماهشهر سال 1368 علی ربیعی(علی بهار)

نجوابهارسوخته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید