آنگاه که آسمان
بعد از باران غرق رنگین کمان شود
و بره های سیراب
به شبدر های اشباه بی اعتنایی کنند
و غازها و اردکها
با آهنگ صدایشان جفت جفت
شهد زندگی برویانند
و پلنگان در شب های روشن
به ماه رسند
من نیز با همه خسته گی
به رنج بی طاقت هستی لبخند می زنم
باشد که زنده گان
روزگاری
از رنگین کمان تا بره ها
و از پرنده گان و پلنگان تا انسانها
با اتفاق های قشنگ
بر همین زمین ناهموار و امین
دنیایی بسازند
که نه دیو باشد و نه دیوار
نه زندان باشد و نه آزار
آتش بس وظیفه انسان است!
که هستی
بی دلیل راه نیز
همه صلح است و
آشتی ست
از دفتر یادداشت ها علی ربیعی (ع-بهار)