پاییز پارسال برای من فصلی پر از فرصت و چالش بود. دقیقا همین روزها در سال گذشته، برای اولین بار عکاسی فیلم را تجربه کردم. بیشتر از یکسال بود که عکاسی تئاتر میکردم و حالا این فرصت برایم فراهم شده بود تا عکاسی فیلم را هم به تجربیاتم اضافه کنم.
در آن روزها، دوربین عکاسیام با مشکل فنی مواجه بود و خطای فاحشی در فوکوس کردن داشت. بااینحال از این فرصت دست نکشیدم و هرطور که بود تجهیزاتم را برای این تجربه آماده کردم. فیلم کوتاه کارت قرمز به کارگردانی محمد امین رهبر در سه روز متوالی فیلمبرداری میشد. نخستین روز در دانشگاه صدا و سیما و دو روز آینده در خانهای ویلایی فیلمبرداری انجام شد.
پیش از شروع فیلمبرداری بسیار استرس داشتم و چالشهای پیش رویم را برای خودم بررسی میکردم و به دنبال راهحل میگشتم. بااینحال آنطور که تصور میکردم، عکاسی از فیلم غول ترسناکی نبود. بلکه تنها باید با دقت بیشتری دوربین را در دست میگرفتم.
در اولین تجربهام در عکاسی از فیلم یاد گرفتم که:
۱. به صدای شاتر دوربینم توجه کنم. بله کوچکترین صدایی در هنگام فیلمبرداری ضبط میشود و به همین علت باید صدای شاتر دوربین را قطع کنید.
۲. هیچ نور اضافی نباید نورپردازی صحنه را در هنگام ضبط خراب کند. تا زمانی که روز بود و روشنایی هوا را داشتم، این مورد چندان برایم دردسرساز نبود، اما با غروب آفتاب و از دست دادن نور طبیعی، با مشکل مواجه شدم. نور فوکوس ترسناکترین اتفاقی بود که میتوانست فرایند فیلمبرداری را مختل کند. به فکر استفاده از نورهای جانبی همچون فلاش عکاسی هم نباشید، مگر در زمانی که فیلم ضبط نمیشود.
۳. لحظه قطعی را فراموش نکنم. زمانی که بازیگرها پس از تمرین و حس گرفتن شروع به اجرا میکنند، دنیای دیگری پیش روی لنز باز میشود. دنیایی که اگر به آن توجه نکنی، میتوانی مهمترین صحنهها را از دست بدهی. برخلاف عکاسی تئاتر که یک اجرا چندین شب برپا میشود و میتوانی داستان را حفظ کنی تا بهترین لحظات را ثبت کنی، در فیلم بسیاری از صحنهها تنها یکبار ضبط میشوند و اگر از دستش بدهی، دیگر راه بازگشتی نداری. به همین دلیل باید به هنری کارتیه برسون اعتماد کنی و برای ثبت لحظات قطعی صبور و البته با دقت باشی.
۴. خجالتی بودن هیچ سودی برایم نخواهد داشت. همانطور که من خجالت را کنار گذاشتم و از بازیگرها درخواست بازی مجدد کردم، چرا که بعضی از صحنهها را برای عکاسی از دست میدادم و آنقدر آن صحنهها برایم خیره کننده بود که از بازیگرها میخواستم که اینبار برای من و جلوی دوربین من بازی کنند تا لحظات را ثبت کنم.
۵. پشت صحنه محل وقوع داستانهاست. داستانهایی که حتی زیباتر از فیلمنامه میتوانند آن فیلم را به تصویر بکشند. بنابراین تا فرصتی پیش میآید، از پشت صحنه غافل نشوید. در عکاسی پشت صحنه دیگر نگران صدای شاتر، نور اضافه و حرکت کردن نباشید. چرا که مانند یک پرنده آزاد خواهید بود، همانطور که من احساس آزادی داشتم.
۶. ایست، حرکت کردن ممنوع! بیشتر از آنچه که فکر میکنید، در فضای پشت صحنه پر از تجهیزات و آدم است. آنقدر که حرکت کردن برایتان دشوار خواهید بود. آن هم حرکتی که هیچ صدایی از آن در نیاید. بنابراین نمیتوانستم از هر زاویهای که میخواستم صحنه را ثبت کنم. بنابراین پیش از شروع ضبط، باید بهترین مکان را نسبت به موضوع پیدا کنید و همانجا بایستید تا کات دهند. درست است که دستوبالمان برای حرکت کردن و به تصویر کشیدن از زوایای مختلف بسته میشود، اما چالش بزرگی است که بتوانیم بهترین تصاویر را با هر محدودیتی ثبت کنیم.
۷. حق و حقوق خود را فراموش نکنم. درباره این مورد به دلیل آنکه نام فیلم و کارگردان را مطرح کردهام، صحبتی نمیکنم. اما بهطورکلی حق و حقوق خود را به هیچ عنوان فراموش نکنید.
این سه روز برای من پر از یادگیری و تجربه بود و تنها چند مورد از آنها را برایتان نوشتم. فرایند فنی خود عکاسی و اصلاح رنگ و نور آنها هم متناسب با خواسته کارگردان دردسر دیگری است که نباید فراموش کنید. بااینحال این تجربه برای من همانقدر که سخت و تلخ بود، شیرین و آسان هم بود. قطعا تجربه عکاسی در تئاتر، این تجربه را برایم آسانتر کرده بود. اما همیشه چیزهای جدید پر از اضطراب و دلهره خواهند بود. شاید دومین تجربهام هم به همین نسبت پر از یادگیری باشد و حتی صدمین تجربهام...
خوشحالم که عکاسی از فیلم را هم به کارنامه تجربیاتم اضافه کردم. اگر شما هم چنین تجربهای داشتهاید، از آن برایم بگویید.