من هم درست همانند این مرد در تصویر میخواهم دستم را مشت کنم و به جامعه اعتراض کنم و بپرسم آیا واقعا داشتن یک دوربین حرفهایی در دست، ما را به یک عکاس یا هنرمند حرفهایی تبدیل میکند؟
چندی پیش که به بازدید از نمایشگاه الکامپ رفته بودم بیش از اینکه غرفهها و محتویات آنها من را جذب کند، چشمانم درگیر عکاسانی میشد که در رفت و آمد بودند. اگر اغراق نکنم در هر سالن یا غرفه تعداد بسیاری دوربین به دست درحال حرکت بودند. این تعداد عکاس باعث شد تا بیشتر توجه کنم و چیزهایی دیدم که دود از کلهام بلند کرد.
بسیاری از این افراد دوربینهای کاملا حرفهایی به دست داشتند اما تعداد کمی از آنها دوربینها را به نحو صحیحی به دست گرفته بودند و وقتی بیشتر دقت میکردم تنظیمات این دوربینها را بر روی حالت تمام خودکار (A) میدیدم که دیگر شاخ در میآوردم. البته این را هم منکر نیستم که افراد بسیاری کاملا حرفهایی در آن نمایشگاه به عکاسی مشغول بودند که دستشان درد نکند اما چیزی که باعث شد تصمیم بگیرم به نوشتن این متن، سوالی بود که پس از آن نمایشگاه و درآوردن شاخ بر روی سرم در ذهنم ایجاد شد:
آیا واقعا داشتن یک دوربین حرفهایی در دست ما را به یک عکاس یا هنرمند حرفهایی تبدیل میکند؟
این سوال به قدری در ذهنم چرخید که احساس کردم دوباره به زمانهای ابتدایی اختراع عکاسی بازگشتیم. آن زمانها بحث سر آن بود که عکاسی هنر است یا خیر؟ عکاس هنرمند است یا خیر؟ اما سوال امروزه برای ما احتمالا این موضوع است که داشتن تجهیزات حرفهایی عکاسی از دوربین گرفته تا نورپردازی و ...، انجام ادیتهای افراطی و اغراق آمیز و ... ما را به یک عکاس تبدیل میکند؟
بحث سر هنرمند بودن یا نبودن را باز نخواهم کرد که خود بسیار مفصل است و تنها به همین جمله معروف اکتفا میکنم که:
عکاسی فرزند ناخواسته صنعت بود که پشت در خانه هنرمندان قرار گرفت.
این روزها به خصوص در شبکههای اجتماعی شاهد ظهور پیجهای شخصی یا بیزینسی بسیاری به عنوان عکاس هستیم. تصاویری را میبینیم که در رنگ و لعاب غرق شدهاند، هرچقدر رنگیتر زیباتر! هرچقدر پلان اول فلوتر (محوتر) و مانند سیخی به چشم مخاطب فرو رود، حرفهاییتر!
فکر میکنم اینروزها ذائقه مخاطب تحت تاثیر چنین تصاویری در شبکههای اجتماعی تغییر کرده است. اگر عکسی رنگیتر باشد، اگر ادیتها اغراقآمیزتر باشد و به اصطلاح لولو را به هلو تبدیل کند؛ تصاویر زیباتر و حرفهاییتر معرفی میشوند. همچنین شاهد برگزاری مسابقات عکاسی هستیم که تمام اصول زیباییشناسی و حرفهایی تحت تاثیر لایکها قرار میگیرد...
اما آیا واقعا چنین تصاویری آثار هنرمندانه یا حرفهایی یک عکاس است؟ من میگویم خیر. اما اگر شما نظر مخالفی دارید حتما آن را بنویسید تا راجبش صحبت کنیم.
پیش از آنکه دوربین خود را حرفهایی کنیم و مهارت نرمافزاری خود را افزایش دهیم شاید بهتر باشد تا ابتدا تاریخ هنر را بخوانیم. تاریخچه عکاسی و سیر تحولات آن را بدانیم و بزرگان این عرصه را بشناسیم.
قطعا با افزایش دانش، سلیقهمان نیز در انتخاب تصاویر بهتر و زیباتر تغییر خواهد کرد. البته منکر آن نیستم که ما ایرانیها نسبت به اروپاییها عموما زبان تصویری ضعیفتری داریم و در ادبیات قویتر هستیم. (جای بحث در این مورد نیز بسیار است که در اینجا نمیگنجد) بااینحال این ما هستیم که نباید اجازه دهیم تا به اشتباه افرادی را حرفهایی و عکاس معرفی کنیم که درحقیقت چنین نیستند.
هر اینفلوئنسری که از خودش و سبک زندگیاش عکس میگیرد لزوما عکاس نیست! هر استودیو یا آتلیهایی که سالنش را پر از تجهیزات کرده لزوما حرفهایی نیست!
احساس میکنم جای افرادی چون آلفرد استیگلیتز و ادوارد جین استایکن در جامعه فعلی ما خالیست تا دست به دست هم نشریه کمرا ورک (Camera Work) را راهاندازی کنند و به همه ما گوشزد کنند که عکاسی فقط تخصص فنی و داشتن تجهیزات نیست عکاسی فراتر از اینهاست...
در انتها فراموش نکنیم که چه هنرمندان، عکاسان و اساتید برجستهایی در ایران مشغول به کار هستند. اگر میخواهید در این حوزه فعالیت کنید حتما به سراغ این افراد بروید و گول رنگ و لعاب عکاسهای اینستاگرامی را نخورید. اگر کارفرما هستید پیش از انتخاب یک عکاس کمی راجب اصول تصویر و معیارهای کیفیت و حرفهایی بودن یک اثر تحقیق کنید و فرصت کار را به افرادی بدهید که علاوه بر تجهیزات، دانش کافی نیز دارند.