شروع سخته .
گاهیم ترسناک.
تو توی نقطه صفر کاری هستی که نمیدونی توی این جاده ای که آغازش کردی قراره چه اتفاقایی بیفته .
شاید اولین پستم باید با معرفی باشه . من بهارم .دانشجوی حال حاضر رشته ای کمتر شناخته شده به اسم طراحی صنعتی؛ که البته یه جایی حس کردم من مال این رشته نیستم
همیشه دنبال جایی برای نوشتن بودم . از ویرگول میترسیدم با اینکه ماه ها بود اکانت غیر فعالی داشتم که یه گوشه خاک میخورد .
سرتونو درد نمیارم معرفی شدم به قدر کافی و حالا چیزیو مینویسم که از اول به خاطرش دست به قلم شدم .
معنی.
آدم ها موجودات جالبین. همیشه دنبال اینن که شبیه گربه های خوابیده زیر سایه درخت وسط یه ظهر تابستونی باشن، بی دغدغه... اما مثل اینکه ذات انسان اینجوری برنامه ریزی نشده . آدم ها بدون معنا نمیتونن زندگی کنن.
خلاصه بگم آدما اگر معنی خاصی "هر معنی" توی زندگی شون نداشته باشن دیوونه میشن و تهش شاید خودشون و آدم های اطرافشونو بکشن "در این حد خطرناک میشن!"
بعضیا میگن معنی همون رسالته یعنی اینکه هر آدمی که به دنیا اومد برای کاری یا چیز خیلی خاصیه که هست . خودمونو گول میزنیم با همچین روانشناسی های عجیب غریبی که تو زاده شدی که موفق بشی اما در حقیقت موفقیتی که از نظر عوام جامعه اسمش موفقیته توی برنامه ذهنی ما تعریف نشدس، کلا موفقیت یه کار غیر عادی برای مغزمونه
اصلا از بین تمام آدم هایی که میان و میرن، از بین همشووون فقط 5 درصد آدم ها (موفق) میشن. یعنی 5 درصد آدم ها یه کار غیر معمول انجام میدن .. 95 درصد دیگه شکست میخورن ...
اما این شکست به معنی اون شکست توی پیدا کردن رسالت و معنی زندگی نیست .. این شکست منظورم چیزیه که آدم های اطرافمون بهش میگن شکست.
پس شاید در انتهای اولین نوشته ای که اینجا میخوام پست کنم اینو بنویسم :
موفقیت به معنی که توی جامعه وجود داره ، همون معنی زندگی و رسالت آدم ها نیست !
قاطی نکنیمشون باهم و همدیگه رو باهاش عذاب ندیم (: