به نام خدا
امروز مانیدا رو مدرسه بردم و قرار شد با مرسانا سر راه شیر بخریم و برگردیم خونه.
دم یه فروشگاه اقا و خانمی با بچه به بغل و یه بچه ۵ ،۶ سالشه کنارشون ایستاده بودند. داشتم رد می شدم آقا صدام زد.
خانم میشه یه لحظه.....
برگشتم و متوجه شدم تقاضای پول داره.
خوب من اصلا دوست ندارم به این طور آدمها کمک کنم.گرچه برای بچه ها دلم می سوزه خودم دو تا بچه کوچیک دارم و می دونم که اونها تاب گرسنگی،تشنگی و حتی جای خواب بد رو ندارند.
ولی یه سوال مگه آدم سالم باید گدایی کنه؟
من خودم با اینکه دو تا بچه کوچیک دارم از مادرم دورم مدام به فکر کار کردنم تا هم اعتماد به نفس خودم بالا بره هم آسایش و رفاه بیشتری رو تجربه کنم، اگر چه می دونم وقت کار کردن ندارم باید از زمان خوابم یا از زمان بچه ها و همسرم بزنم.
خوب یکی نیست بگه مرد مومن تو تنت سالمه چرا نمی ری کار کنی؟ حالا هر کاری.
کارگری، باربری نمی دونم هر کاری.
ما خودمون باعث پرورش این قشر از آدمها میشیم. نباید دلمون بسوزه.
چند وقت پیش هم توی میوه فروشی داشتم خرید می کردم یه مرد افغانی با پسر بچه اش اومد دو کیلو سیب جمع کرده بود روی ترازو گذاشت،جلوتر از من بود و بعد خانم فروشنده گفت میشه ۳۲ تومن. مرده گفت وای ندارم چقدر زیاد شد ولش کن.
رو به پسرش گفت بریم بچه هم گریه که من سیب می خوام.
من دلم سوخت گفتم برای آقا رو من حساب می کنم خانم یک کیلو کنید ببرند.
اقاهه خیلی تمیز گفت نه کمه من یک کیلو نمی برم!!!!
می خواستم بگم آقا من فقط می خواستم برای پسرت بخرم نه برای مهمونات.
خلاصه که یک کیلو سیب رو برد با ناراحتی!!!!!
خلاصه که گداپروری نکنیم.
برو کار کن مگو چیست کار
که سرمایه جاودانگی است کار
یا
نابرده رنج،گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
ارادمه دارد.....
ارادتمند
بهاره نوری