ویرگول
ورودثبت نام
بهاری که از سرسبزی جامانده
بهاری که از سرسبزی جامانده
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

نوشته کوتاه

توی خیلی از رمان ها ، خیلی از داستان های عاشقانه ای که خوندم یه چیز مشخص بود ؛ تنها چیزی که از عشق با ارزش تره احترامه زمانی که احترام و حرمت بین دونفر از بین بره عشق رو هم نابود میکنه



دوستم مثل همیشه تو کافه تریا اومد و کنارم نشست ؛تنها کسی بود که تقریبا همه چیزمون رو باهم انجام میدادیم ،بی مقدمه شروع به حرف زدن از کسی کرد که تازه عاشقش شده می گفت برایش حاضر است هر کاری بکند . سکوت کردم و چیزی نگفتم ولی من درونم داشت فریاد میزد : دختر جون احمق نشو هنوز 5 روز از اشناییتان نگذشته ، اصن کاری به روز هاش ندارم یکم به حرف من گوش کن حداقل 4 ماه کامللل نیازه تا طرف رو بشناسی و بفهمی حسی که داری نسبت بهش عشقه یا نه و این حرف من نیست حرف علمه

اینجوریی تو فقط داری خلاء ناشی از کمبود احساسات درونی تو با هرکسی که از راه رسید پر میکنی و این اسیب زاعه

و بالاخره بحثمون بالا گرفت شبیه کل کل بچه های دستانی سر توپ توی ساعت اخر تفریح بود .

من می گفتمو اون داد میزد اون می گفتو من مخالفت می کردم

  • تو هیچ درکی از احساس و عشق نداری یه طرد شده بی احساس و خشک این حرفای به اصطلاح روانشناسانتو واسه خودت که از احساس چیزی سرت نمی شه نگه دار ،مگه نمی گی باید زمان بگذره که بفهمم خب این حقیقت رو بدون واسه این که بفهمم تو اصلا ادم قابل تحملی نیستی و حالم از عقاید به ظاهر روشن فکرانت که زندگیتو مثلا قابل تحمل کرده خیلی هم دیره و دیگه نمی خوام حتی چشمم بهت بیفته، از زمان دوستی مون تا الان همیشه با کارایی که کردم حمایتم کردی ولی حالا که مسئله عشقه پشتمو خالی میکنی ؟!
  • این که تو فکر میکنی من منظور بدی از حرفم دارم یا می خوام رابطتت رو خراب کنم اصلا دلیل خوبی برای مسخره کردن علایق و عقاید من نیست ، تو اومدی و شروع به حرف زدن دربارش کردی از من نظر خواستی ! و حالا داری میگی من بی احساسم ؟ حرفت اصلا منطقی نیست و باشه حالا که نمی خوای منو ببینی نگران نباش ولی یادت نره به خاطر کسی که حتی نمی دونی تفکراتش دقیقا چیه یه دوستی 5 ساله رو فروختی .:)
  • اره میفروشم اره حداقل اون احساسات سرش میشه



...

3 روز بعد دوستم را در حالی که در بیمارستان در اورژآنس به دلیل ضرب و شتم بستری بود دیدم

یادمون باشه عشق کلمه ایه که قدرتش باعث از بین رفتن حس ترس از اون فرد میشه و به کسانی که واقعا به خود ما اهمیت میدن که صدمه نبینیم اعتماد کنیم


نوشته تخیلی است ,ولی برداشتی از اتفاقات واقعیت میباشد



ممنون که تا اینجا مطالعه کردین نظراتتون رو برام بنویسین

احساساتعشقداستانداستان کوتاهدوستی
گاهی برای خودم مینوسم و برای سبک کردن روحم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید