ویرگول
ورودثبت نام
بهمن امام
بهمن امام
خواندن ۱۱ دقیقه·۳ سال پیش

توپ های ماه اوت

اطلاعات عمومی کتاب

نام کتاب: توپ های ماه اوت

نویسنده: باربارا تاکمن

مترجم: محمد قائد

نشر ماهی، چاپ چهارم، 1398

تعداد صفحات: 544

توپ های ماه اوت برخلاف اسم سنگین و ظاهر قطورش بسیار خوشخوان و دوست داشتنی است. برای من خواننده عام که اطلاعات بسیار کمی درباره جنگ به طور کلی و جنگ جهانی اول به طور خاص داشتم خواندن کتاب بسیار لذت بخش بود.


کتاب اگرچه بسیار جزییات دقیق درباره جنگ دارد اما بسیار هنرمندانه مانند یک داستان روایت می شود تا برای خواننده جذاب بماند. آن طور که در مقدمه مترجم نوشته و در مقاله های بسیار از کتاب تعریف شده اطلاعات تاریخی آن دقیق و درستند. اما قاعدتا آنجایی که حالات روحی و درونی شخصیت ها را توصیف می کند احتمالا داریم برداشت های مولف از وقایع را می خوانیم که البته با توجه به حجم مطالعه ای که برای نوشتن کتاب کرده نمی توانند چندان بیراه باشند. برای اینکه تخمینی از حجم مطالعه نویسنده داشته باشیم باید بگویم که 35 صفحه انتهایی کتاب، فهرست ارجاعات و رفرنس به سایر کتابهاست.

کتاب روایت حدود 40 روز ابتدایی جنگ است. یعنی آگوست 1914 تا حدود 10 سپتامبر آن سال. روایت این 40 روز را بصورت دقیق و با جزییات کامل بیان می کند. جزییاتی از این دست که در روز 35 جنگ ارتش5 فرانسه با فلان تعداد سوار از پهلوی چپ به لشکر1 آلمان حمله کرد. اینکه هر کدام از طرفین چند لشکر داشتند ودر هر لشکر چند ارتش و هر ارتش چند نفر بود و چه تعداد توپ و از چه نوع توپی داشت و اینها همه در کتاب نوشته شده.

این 40 روز از این جهت مهمند که برنامه آلمان برای جنگ تسخیر فرانسه در 6 هفته بوده و هیچ یک از طرفین پیش بینی نمی کردند که قرار باشد این جنگ 4 سال به طول بیانجامد. و چون تکلیف جنگ در این 40 روز یکسره نشده جنگ وارد فرایند فرسایشی نبردهای سنگر به سنگر می شود و عملا به بن بست می رسد.

البته که کتاب از دید نویسنده ای آمریکا و از چشم متفقین نوشته شده و هر قدر هم نویسنده سعی کرده باشد بی طرف باشد باز وحشت و نفرتش از آلمان ها از بعضی صفحات کتاب بیرون می زند.

نکته جالب اینکه ظاهرا تا سال ها به جنگ جهانی اول «جنگ بزرگ» گفته می شده و تنها بعد از جنگ جهانی دوم بود که نام جنگ جهانی اول برای آن به کار رفت. آدم هایی که در جنگ بودند در آن زمان نمی دانستند که دارند تاریخ اروپا، خاورمیانه و شاید کل جهان برای یک قرن آینده می نویسند و تغییر می دهند. همیشه وقتی داریم یک اتفاق تاریخی را تجربه می کنیم نمی فهمیم که آن یک اتفاق تاریخی است. آینده است که گذشته را معلوم می کند.

غیر از جزییات نبردها و سیر وقایع نکات بسیاری را می توان از کتاب آموخت که چند مورد را سعی می کنم اینجا بنویسم.

شروع جنگ:

عموما این طور گفته می شود که ترور شاهزاده اتریش در سارایوو عامل شروع جنگ جهانی اول بوده است. اما حقیقت این است که گویی همه در اروپا منتظر شروع این جنگ بوده اند. مانند مسابقه فوتبالی که شاید با سوت داور شروع شود اما قبل از آن دو تیم به زمین مسابقه آمده اند، لباس پوشیده اند، ماه ها و سال ها تمرین کرده اند و منتظر مسابقه اند. جنگ اگر با این اتفاق شروع نمی شد با یک اتفاق دیگر شروع می شد.

نبرد اصلی بین آلمان و فرانسه است. این نبرد سابقه ای طولانی دارد. در 1870 در نبرد سدان آلمان به سختی فرانسه را شکست می دهد، شهر سدان ضمیمه آلمان می شود و تنها بعد از پایان جنگ اول دوباره به خاک فرانسه بر می گردد. در واقع از بعد از 1870 دو کشور داشتند برای نبرد سرنوشت ساز دیگری آماده می شدند. طرح ها و نقشه های جنگ از ابتدای قرن بیستم با جزییات آماده می شدند و همه می دانستند که روزی استفاده می شوند.

به لحاظ روانشناختی گویی کسی در اروپا آلمان ها را دوست نداشت. پاریس بود که همیشه مورد تمجید قرار می گرفت و به اروپا فخر می فروخت. آلمان ها اما خود را شایسته رهبری اروپا و تمام دنیا می دیدند. و در 1914 تصمیم گرفتند که این رهبری را به زور شمشیر از آن خود کنند.

احساس در مقابل منطق

نظم، برنامه ریزی و ساختار آلمان ها بی شک یک سر و گردن بالاتر از متفقین بوده است. ویژگی ای که هنوز از خصایص اصلی آلمانی هاست. شاید باور نکردنی باشد اما آنها تا روز 34 جنگ فقط 2 روز از برنامه 6 هفته ایشان عقب بودند و کاملا طبق برنامه حرکت می کردند. بسیار بسیار بهتر از فرانسوی ها و روس ها. آنها در طرح نقشه های جنگ، استفاده از تکنولوژی، برنامه ریزی و هماهنگی بسیار بهتر از بقیه بودند. اما حماقت های خاص خودشان را هم داشتند:

نقض بی طرفی بلژیک و وارد کردن انگلستان به جنگ. اگر کمی صبورتر بودند می توانستند انگلیس را از جنگ دور نگه دارند تا تنها با فرانسه طرف باشند.

کشتار وحشیانه غیر نظامیان بلژیک و از دست دادن افکار عمومی جهان که در نهایت منجر به حمایت امریکا از متفقین شد.

نبرد همزمان در غرب و شرق با فرانسه و روسیه.

تنها در سال دوم جنگ بود که رفته رفته آلمان ها فهمیدند تبلیغات و روابط عمومی در جنگ مهم است و مسئولی برای این کار گذاشتند.

پایان دنیای قدیم:

جنگ جهانی اول را به طریقی پایان دنیای قدیم می دانند. شاید باورش برای ما سخت باشد اما در جنگ جهانی اول هنوز کشورها با اسب با یکدیگر می جنگیدند. لشکرها پیاده پیش روی می کردند. برای اولین بار از هواپیما در جنگ استفاده شد و از همه اینها مهمتر بسیاری از باورها برای همیشه فروپاشید.

لباس ارتش فرانسه به صورت سنتی لباسی با شلوار قرمز بود. در ابتدای جنگ اقلیتی معتقد بودند که شلواز قرمز برای جنگ خوب نیست چون از فاصله دور دیده می شود. بدیهی است. اما بسیاری معتقد بودند که این لباس سمبل شجاعت و شرافت فرانسه است و عوض کردن آن به دور از سلحشوری است. تنها بعد از کشته شدن صدها هزار فرانسوی بود که فهمیدند آنچه در جنگ انسان ها را زنده نگه می دارد برنامه ریزی، پشتیبانی و سلاح خوب است و از روحیه سلحشوری به تنهایی کاری بر نمی آید.

برتری تکنولوژی آلمان ها

در همان دو هفته ابتدایی جنگ و در نبرد تاننبرگ آلمان دو لشکر بزرگ روسیه را در جبهه شرق سلاخی می کند. به این دلیل ساده که با بی سیم می توانست حرف های فرماندهان روسیه را که رمزگذاری نمیشد به راحتی بشنود. باور نمی کنید ولی همین قدر ساده. آنها اولین بار از هواپیما استفاده کردند و توپ های سنگین تری داشتند.

دغدغه های شخصی در بزرگترین جنگ تاریخ

آدمهایی که در جنگ جهانی اول می جنگیدند داشتند صفحات کتاب بزرگترین جنگ اروپا تا آن لحظه را می نوشتند. اما حتی در این سطح از دغدغه هم باز بسیاری از مسایل به خرده حساب ها و خصوصیت شخصی آدم ها بستگی داشت. فلان لشکر از فلان لشکر خوب حمایت نکرد چون فرمانده اش از فرمانده این یکی لشکر خیلی خوشش نمی آمد. انگلستان در روزهای اولیه جنگ چندان مشارکت نکرد چون یکی از فرماندهان ارتش فرانسه با فرمانده انگلیسی کل کل کرد. انگلستان در نبرد حساس مارن به کمک فرانسه آمد چون فرمانده کل قوای فرانسه شخصا به مقر فرماندهی انگلستان رفت و توانست با شور و هیجان کمک آنها را جلب کند.

ژوفر، فرمانده کل قوای فرانسه در روز 34 ام تصمیم بسیار درستی برای توقف عقب نشینی و حمله گرفت چون گالینی فرمانده پاریس که قبلا مافوق او بود توانست روی او تاثیر بگذارد. نمونه های اینچنینی بسیار است.


فداکاری روسیه

روسیه در روزهای ابتدایی جنگ طبق قولی که به فرانسه داده بود 2 ارتش به داخل خام آلمان (پروس شرقی) اعزام کرد که گفتیم تار و مار شدند. اما این دو ارتش باعث شدند که آلمان ها 2 ارتش از ارتش های جبهه غرب را خارج کنند و به شرق ببرند. این ارتش های اعزامی اگر چه در جبهه شرق توانستند کار خود را به خوبی انجام دهند اما جای خالیشان در جبهه غرب پاشنه آشیل آلمان شد.

اهمیت لجستیک:

نتایج بسیاری از نبردها را لجستیک و پشتیبانی رقم زد. روس ها در خاک آلمان قلع و قمع شدند چون ارتباطشان با ستاد کل کند و دیر بود. چون هر چه در خاک آلمان پیش می آمدند آذوقه و مهمات دیرتر و کمتر بهشان می رسید. چون عرض خطوط راه آهن روسیه با آلمان فرق داشت.

عموما سربازی خوب می جنگد که خوب غذا خورده باشد. رساندن غذا، مهمات و حفظ ارتباط بین واحد ها و ستادکل از آن چیزی که فکر میکنیم مهمتر و سخت تر است.

درس مدیریتی: از تغییر نترسیم

در یک ماه اول جنگ حدود نیمی از کل فرماندهان ارتش ها و لشکرهای فرانسه برکنار و جایگزین می شوند. این جایگزین ها نقش مهمی در تغییر نتیجه جنگ داشتند.

آینده چراغ راه گذشته:

در جنگ مواقع بسیاری پیش می آید که فرماندهان باید تصمیم بگیرند و فرصت مشورت با ستادکل را ندارند. نتایج این تصمیم ها خیلی وقت ها بعدا معلوم می شود. یعنی صرفا مدتها بعد مشخص می شود که این تصمیم درست بوده یا غلط. گاهی اوقات افراد از دستورات مافوق سرپیچی می کنند، این یک عمل مشخص است، اما تنها نتیجه سرپیچی آنهاست که آنها را خائن یا قهرمان می کند. در صورتی که هر دو عمل یکیست. این بسیار مهم است. 2 نفر یک کار یکسان می کنند، یکی در تاریخ قهرمان می شود یکی دیگر بدنام.

در روزهای ابتدایی جنگ یکی از فرماندهان ارتش های فرانسه، لانرزاک، از دستور سرپیچی می کند و بجای ادامه حمله عقب نشینی می کند. در روزهای بعدی از این به عنوان خیانت لانرزاک یاد می کنند و او دو هفته بعد برکنار می شود. اما سال بعد معلوم می شود که این تصمیم ارتش فرانسه را از نابودی کامل نجات داده و او نشان لیاقت فلان می گیرد.

در مقابل ژنرال فون کلوک آلمانی هم در همان روزهای 32-33 جنگ از تصمیم ستاد کل سرپیچی می کند و بجای ورود مستقیم به پاریس تصمیم می گیرد بقایای ارتش فرانسه را تعقیب کند. همین تصمیم منجر به ایجاد شکاف و بی حفاظ ماندن پهلوی ارتش 1 آلمان می شود که در نهایت در نبرد حماسی مارن سرآغاز توقف و شکست آلمان می شود.

نبرد مارن:

کلیت داستان یک ماه اول جنگ این است که ارتش های آلمان به سمت فرانسه سرازیر می شوند. آنها ابتدا بی طرفی بلژیک را نقض می کنند و از طریق بلژیک به مرز فرانسه می رسند. در 4 روز و در نبرد مرزها فرانسوی ها شکست می خورند و شروع به عقب نشینی می کنند. آلمان ها به پیشروی ادامه می دهند و نیروهای فرانسه را تعقیب می کنند. انگلیسی ها هم بیشتر و جلو تر از فرانسوی ها عقب می نشینند و نیروهایشان را به خطر نمی اندازند.

آلمان ها به 30 مایلی پاریس می رسند. دولت فرانسه از پاریس به بوردو می رود تا در صورت سقوط پاریس بتواند جنگ را ادامه دهد. نیروهای فرانسه هم طبق برنامه قرار است تا پشت رود سن عقب بنشینند و حدود 40 مایل عقبتر از پاریس تجدید قوا کنند و آماده حمله شوند.

اما در همین حال فرمانده پاریس، گالینی، متوجه می شود که ارتش 1 آلمان در چرخشی غیر منتظره از مسیر پاریس منحرف شده و اینک آسیب پذیر است. او با سرعت و با حرارت سعی می کند ستادکل را قانع کند که عقب نشینی را متوقف کند و دستور حمله بدهد. اما با دانستن اینکه زمان از دست می رود قبل از اخذ موافقت ستاد کل به ارتش تحت فرمانش دستور می دهد تا مقدمات حمله را آماده و حرکت را شروع کند.

گالینی موفق می شود تا موافقت حمله را بگیرد. همه می دانند که این نبرد مرگ و زندگی است و اگر ببازند دیگر جایی و فرصتی برای عقب نشینی نیست. بیانیه ستاد کل ارتش فرانسه برای این حمله بسیار تاثیرگذار است:

"«اکنون که به میدان نبردی می رویم که امن و امان مملکتمان به آن بستگی دارد، همه باید بدانند زمان نگاه کردن به پشت سر نیست. برای حمله به دشمن و عقب راندنش هر تلاشی باید انجام شود. واحدی که پیش روی را ناممکن ببیند باید بی توجه به بهای این کار مکان خود را حفظ کند و به جای عقب نشینی همان جا کشته شود. در شرایط حاضر هیچ شکستی قابل تحمل نخواهد بود.»

فقط همین؛ زمان عظمت سرآمده بود. فرمان فریاد نمی زد :"به پیش" و مردان را به افتحار فرا نمی خواند. پس از سی روز اول جنگ در 1914، دل ها گواهی می داد افتخار چندانی پیش رو نیست" (از متن کتاب، صفحه 465)

" واحدی که پیش روی را ناممکن ببیند باید بی توجه به بهای این کار مکان خود را حفظ کند و به جای عقب نشینی همان جا کشته شود." این جمله بسیار تکان دهنده است. برخلاف بسیاری از درس های مدیریتی هیچ برنامه جایگزین یا پلن Bدر کار نیست. اگر موفق نشدید انقدر تلاش کنید تا بمیرید.

آنها موفق شدند.

حماسه تاکسی ها:

در این نبرد سرنوشت ساز و حماسی مارن، آن نیروهایی که گالینی زودتر از بقیه برای حمله اعزام کرده بود زودتر حمله را شروع کردند ولی به تنهایی از پس ارتش آلمان بر نمی آمدند. آنها در حال شکست بودند که 6000 نیروی تازه نفس از پاریس رسیدند. آنها چگونه آمدند؟ با تاکسی!

ساعت 1 بعد از ظهر در پاریس فراخوان داده شد که سربازان باید هرچه سریعتر با خط مقدم نبرد برسند. تاکسی ها مسافرانشان را پیاده کردند و باک هایشان را پر کردند و 500 تاکسی پاریسی هر کدام 2 بار مسیر پاریس تا مارن را طی کردند و هر بار 5 سرباز را در خط مقدم پیاده کردند. سرنوشت بزرگترین جنگ تاریخ تا آن زمان این گونه رقم خورد.

جنگ جهانی اولتوپ های ماه اوتباربارا تاکمنمحمد قائد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید