یه راست برم سراغ اصل مطلب زیاد هم کشش نمیدم (شاید بعداً یه دونه کِشدارش ر نوشتم برات).
اول خسته نباشی و دمت گرم. ما یه روز سر زده اومدیم مهمونی ویرگول، یه حالی موندگار شدیم انگار صاحب خونه ایم. حالا هم یه طوری به قضیه نگاه میکنیم انگار (که نه، با اعتماد به نفس کامل) باور داریم خونه خودمونه. حالا خود شما قاضی، آدم حق نداره درباره چیدمان و وسایل و رفتوآمدهای خونهی خودش نظر بده؟ معلومه که حق داره. چون خونش ر دوس داره و میخواد توش آرامش داشته باشه. همینطوری هم نیست که ما الکی الکی خونه ای ر انتخاب کنیم. یعنی وقتی انتخاب میکنیم بدی نیست، بیسیک رُ داره، باقیش قابل اصلاحه و میشه با چندتا دستکاری ازش (حالا نه خونهی رویایی) یه جای مَشتی ساخت. میخواستم بگم مَشتی باشی. آخه خداییش ناموس شما هم مثه ناموس ما، این درسته؟! هرکی از جلوی آپارتمانتون رد بشه، بی سلام و علیک و بدون دو کلمه معاشرت با دیدن اسم کنار زنگ واحدتون فِرتی به خواهر مادرتون گل بده و براش قلب بفرسته؟ نه خداییش شما بگید! (تو صفحه اصلی ویرگول پستها نخوانده میتونن قلب بگیرن.) حالا نه اینکه ما خودمون شیطونی نکرده باشیم، کردیم (منم جوونتر که بودم تو آپارتمان قبلتریه، نخونده همچین سریالی به همه قلب میدادم و گل، شاید یکیش جواب بده یک پَریوَشی هم ما رُ دنبال کنه. از شما چه پنهون جواب هم میداد، ولی خب چه سود از این دوستت دارمای الکی. یکی از آدم انتقاد واقعی کنه از صدتا قلب چاخانی بهتره. اصلا چه معنی میده اینجا آدما در جواب هم هی میگن عاشقتم یا عاشقشم (قلب میزارن معلوم نیست واسه حرف نشنیدت یا خودِ ندیدت). اصلا چرا هرچی تو خونمون میگیم بقیه باید جواب بدن، نمیشه نظر بدن یا ادامه بدن صحبت رُ؟! اصلا چرا انقدر دیوارای این خونه نازکه؟ یه حالیه وقتی همسایه بغلی میره گلاب به روتون، انگار وسط حال ما داره از دلتنگیاش میگه، اونم وقتی ما سر غذا نشستیم(حتما برعکسش هم پیش میاد). حالا میشه حال خونه ها ور دل هم باشه، گلاب به روتون ها هم همینطور؟ (یعنی میخوام بگم ما به لایف استایل همه احترام میزاریم فقط اینجا راه فهمیدنش ر نداریم) وسط خواب ما خونه بغلی پارتی داره، بیدار که میشیم میبینیم وسط افترپارتی اونا ما شکست عشقی خوردیم دلمون داریوش میخواد، اون ور دیوار روابط تسهیل شده ی شب قبل رُ ناخواسته تخریب میکنیم. اصلا یه وضعی آقا. یه حالی به ما بدید هر کی میاد تو مجتمع قبل هرچی ازش بپرسین؛ “حالت چطوره؟ احوالت خوبه؟ سرت سبزه؟ کارت چیه؟ با چی حال میکنی؟ زندگی به کامه؟ نون خامه ای بیشتر دوس داری یا زرشک پلو؟” خواستیم همسایه شیم یوقت سایه همو با تیر نزنیم. موزیکامون ر بتونیم باهم شیر کنیم، تو راه پله چشم تو چشم شدیم غیر چاق سلامتی حرف واسه زدن داشته باشیم. همه باشنا، ولی اونایی که علاقه هاشون نزدیک تره، زودتر و بیشتر همو ببینن. زیاد گفتم اما همشو نگفتم ویرگول جان. مراقب خوبیا و قشنگیات باش...