چندی پیش به توئیتی برخوردم که خلاصه مفاهیم مطرح شده در گفتگوی Naval Ravikant و Joe Rogan در پادکست Joe Rogan را توئیت کرده بود که برای من بسیار الهام بخش و تاثیرگذار بود و متقاعدم کرد تا 2 ساعت پای گفتگوی آنها بنشینم و کامل گوش بدهم.
در نهایت تصمیم گرفتم تا ترجمه و در اکانت ویرگولام بازنشر کنم که در ادامه میآید. متن ویرایش نشده است بنابراین پیشاپیش از خطاهای و غلطهایی که ممکن است در متن باشند عذرخواهم.
کتابها و مقالات برای چشم و هم چشمی خلق نشدهاند. پست کردن و نشان دادن کتابخانه در شبکههای اجتماعی ممکن است در مراحل اولیه کتابخوانی باعث ایجاد انگیزه در خود و مخاطبین شود، ولی ماندن در این مرحله خطرناک است. باید گذشت. باید مفاهیم و کانسپت ها را درک کنیم. ترجیح میدهم صد کتاب را تا زمانی که آنها را بطور کامل بفهمم بخوانم، تا اینکه دنیایی از کتابها را بخوانم.
تصویر غیرواقع از خود و زندگیمان در شبکههای اجتماعی نسازیم. شبکههای اجتماعی دارند از همه ما سلبریتی می سازند و سلبریتیها بدبخترین ادمها در دنیا هستند. سلبریتیها دچار خودپندارهای هستند که توسط تعارفات و هوراهای شبکههای اجتماعی باد شده و گنده شده است، و با چند تعدی و تخطئه در همان شبکههای اجتماعی بادش خالی میشود و سلبریتی را فرو میریزاند. اینکه ادم خودش چه تصویری از خودش دارد خیلی مهمتره از اینکه دیگران چه تصویری از او دارند. شبکه اجتماعی جای این مفهوم را عوض میکند. جای اهمیتها را تغییر میدهد. و به تصور دیگران از خودمان اهمیتی میدهیم که نباید.
پولدار ناشناس بودن بهتر است از فقیر مشهور بودن. ناشناس بودن یک مزیته. پیمانهای اجتماعی بسیار قدرتمند هستند از آنها به نفع خودتان استفاده کنید.
شادی یک انتخابه. نه یک ترید-آف.
آرزوها، امیال و تمایلات(Desires) یک پیمان شخصی است برای اینکه تا زمانی که به هدفی که تمایل داریم برسیم، به خودمان مجوز شاد نبودن بدهیم. بنابراین وقتی در مورد چیزی ناراحت هستید دنبال تمایلی بگردید که ارضا نشده است.
مشکلی در داشتن تمایلات وجود ندارد. مشکل در داشتن تمایلات بسیار زیاد و انتخاب ناآگاهانه آنهاست. یک خواسته اصلی را انتخاب کنید و کاملا منطقیه که برای ان یک خواسته خود را دچار مشقت کنید و مابقی را رها کنید. بیرون ریختن امیال اضافی باعث می شود که آرام، راحت و در صلح با خود بوده و عملکرد بسیار بهتری داشته باشید.
اگر میخواهید در کسب و کار کارآمد باشید، نیاز به یک ذهن آرام، شفاف و منسجم دارید. یک شخص شاد، آرام و امن تصمیمات بهتری میگیرد و نتایج بهتری به بار میاورد. بنابراین اگر میخواهید عملکرد شما در اوج باشد باید یاد بگیرید ذهن خودتان را آرام کنید.
اینکه چه کاری انجام میدهید، با چه کسی انجام میدهید، چگونه انجام میدهید از اینکه چقدر کار میکنید بسیار مهمتر است.
خروجیهای کار شما تابعی غیر خطی از کیفیت کار کردن هستند.
کار کردن مثل شیر خوبه. آموزش، شکار، استراحت.
آموزش درست و حسابی، دویدن، استراحت، ارزیابی، اموزش بیشتر، دویدن، استراحت، ارزیابی.
با فروختن زمانمان قرار نیست پولدار شویم. باید یک کسب و کاری داشته باشید. بعنوان سرمایهگذار، سهامدار و یا مالک سهم داشته باشید یا برندی که کمک می کنید آزادی مالی داشته باشید.
اگر کسی به شما میگه که چه موقعی سر کار باشید، چه بپوشید، چطور رفتار کنید شما یک شخص آزاد نیستید. در واقع ثروتمند نیستید.
تمدن و جامعه پیوسته شغلهای جدید ایجاد می کنند اما قابل پیش بینی نیست شغل های جدید چی هستند؟ بنابراین سوال اینجاست که سرعت انتقال چقدر است؟ با چه سرعتی می توان افراد را اموزش داد بنابراین مساله اصلی از بین رفتن شغل در جامع نیست مساله اموزش است.
اتوماسیون، در بازه به اندازهی کافی بلندمدت مشاغل غیر خلاق را از جامعه خواهد گرفت. و این اتفاقا خبر خوبی است، که یعنی همه نیازهای پایهای ما براورده خواهند شد و چیزی که برای ما میماند خلاق بودن و خلاقیت داشتن است.
انتقاد برا کاپیتالیسم زمانی صحیح است که فرصت های برابر مهیا نمیکند. تلاش باید در جهت فراهم اوردن فرصتهای برابر باشد اما اغلب افراد این انتقاد را با خروجی های برابر اشتباه میگیرند. داشتن خروجیهای برابر در جامعه تنها با خشونت امکان پذیر است.
انسانها ازادند انتخابهای متفاوت داشته باشند و زمانی که انتخابهای متفاوت انجام می دهند خروجی های متفاوتی هم خواهند داشت. بنابراین هرکسی باید با پیآمد انتخاب خود مواجه شود. اگر اجازه ندهیم انسانها پیآمد انتخابهای خودشان را ببینند(عواقب انتخابهای بد و ثمره انتخابهای خوب) در واقع به واسطه خشونت و زور داریم بازتوزیع میکنیم.
هرکسی میتواند ثروتمند باشد. این یک بازی با حاصل جمع صفر نیست بلکه با حاصل جمع مثبت است.
سوسیالیسم از دل برمیآید و کاپیتالیسم از عقل. در زمان جوانی اگر سوشیالیست نباشید دل ندارید و در زمان بزرگسالی اگر کاپیتالیست نباشید عقل ندارید.
در مواجهه با نزدیکان سوسیالیست باشید. بزرگترین نعمت زنده بودن است. اگر میخواهید ببینید چه کسی بر شما حکومت میکند ببینینید چه کسی را قادر نیستید انتقاد کنید؟
پلتفرمهای اجتماعی مسلح شده اند. دانشمندان و متخصصین امار و محققان و به معنای واقعی کلمه قوی ترین مغزهای نسل ما در حال طراحی این هستند که چطور شما را به اخبار معتاد کنند. اگر نتوانید مقاومت کنید و معتاد شوید ذهن شما تباه و تلف خواهد شد.
دیگه مفهومی به نام "مفسر بیطرف رسانه" وجود ندارد. وهم بی طرفی در خبرنگاری و روزنامه نگاری رنگ باخته است.
قدرتمندترین افراد در دنیای امروز نویسندگان الگوریتمها برای شبکه های اجتماعی هستند. اینها نحوه پخش شدن اطلاعات را کنترل میکنند. وه که چه قدرتی!
اگر همه اعتقادات شما همسو با یک حزب سیاسی است، شما متفکر روشنفکر نیستید.
اگر همه اعتقادات شما همسان با همسایگانتان و رفقایتاناند، روشن فکر نیستید. اعتقاداتتان اجتماعی شده هستند، آنها را از افراد دیگر وام گرفتهاید.
راه نجات از الگوریتمها و اجتماعیات در دنیای امروز، زاهدانه زندگی کردنه. مثل یک مرتاض تارک دنیا. از اجتماع عقب نشینی کنید.
همه مشکل بشر اینه که نمیتونه باخودش تو یک اتاق برای 30 دقیقه بشینه، تنهایی!
همهی آنچه که برای مدیتیشن نیاز دارید نشستن، بستن چشمها در یک وضعیت راحت است. بعدش هرچه پیش آمد خوش آمد. اگر فکر کنید فکر می کنید، اگر نه که فکر نمی کنید. تلاشی نکنید، نه برای مقابله نه برای همراهی. بنشینید و جریان فکر در ذهن را نظاره گر باشید.
تغییر خود بسیار اسانتر از تغییر دنیاست. زمانی سعی در زندگی کردن در تجانس با واقعیت دارید، در واقع در تلاش برای فهمی عمیق از چیزی که انجامش میدهید، چرایی انجامش هستید. بنابراین بسیار مهمتره که واقعیتهای پایهای را بدانید.
حفظ کردن نشانهای از نفهمیدن است.
معنای زندگی چیست؟ اگر فقط یک پاسخ وجود داشت، گیر میافتادیم. چون همه میخواستند برای اون یک معنا زندگی کنند و همه مانند ربات در رقابت برای پیشی گرفتن از دیگران برای رسیدن به آن یک معنا بودیم. همه جا پر میشد چشم و هم چشم در معنای زندگی. چشم و هم چشمی هایی از جنس به رخ کشیدنهای سطح زندگی، میزان لاکچری بودن و توان مالی
همه سوالات بزرگ از جنس پارادوکس هستند.
اکثر ادمهای باهوش در طول زمان متوجه میشوند که مالکیت آنها را خوشحال نمیکند.
همچنان که بزرگتر میشوید، متوجه میشوید که دارایی داشتن شادی به همراه ندارد. گرچه فقدان آن، میتواند باعث آلام بسیار شود.فقر میتواند باعث ناراحتی و درد و رنج شود. اما ثروتمند بودن قرار نیست شما را به شادی برساند.
چیزی که شما واقعا میخواهید، "آزادی" هست. شما میخواهید از مشکلات پول نداشتن آزاد باشید.
بازنشستگی زمانی فرا میرسد که شما دیگر امروزتان را یک فردای تخیلی فدا نمیکنید. وقتی امروز کامل برای خودش هست، شما بازنشسته شدهاید.
چطور به آنجا برسیم؟
الف) پول بسیار زیادی داشته باشید که درآمد ناشی از آن کفاف هزینههای زندگیتان را بدهد.
ب) مصرف و هزینههای زندگی را به صفر برسانید. تبدیل به یک راهب شوید.
ج) عاشق کارتان باشید.
امروزه در جامعه، شما برای کار خلاقانهای که انجام میدهید پاداش میگیرید. در قبال خلق چیزی جدید که جامعه حتی هنوز نمیداند که به آن نیاز داشته است. بنابراین، قویترین ثروتسازها درواقع برندهای شخصی هستند.
راه فرار از تله رقابت، اتنتیک(اصیل) بودنه
کار برای پاداش یک تله واقعی هست.
دو اعتیاد بزرگترین اعتیاد هستند. حقوق ماهانه و هروئین.
رزومه واقعی شما، کاتالوگی از رنجهای شماست.
به هرحال برای خلق معنای زندگی خودتان، باید کارهای سختی را به انجام برسانید.
زندگی یک بازی تکنفره است. همش هم در ذهن شما اتفاق میافتد. هرآنچه که شما فکر میکنید معتقد هستید واقعیت وجودی شما را شکل میدهد.
واقعیت خنثی هست. هیچ قضاوتی نمیکند. دنیا فقط احساسات خودتان را به خودتان بازتاب میدهد.
هر آدمی دو زندگی دارد. دومی زمانی شروع میشود که میفهمد تنها یک زندگی دارد.
یک آدم خوشحال هزاران چیز میخواهد. یک انسان مریض فقط یک چیز!
در یک زمان، بر روی بیشتر از یک آرزو تمرکز نکنید. جهان جوری است که اگر فقط یک چیز را بخواهید و روی آن تمرکز کنید، بدست خواهید آوردش.
چه چیزی را یاد بگیریم؟ این سوال را بپرسید: آیا اگر نمیتوانستم در مورد چیزی که یاد میگیرم به کسی چیزی بگویم، هنوز علاقهمند بودم آن را یاد بگیرم؟
یکی از رازهای شادی، تمرکز کامل شامل شدن در کاری است که در لحظه انجام میدهید. جاری بودن در آن کار.
اگر علاقهمند بودید ویدئو گفتگو را از یوتیوب ببینید. بسیار بیشتر از انچه که نوشته شد آموختنی دارد.
Joe Rogan Experience #1309 - Naval Ravikant - YouTube
مرجع نوشته: