Bamdad L
Bamdad L
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

حكومت براي همه نخبگان بپا می‌گذارد؟

بامداد لاجوردی | درباره سريال‌هايی كه تلويزيون با موضوع امنيت‌ می‌سازد | چند شبی است كه سريال «تمام رخ» را تماشا می‌كنم. خيلي فضاهاي آن شبيه «گاندو» است. اگر هيچ‌كدام از اينها را تماشا نكرده‌ايد چيزي را از دست نداده‌ايد، همه آنها تكرار كليشه‌هاي سريال‌هاي تلويزيون است. در همه اين سريال‌ها نهادهای امنيتي، براي شخصيت‌هاي داستان كه ممكن است دانشمند، استاد دانشگاه، اقوام مقامات بلندپايه، معاون بانك مركزي باشند، «بپا» مي‌گذارند تا بپا‌، در همه مكان‌ها شخصيت داستان را تعقيب كند و حتي وقتي سوژه در مكاني سربسته تنهاست باز نيروهاي امنيتي با دستگاه‌هاي شنود، حواس‌شان به سوژه جمع است.
در سريال «تمام رخ» مامور يا همان «بپا» يك پژوهشگر داروسازي ايران را در يك سفر خارجي همراهي مي‌كند و در جريان اين تعقيب، متوجه روابط جاسوسان با اين محقق ايراني مي‌شود كه احتمالا اين سرآغاز يك نفوذ در فضاي علمي و دانشگاهي ايران خواهد بود و هنوز داستان به اين موضوعات نرسيده است. همين داستان در گاندو هم بود، چند بپا، اقوام يك مقام بلندپايه، معاون بانك مركزي و... را رصد مي‌كردند و بالاخره روابط آنها را با جاسوسان خارج را كشف كردند.


تكرار اين كليشه، نشان‌دهنده درك سناريونويسان سريال‌هاي تلويزيون از اعتماد حاكميت به نخبگان خودش است، اما لزوما آنها با تكرار اين كليشه، به مقصود خود كه اقتدار نهادهاي امنيتي است دست پيدا نمي‌كنند و حتي ممكن است اين مسير غلط به ضد خود تبديل شود. براي مثال مخاطب وقتي پاي تلويزيون مي‌نشيند از خود مي‌پرسد چرا وقتي يك پژوهشگر داروساز به خارج از كشور سفر مي‌كند، نهادي امنيتي چند مامور خود را بر او سوار كرده تا دايم كوچك‌ترين ملاقات‌هاي او را رصد كنند؟ به تمام مكالمات آنها در كافه گوش دهد يا دايم از او عكس بگيرند؟ اگر اين‌طور باشد كه نيمي از هواپيماها به مقصد خارج از كشور بايد با ماموران امنيتي و بپاهاي شهروندان ايران پر شده باشد!
يا مخاطب از خود مي‌پرسد چرا بايد برترين پژوهشگر ايران، معاون بانك مركزي و... در يك ديدار
چند ساعته با يك غريبه كه فقط انگليسي حرف مي‌زند، تخليه اطلاعاتي شود! يا چرا بايد يك دانشمند مرد سرد و گرم چشيده ايراني به محض ملاقات با يك زن بلوند چشم رنگي تمامي اطلاعات سري محل كار خود را در اختيار او قرار دهد؟
به نظر مي‌رسد برخلاف انتظار نهادهاي امنيتي، پيام اين قصه‌ها اقتدار يا حواس جمعي نهاد امنيتي نيست، بلكه كاملا برعكس پيامي متناقض را به جامعه منتقل مي‌كند: اول. بدنه مديريتي و كارشناسي نهادهاي بانكي، علمي و سياسي كشور را مشتي سست عنصر كه توانايي حفاظت از اطلاعات را ندارند، پركرده‌اند و دوم حاكميت به تمامي نيروهاي داخل كشور بي‌اعتماد است و آنها در مظان طعمه شدن قرار دارند. سوم هيچ بعيد نيست هر شهروندي كه به خارج از كشور مي‌رود كسي از ايران دايم او را تعقيب كند.
اين سريال‌ها اين‌طور القا مي‌كنند كه تمامي نخبگان ايران در مظان افشاي اطلاعات و جاسوسي هستند و بايد مراقب آنها باشيم و البته به‌ طور ضمني اين پيام را القا مي‌كند كه نخبگان غربي، هرگز تن به افشاي اطلاعات نمي‌دهند و از رصد دايمي بي‌نياز هستند، لابد چون مورد اعتماد حاكمان‌شان هستند.
ماجراي القاي حس بي‌اعتمادي حاكميت ايران به نخگبان خود، زماني جدي‌تر مي‌شود كه در اين قصه‌پردازي‌ها هرگز نمي‌بينيم مامور سرويس‌هاي جاسوسي دشمن، رفت و آمد نخبگان خودش را زير نظر داشته باشند تا مبادا ستون پنجم از كار در بيايد يا جذب سرويس اطلاعاتي ايران شود. همه آنها جوري با اعتماد به نفس حرف مي‌زنند كه گويا نماينده تام‌الاختيار حكومت خودشان هستند. احدي مراقب آنها نيست تا مبادا در تور امنيتي نيروهاي ايران گرفتار و تخليه اطلاعاتي شوند و جالب‌تر آنكه اساسا نيروهاي امنيتي- ارزشي ايران هم براي تخليه اطلاعاتي يا برگزاري جلسه با دانشمندان خارجي برنامه‌اي ندارند و تنها هم و غم آنها پاييدن نخبگان ايران است تا بيش از اين بند را به آب ندهند و اطلاعات كشور را به دشمن نفروشند.

تلویزیونسریالفیلمنقد فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید