Bamdad L
Bamdad L
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

رضاخان فكر می‌كرد مرد بودن فقط به صبح زود بيدار شدن است

بامداد لاجوردی | پاورقی | روزنامه اعتماد: پسرها چون نمی‌خواهند بدن‌شان رنج ببيند؛ به همين دليل از سربازی رفتن هراس دارند. در مقابل از نظر فرماندهان نظامی، پسرهای 20-18 ساله تنبل و تن‌پرور شده‌اند. در نگاه فرماندهان پادگان‌هاي آموزشی پسرها گرفتار عادت‌های زشتی شده‌اند كه بايد آنها را تغيير دهند. آنها فكر می‌كنند كسی نبايد تا وقتي كه آفتاب وسط آسمان آمده خواب باشد، شل راه برود و به قول خودشان عين دخترها رفتار كند.

در دوره آموزشی، فرماندهان با ارعاب و تنبيه و تمرين می‌خواهند از پسرهای ناكامل، مرد بار بياورند و تحويل جامعه بدهند؛ خيلی روی اين توانايی آموزشی خود حساب باز می‌كنند. به همين دليل حسابی سخت می‌گيرند تا اين بدن تنبل را ادب كنند. در جايی می‌خواندم كه اين قواعد سخت سربازي اجباری در ايران، سنتی به‌جا مانده از دوره رضاشاه است. انگار سبك زندگی پسرهای روستايی بدجوری رضاخان را اذيت می‌كرده است. اين شاه پهلوی از اينكه پسرهای روستايی لباس‌های نامرتب و ژنده می‌پوشيدند، كلافه می‌شده و تحمل نمی‌كرد پسرهای روستايی تا لنگ ظهر بخوابند يا لباس پاره بپوشند يا دير حمام كنند. در واقع در دوره رضاخان پسرها وقتی سربازی می‌‎رفتند تازه در 18سالگی آداب زندگی مدرن را ياد می‌گرفتند. ورزش کنند و به جای لباس وصله پينه‌ای، لباس نظامی كه قرص و محكم بپوشند؛ مجبور بودند رختخواب خود را مرتب كنند و...


نظامي‌گری در دوره رضاخان جوری برنامه‌ريزی شده بود تا از پسرها، مرد بار بياورد. در نظر شاه تنها كسي مرد واقعي بود كه شبيه او باشد يعنی: صبح زود از خواب بيدار شود و كلاه و لباس نظامی بپوشد و صاف صاف راه برود و... اصرار بر مرد شدن در سربازی، ادبيات پادگان‌های آموزشي را زمخت و جنسيت‌زده كرده است. مرد شدن از نظر رضاخان چيزی جز خشن حرف زدن، منظم لباس پوشيدن و مرتب بودن تختخواب نبود، البته اين چيزها را شخص شاه دوست داشت. طبيعتا به سلسله مراتب نظامی دستوراتی در همين رابطه صادر می‌كرد و آنها هم در انتهای سلسله مراتب به سربازهای اجباری، همين چيزها را آموزش می‌دادند. برخلاف تصور شاه پسرها، در كنار كادر كردن لباس و پتوی تخت، خيلی كارهای زشت را از همان پادگان ياد می‌گرفتند. برای مثال چون رضاخان خودش زياد فحش می‌داد، اصلا به ناسزای جنسی در مراكز نظامی سخت نمی‌گرفت. پس همين سنت در پادگان پايه‌گذاری شد و فرماندهان بی‌پرواز حرف زشت می‌زدند.

پدرم كه در دوره محمدرضا پهلوی به سربازی رفته بود اين قضيه را بارها برايم تعريف كرد كه فحش جنسی در پادگان عادی بود و اصلا شكايت از طرز حرف زدن فرماندهان جايی نداشت. الان هر چند بازرسی و عقيدتی پادگان‌ها روی فحاشی حساس هستند و اگر كسی شاكی شود، پيگيری می‌كنند اما اين طرز حرف زدن خيلی عادی است.اگر كسی هم گلايه كند با برچسب «بچه ننه» تحقير و ساكت می‌شود. براي سربازهای كم سن و سال مرحله‌ای از مرد شدن است. به خصوص كه كلی مذكر دور هم جمع می‌شوند و ديگر هيچ هنجاری را رعايت نمی‌كنند. واقعيت اين است كه پسرها خيلی چيزهايی كه در سربازی ياد می‌گيرند، مرد شدن نيست، كارهايی ضد زن است. جوری كه در فضای پادگان دايما جنس زن تحقير می‌شود. شايد خيلی‌ها براي همرنگ جماعت شدن، با آنها همدلی كنند، اما بعضی‌ها كه سربازهای كم سن هستند يا دركی از مسائل ندارند اين شيوه حرف زدن را باور می‌كنند و عادت‌شان می‌شود. فردا روز هم كه به خانه می‌روند به زن همان‌طور نگاه می‌كنند كه در پادگان ياد گرفته‌اند.

دوره آموزشیزندگی مدرنسبک زندگیسربازی اجباریرضا شاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید