امروز در وبگردی خودم، ماجرای جالبی از مناظره مایکل سندل، فیلسوف، با رونالد ریگان خواندم. زمانی که سندل یک دانشجو بوده و ریگان فرماندار یک ایالت. او اکنون درباره آن مناظره میگوید: «برخورد ریگان به من یاد داد که بهدقت گوش سپردن، اهمیتش کمتر از داشتن انسجام در استدلال نیست، ریگان احترام متقابل و پذیرش اختلافها در حوزۀ عمومی را به من آموخت»
اسطورهِ «زمین بازی عادلانه» خوش خیالی است
سندل این ایده ذهنی ما را نقد میکند "در آمریکا هرچقدر تلاش کنی، مزد زحمت خودت را میگیری و پیشرفت میکنی" من بارها این ادعا را شنیدهام؛ سندل نقدی جدی به این باور دارد و میگوید: اسطورهِ «زمین بازی عادلانه» چیزی جز خیالی خوش نیست و برای استدلالش دلیل میآورد که، دو سوم دانشجویان هاروارد از پنج دهک اول درآمدی آمدهاند؛ و تاکید میکند، این الگو در جامعۀ دانشگاهی شرق آمریکا هم وجود دارد. سندل اضافه میکند: چند دهه است که چیزی به نام تحرک اجتماعی منتفی شده است. «آمریکاییهایی که در خانوادههای فقیر به دنیا میآیند، به احتمال زیاد در بزرگسالی هم فقیر میمانند.»
بدیهایِ شایستهسالاری
اما ایده جدید سندل، نقد شایستهسالاری است. او میگوید غالب شدن این ایده میتواند پیامدهای مخربی مثل ظهور ترامپ داشته باشد. سندل میگوید وقتی بر ایده شایستهسالاری پافشاری میشود، ناکامی افراد به خود فرد ربط داده میشود و جامعه از فرد ناکام نمیپذیرد چیز دیگری را مقصر بداند. به همین دلیل فرد ناموفق میخواهد از شایستگان انتقام بگیرد.
سندل در باره ترامپ میگوید: در کنار هزاران هزار دروغی که ترامپ میگوید، یک چیز دربارۀ او صحیح است و آن هم احساس ناامنی و انزجاری است که دربرابر نخبگان دارد. او فکر میکند در طول زندگیاش آنها همیشه از بالا به پایین به او نگاه کردهاند و این سرنخ بسیار مهمی برای جذابیت سیاسی او به حساب میآید
وی در پایان میگوید: تنها راه خروج از بحران، به باور سندل، این است که بساط پیشفرضهای شایستهسالارانهای را برچینیم که جامعه را به معدودی برنده و انبوهی از بازندهها تبدیل کرده است.