این که چگونه بتوانیم از امکان ژئوپولوتیکی_ترانزیتی مان بهره ببریم، بستگی به توانمندی دیپلماتیک ما، و سرعت عمل و توانایی جلب توجه توأم با عزت ما دارد. فرصتی برای احیای اقتصاد کشور، و توانمند سازی آن در کنار توانمندی های علمی ، سیاسی و نظامی.
مقدمه
سرزمین ایران، از گذشته چند هزار ساله خود تا به امروز، از سابقه ی غنی در بحث ترانزیت برخوردار بوده است. شهرت راه ابریشم، بعنوان راه ارتباطی بین شرق و غرب عالم، به دلیل عبور از فلات مرکزی ایران و راه های هموار و نه چندان صعب العبور، در قرون پیش از وقوع انقلاب صنعتی ، نشان از این مزیت جغرافیایی دارد.
در دنیای نوین امروز و عصر سرعت در جابجایی و ارتباطات، در اختیار داشتن مسیر های ریلی، جاده ای در ترانزیت زمینی، راه ها به آب های آزاد در ترانزیت دریایی، و در اختیار داشتن امکانات فرودگاهی و اقامتی در ترانزیت های هوایی در مورد مسافر، از حداقل بستر های لازم برای رقابت با کریدور های رقیب محسوب می شود. کشور ما با دارا بودن مسیر های ریلی شمال به جنوب و شرق به غرب ، ارتباط با آب های آزاد از طریق دریای عمان و اقیانوس هند، و در اختیار داشتن تنگه های مهم هرمز و چابهار، و ظرفیت های فرودگاهی قابل توجه و قابل قبول، از جمله فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) ، که بدلیل ارتفاع قابل توجه خود ، راه را برای توسعه ترانزیت هوایی مسافر و تبدیل شدن به هاب ترانزیتی هموار می کند، از هر سه شکل بسترهاب ترانزیتی ممکن بهره مند است.
یکی دیگر از ظرفیت های منطقه ای ایران در دنیای امروز، واقع شدن در همسایگی سه کشور هندوستان، چین و روسیه، بعنوان سه قدرت اقتصادی بزرگ جهان است. با توجه به تجارت محور بودن اقتصاد هر سه کشور، نیاز به راه های ارتباطی برای ترانزیت کالا و انرژی، بطوری که حداقل هزینه را برای کشور های مبدأ و مقصد بهمراه داشته باشد، از اهم مسائل است و می تواند یک بازی برد-برد برای روابط دوجانبه ایران با هر کدام از آن ها به همراه داشته باشد. البته این تمام ظرفیت اقتصاد ترانزیت ما نیست، چرا که با توجه به مزیت های اقتصاد های کوچکتر منطقه ، و واقع شدن در لندلاک (سرزمین های محاط در خشکی و بدون ارتباط با آب های آزاد ) موقعیت ویژه ای برای ما در تحکیم و تقویت روابط تجاری، و در بحث ترانزیت این کشور ها ایجاد می کند.
پیمان ها و سند های همکاری
چین با طرح "ابتکار کمربند و جاده" رئیس جمهور خود شی جینگ پینگ، به دنبال احیا و گسترش مسیر های جاده ابریشم (یکی شرق_غرب، و دیگری شمال_جنوب و امتداد آن از طریق راه ابریشم دریایی) و سرمایه گذاری در این راه برای تسلط بر بازارها، روسیه، با توجه به چالش های خود با بلوک غرب، و تمرکز بر تولید کالاهایی استراتژیک (کامودیتی) ، به دنبال گسترش بازار های بین المللی خود ، و هندوستان ، با جذب سرمایه های خارجی در دو دهه اخیر (بخصوص از سمت اتحادیه اروپا، امریکا، امارات متحده عربی و هنگ کنگ) در حوزه های مختلف صنعت، معدن و خصوصا کشاورزی است.
این سه کشور، با رشد و توسعه اقتصادی خود، مخصوصا در دو دهه اخیر، به روند توسعه ی بازار های خود تسریع بخشیده اند و در این راه، گسترش بازار های هدف دائمی، و راه های ارزان ، ایمن و کم ریسک برای صادرات و واردات، از دغدغه های اصلی آن هاست (چین و هند بخصوص، از نظر تامین مواد اولیه تولید خود، در بسیاری از حوزه ها نیازمند و وابسته به واردات هستند.).
این سه اقتصاد ، با یکدیگر و با سایر کشور های منطقه ای ، یا اقتصاد های نوظهور در مناطق دیگر، پیمان های اقتصادی_سیاسی (و اتحاد های نظامی غیر علنی و پشت پرده) ، در تقابل با اتحادیه اروپا و امریکا به امضا رسانده اند. گروه بریکس(BRICS) شامل برزیل، روسیه، هند، چین و افریقای جنوبی، سازمان همکاری شانگهای (روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، هند به عنوان اعضای اصلی) دو اتحاد استراتژیک این سه کشور با سایر کشور های منطقه ای و فرامنطقه ای است.
کشور ایران در بطن این اتحاد می تواند قرار بگیرد؛ از سویی، بستر ترانزیتی ، و از سویی دیگر، غنی و سرشار بودن از معادن و منابع، راه را برای بهره مندی آن ها از خرید مواد اولیه صنایع، برای آن ها هموار میکند. البته، تجربه تاریخی به ما نشان می دهد، راه بهره مندی دوجانبه از روابط خارجی، اصلاح ساختار های قانونی، و فراهم کردن زمینه های عمرانی در هنگام حضور قدرت های خارجی است، در غیر این صورت، تضمینی برای مورد سوء استفاده قرار نگرفتن از سوی این کشور ها، وجود ندارد، ان شاءالله که تجربیات تلخ گذشته در این زمینه کارگشاست.
عضویت رسمی اخیر ایران در سازمان همکاری شانگهای ، و تلاش ایران برای پیوستن به اعضای اصلی گروه بریکس، سند همکاری 25 ساله ایران با چین، و پیمان همکاری در شرف انعقاد 20 ساله ی ایران و روسیه، گامی است در راستای تحقق حضور ایران در یکی از اضلاع این پیوند استراتژیک بین سه قدرت منطقه ای و جهانی.
علاوه بر ترسیم این نقشه های کلان بلند مدت برای ربع قرن آینده ی ایران، می بایست برنامه های عملیاتی واقع پذیر در کوتاه مدت نیز برای آن در نظر گرفت، تا با تداوم یافتن این پیمان ها، بتوان از منافع آن منتفع شد. در غیر این صورت، هم در جهت تامین نیاز های اولیه به مواد و انرژی های نفت و گاز، و هم کریدور های شمال جنوب و شرق و غرب، ممکن است به سراغ کریدور های رقیب (بخصوص در شرق به غرب در راه زمینی، کریدور های ترانس کاسپین و ترانس سیبرین، و امارات و قطر در کریدورهای هوایی موجود) و کشور های تامین کننده نفت و گاز (کشور های عموما عربی) بروند؛ هر چند که هیچکدام مزیت های محیطی (من جمله کوتاه بودن مسیر زمینی_ریلی) مارا ندارند، اما بخاطر آماده بودن زیرساخت های اقتصادی (قانونی، عمرانی و سیاسی) ممکن است مورد رجحان واقع شوند.