ویرگول
ورودثبت نام
ZiZo69
ZiZo69
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

فیلم‌های حال خوب کن... قسمت 2

دومین قسمت از معرفی فیلم‌هایی که بهم حال خوب دادند، با کمی تناقض همراه است. قبل از این که فیلم را معرفی کنم، باید دوباره تأکید کنم که این فیلم‌ها شاید در نگاه بعضی، یا خیلی، آنقدر جذاب و دوست داشتنی نباشد که برای من هست... اما می‌توانم بگویم یک بار دیدن هر کدامشان، قطعا حرف‌هایی دارد که چیزی به ما اضافه کند.


ترکیبی شیرین و تلخ، اما حال خوب کُن

دومین فیلمی که در لیست فیلم‌های حال خوب کنِ من هست، فیلمی است نسبتا تلخ، اما واقعی که شاید برای زوج‌ها و متأهل‌ها حرف‌های شنیدنی‌تری داشته باشد. ترجیح من همیشه با دیدن فیلم‌هایی است که شاید تلخ باشند، شاید گاهی باعث شوند مدام آب دهانم را قورت بدهم تا بقیه تماشاگران فیلم متوجه بغضم نشوند، شاید این فیلم‌ها گاهی آبستن دردی باشند که با تک تک سلول‌های بدنم حسش کنم اما یک مزیت مهم دارند: بدون ترس، واقعیت‌ها را نشان می‌دهند. من فکر می‌کنم در کنار طنزهایی که حال و هوای آدم را عوض می‌کند، کمدی‌هایی که باعث می‌شود از خنده روده بُر شویم یا سریال‌های تخیلی، نیاز به درام‌هایی داریم که شاید ریتم نسبتا یکنواختی دارند اما واقعیت‌های مهمی در زندگی ما آدم‌های متمدن شهرنشین را نشان می‌دهد. واقعیت‌هایی که شاید آنقدر در آن‌ها شناوریم که متوجهشان نیستیم.

فیلمی که در این قسمت معرفی می‌کنم، یکی از همین فیلم‌ها است که وقتی برای بار اول در فیلیمو تماشایش کردم، حدود 60% رضایت برایش ثبت شده بود. این رقم برای من چندان قابل قبول نبود و در نهایت ناامیدی فیلم را پِلِی کردم؛ فقط برای این که موقع شستن ظرف‌ها و پختن غذا، صدایی در خانه بپیچد، حوصله‌ام سر نرود و تنها نباشم اما به خودم آمدم و دیدم مبهوت فیلم شدم.


فیلم رنگ‌ها و نورها

ایتالیا، ایتالیا نام یک سریال 6 قسمتی ایرانی در ژانر طنز بودکه قبل از انقلاب، از سه‌شنبه شب اول فروردین 57 در تلویزیون ایران پخش شد. این که سریال چه بود و محتوایش بر چه چیزی دلالت داشت، چندان هم مهم نیست. مهم این است که 38 سال بعد کاوه صباغ زاده تصمیم گرفت یک سینمایی درست با همین اسم بسازد. ایتالیا ایتالیا نام فیلم سینمایی به کارگردانی و نویسندگی کاوه صباغ زاده است که در سال 95 ساخته شد. ژانر این فیلم، درام-کمدی و فانتزی است؛ از آن فیلم‌هایی که کلی رنگ و نور روی صحنه‌هایش پاشیده‌اند.

نقش‌های اصلی این فیلم «نادر» و «برفا» هستند. نقش نادر را حامد کمیلی بازی میکند و سارا بهرامی هم برفا است که برای این نقش، نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره سی و پنجم فحر شد. این فیلم، اقتباسی از سینمایی «یک موضوع موقت» است که البته من این فیلم را ندیدم. ایتالیا ایتالیا برای بهترین چهره پردازی هم نامزد جشنواره شده بود و در جشن منتقدین و نویسندگان سینما، سارا بهرامی برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن و کاوه صباغ زاده هم برنده جایزه بهترین کارگردانی شد. سارا بهرامی برای این نقش، آنوَر آب هم افتخار آفرید و جایزه جشنواره تامیل نروژ را بُرد.

داستان فیلم، بدون اسپویل

اگر بخواهم بدون اسپویل، داستان فیلم را تعریف کنم باید خیلی خلاصه بگویم که زندگی نادر و برفا، در همان سال‌های اول به یک طوفان بزرگ می‌رسد؛ طوفان که نه... سونامی! از آن سونامی‌هایی که تا از کف اقیانوس به سطح نیاید طوری به نظر می‌‌رسد که انگار همه چیز عادی است. گاهی زوج‌ها درگیر مسائلی هستند که شاید از دور که به زندگی‌شان نگاه می‌کنند، همه چیز خوب است... اما مسائلی هست که گاهی باعث میشود قلب زندگی تیر بکشد. زندگی نادر و برفا هم همین است... به ظاهر همه چیز خوب است؛ برفا هرروز صبح از خواب بیدار می‌شود، لباس‌های رنگی می‌پوشد، یک شیر پاکتی کوچک را یک نفس سر می‌کشد، سوار تیبای سفیدش می‌شود و به سمت محل کار حرکت می‌کند؛ برفا دستیار کارگردان است. نادر هم هرروز صبح بیدار می‌شود، یک لیوان قهوه که برفا برایش دم کرده را میخورد و کارش را در خانه شروع میکند. نادر، معلم زبان ایتالیایی است.

به قول نادر، برفا جنون شیر داره... شیر...شیر...شیر
به قول نادر، برفا جنون شیر داره... شیر...شیر...شیر

اما همه حقیقت همین نیست... حال زندگی نادر و برفا خوب نیست... زندگی‌شان تعمیر لازم است... این که چرا را باید موقع دیدن فیلم ببینید و بفهمید... یک اتفاق، تبدیل به یک شوک یا ضربه محکم می‌شود که زندگی نادر و برفا برا به کما می‌برد. بزرگترهای محل تصمیم به اداره برق نامه دادند که برای کاهش مصرف برق، هر شب دو ساعت برق منطقه را قطع کنند. این اتفاق اعصاب خرد کن، برای نادر و برفا یک موقعیت ایجاد میکند. نه از آن موقعیت‌های معجزه آسا... یک موقعیت معمولی که هردویشان تنش‌ها را فراموش کنند، کنار هم زیر نور شمع شام بخورند و حرف بزنند. هرشب، نادر و برفا دوساعتی برای حرف زدن وقت دارند... برفا هم پیشنهاد میدهد که هر شب، هردویشان یکی از رازهایی که در این چند سال آن یکی نمی‌دانست را به زبان بیاورد.

چرا فیلم را دوست دارم؟

ایتالیا ایتالیا کمک می‌کند واقعیت زندگی را خوب ببینید. بخصوص واقعیت‌های هر چند تلخی که در زندگی مشترکتان بروز پیدا کرده... فیلم، کلیشه‌‌های ذهنتان را می‌شکند. مثلا این که نادر در خانه و برفا بیرون از خانه مشغول کار هستند... یا این که نادر، مثل خیلی از کاراکترهای مرد سینمای ایران، معمار و مهندس عمران و کارخانه دار نیست... مترجم و معلم است؛ آن هم نه زبان انگلیسی... زبان ایتالیایی... برای من که دانشجوی زبان هستم، این اتفاق واقعا خوشحال کننده‌ای بود. نادر و برفا نه آنقدر فقیرند که شام و ناهار، استانبولی و نان خشک بخورند نه آنقدر ثروتمنداند که مرغ درسته وسط میزشان باشد. نادر، استاد پختن غذاهای ایتالیایی است؛ پاستا و پیتزا را خوب می‌پزد و شما در روند فیلم هرازگاهی با جریان آشپزی نادر هم همراه می‌شوید. فیلم، در عین این که نکات مهمی را درباره خودتان، زندگیتان و زندگی مشترکتان به شما یادآوری می‌کند آنقدر رنگ و نور دارد که شما را به صرافت می‌اندازد دستی به سر و روی خانه‌تان بکشید.

اگر در 5تا7 سال اول زندگی مشترک هستید، اگر حالتان در زندگی مشترک خوب نیست و فکر میکنید:«همه چی که خوبه پس چرا اینقدر مشکل داریم؟» این فیلم را ببینید، واقعیت‌ها و حال‌های خوبش را پیدا کنید و بفهمید... ایتالیا ایتالیا را بیشتر از 3 بار دیدم... مثل نسخه است... نسخه یک داروی اثربخش با طعم توت فرنگی



فیلمسینماسریالهنر
یک میانگرای دست به قلم هستم... ورژن شخصی سازی شده از هرمیون گرینجر+مانیکا گلر+ لوییزا کلارک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید