بانو تقیان
بانو تقیان
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

برنامه‌ریزی می‌کنیم یا...؟

یه دفترچه اهداف یا به قول این فرنگیا، «پلنر» می‌خری.

هدف‌های ریز و درشتت رو از قبل روی یه کاغذ یه‌روسفید می‌نویسی. باید حتماً کاغذش یه‌روسفید باشه‌ها؛ چون مجبوری هی نگاه جیبت کنی و یه هدفایی رو خط بزنی و باز هدفای دیگه جایگزین کنی.

هی می‌نویسی و خط می‌زنی و می‌نویسی تا جایی که خود هدفا به زبون بیان که: «تو رو خدا ما رو دور ننداز. ما اینقدرا هم بد نیستیم!»

تهش می‌رسی به اینکه برداشتی پکیج دانلودی بدنسازی رو جایگزین باشگاه کردی؛ چون به‌صرفه‌تره.

دانلود فیلم و دیدنش توی گوشی ۷اینچ رو جایگزین رفتن به سینما و دیدن همون فیلم روی پردهٔ نقره‌ای کردی؛ چون به‌صرفه‌تره.

سفر شمال با رفقا رو خط زدی و جاش قدم‌زدن توی پارک ملت رو نوشتی؛ چون به‌صرفه‌تره.

خرید لباس از مزون فلان رو خط زدی و جاش اندازه‌کردن لباسای پارسال رو نوشتی؛ چون به‌صرفه‌تره.

دور کلاس سه‌تار رو خط کشیدی، پکیج مراقبت‌از‌پوست و کافه‌گردی رو حذف کردی، سفر سه‌ماه‌یه‌بار به اصفهان و خرید دوچرخه رو بی‌خیال شدی، خرید ماشین و ارتقای خونه رو هم اصلاً ننوشتی؛ چون این‌جوری به‌صرفه‌تره.

حالا خیالت راحته که اگه مُردی هم به اهدافت رسیدی. اگه کسی هم بعد مرگت تصادفی دفترچه رو دید، بغض نمی‌کنه؛ چون تو ننوشتی همه چیز گرونه و پولم نمی‌رسه. نوشتی: «؛ چون به‌صرفه‌تره»!!!!


پی‌نوشت: تراوشات یه ذهن خسته از تورم و اقتصاد داغون.

پی‌نوشت۲: مستقل‌بودن توی ایران خیلی دردناکه، حتی دردناک‌تر از زایمان طبیعی سه‌قلوی چاقی که اتفاقاً سرشون نچرخیده!


بانو تقیان، ارشد زبان و ادبیات فارسی، نویسنده و ویراستار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید