رمان تاریخی، رمانی است که می کوشد گذشته و شرایط دوران گذشته را بازگو کند و به روشنی شرح دهد و شخصیتها، زمان رمان و محل وقوع آن، در واقعیت ریشه دارند. رمان تاریخی، عموما پیشزمینه سیاسی یا اجتماعی دارد.رمان تاریخی، ژانری ادبی است که طرفداران خاص خود را دارد و گونه ای از روایت داستانی است که تاریخ را بازسازی میکند و آن را به شیوهای تخیلی باز نویسی می کند. در این نوع داستانی که براساس وقایع و دورههای تاریخی نوشته میشود، هم شخصیتهای تاریخی و هم شخصیتهای خیالی میتوانند حضور داشته باشند، اما این به آن معنا نیست که هر آنچه در رمان تاریخی میآید، کاملاً معتبر است.زیرا برای نویسندهی رمان تاریخی، تاریخ ابزار داستانسرایی میشود. ( خرید رمان های تاریخی مشهور...)
یحیی آرینپور رمان تاریخی را این گونه تعریف کرده است: «رمان تاریخی آیینهی اوضاع و احوال و زندگی گذشتهی ملتهاست. این گونه رمانها نه تنها سرگذشتها بلکه صفات و اخلاق، رسوم و عادات، تحولات فکری و اخلاقی و خلاصه وجود و هستی ملل را تصویر میکند و جامعه و مردم روزگاران گذشته را، چنان که بوده و زیستهاند و اکنون به مرور اعصار و قرون از نظر نسل جدید سترده و پاک شدهاند، از سر نو زنده میکنند.»
داستان ها همیشه از دل رخدادها بیرون میآیند. هر حادثهای خواه مهم و بزرگ، خواه کوچک و کماهمیت، میتواند زمینهای برای آفرینش داستان باشد. رمانهای تاریخی هم از همینجا ریشه میگیرند: از دل تاریخ حوادثی که یک ملت از سر میگذراند. تاریخ کشور ما با همه بالا و پایینهایش پر از قصههای شنیدنی است. در این مطلب، بهترین رمان های تاریخی ایران را که هرکدام روایتگر حادثهای یا داستان زندگی شخصیت خاصی است، معرفی میکنیم.
در ادامه به معرفی چند کتاب تاریخی برتر می پردازیم
کتاب غرش توفان ادامه ی رمان: «ژوزف بالسامو» و بیان تاریخ «فرانسه» در دوره ی «لوئی شانزدهم» و چگونگی شکل گیری و نهایتا انقلاب «فرانسه» در قالب یک داستان است. الکساندر دوما نویسنده ی کتاب غرش طوفان دوما به خاطر رمان های ماجراجویانه فراوانش یکی از مشهورترین نویسندگان فرانسه به شمار می رود. بسیاری از رمان های او، از قبیل «سه تفنگدار»، «ملکه مارگو» و «گردنبند ملکه» رمان هایی دنباله دار و سریالی هستند. او علاوه بر رمان نویسی، مقاله نویس، نمایش نامه نویس و خبرنگار پرتوانی بود. خرید کتاب...
در آغاز ماه آوریل سال ۱۷۸۴ میلادی سه ساعت وربع بعد از ظهر، مارشال دوریشلیواشنای قدیمی ما که در کتاب ژوزف بالسامو به خوانندگان معرفی شد بعد از اینکه رنگ ابروی خود را شست و به صورت خویش در آیینه که پیشخدمت وی نگاه داشته بود نگریست، با اشاره ای پیشخدمت را مرخص کرد و از جا برخاست و قبل از اینکه پیشخدمت از اتاق خارج شود گفت:
-بگویید خوان سالار بیاید.
طولی نکشید که خوان سالارکه لباس رسمی شغل خود را پوشیده بود وارد شد و سر فرود آورد و ریشلیوگفت:
-امیدوارم همان طوری که دستور دادم برای من شام خوبی تهیه کرده باشید.
-خوان سالارگفت: بلی آقا!
-ریشلیوگفت: آیا از صورت میهمانان مطلع شدید؟
-خوان سالارگفت: بلی آقا، من شماره آنها را به خاطر سپردم و می دانم که ۹ نفر هستند و ۹ سرویس باید برای آنها مهيا باشد.
-ریشلیوگفت: درست است، ولی سرویس داریم تا سرویس
در کتاب درآمدی بر پیکره سازی زن در ایران باستان می خوانیم : نقش مؤثر زنان را در استمرار فرهنگ ها و شکل گیری دوران تاریخی نمی توان نادیده انگاشت. هرچند در این دوره ها، ظلم و ستم به آنان روا گردید اما زنان همواره در بیرونی و اندرونی اندیشه حاکمان و صحنه های سیاسی و اجتماعی نقش خود را ایفا کرده و به اثبات رسانده اند.
جایگاه زن در ایران، همواره در فراز و نشیب بوده است . این روند، بی ارتباط با خصایصی مانند باروری، زایش، عهده دار بودن حیات نسل ها و تدبیر و سیاست زنانه – که خود جای تأمل دارد- نبود . این عوامل، جایگاه آیینی و اجتماعی زنان را تشکیل داد. موارد یاد شده گاه باعث بروز نظام مادر سالاری و بروز پیکره های ایزد بانوان و ساخت الهه های باروری بین اقوام ایرانی گردید . سپس ظهور انواع پیکره سازی با دیدگاه زیبایی شناسانه را موجب گشت. خرید کتاب و مشخصات کامل آن...
ادشیر اول سرداری بزرگ و با تدبیر بود.از ضعف دولت مرکزی اشکانی استفاده کرد. او با جنگ های متمادی توانست کرمان و خوزستان را تصرف کند. اردوان پنجم که از طغیان حاکم دست نشانده اش در پارس به خشم آمده بود، برای سرکوب کردن شورش، با سپاهیان خود به سمت پارس لشکر کشید. عاقبت در نبردی سخت در نزدیکی هرمزگان ، شکست سنگینی خورد. با کشته شدن اردوان پنجم، سلسله قدرتمند اشكانی پس از ۴۷۰ سال ، منقرض شد .
اردشیر توانست در مدت ۱۴ سال سلطنت خود ، حکومت مقتدری را بر پایه فرهنگ ایرانی پایه گذاری کند و سرزمین وسیعی را که در زمان اشکانیان به صورت مجموعه ایالت های نیمه مستقل اداره می شد، تحت کنترل دولت مرکزی خود در آورد . ” ساسانیان که خود را وارث حکومت هخامنشیان می دانستند، حکومتی مذهبی را بنیان نهادند. ساسان جد اردشیر بابکان از موبدان و کاهنان معبد آناهیتا بود و حکومت خود را بر مبنای دین استوار نمود”. ” دستگاه دینی در واقع گرداننده اصلی چرخ سیاست بود. آنچه باعث اقتدار مغان می شد، قدرت مالی عظیمی بود که در اختیار داشتند. این امر باعث دخل و تصرف روحانیون در امور مذهبی و کشوری گردید.
داستان کتاب افسانه قاجار ( دیگر کتاب های تاریخی … ) در دوره ی قاجار و حکومت محمدشاه و ناصرالدین شاه اتفاق می افتد. شخصیت اصلی کتاب افسانه ی قاجار ، دختری به نام افسانه است که از مهدعلیا، زن محمدشاه متولد می شود. اما با توطئه ی دایی اش با پسری سیدزاده از رعیت جابه جا می شود تا پسر، ولیعهد شاه شود و دختر،به دنبال حق خود و مهم تر از آن، واقعیت اصل و نسب خود باشد. افسانه بسیار زیبا و با کمالات بود و در سراسر ماجرای پرفراز و نشیب خود، خدمتگزاران مخلصی او را همراهی می کنند.عشقی پر عطش نیز در سینه ی او در حال تپیدن بود. خرید کتاب به همراه مشخصات کامل...
رو به روی بانوی جوان، عاقله زنی دو زانو قرار گرفته و قلیان می کشید و هر بار که سر خود را عقب می برد تا دود قلیان را از دهان خارج کند، تنه چاق و سنگین خود را برای ابراز غم درونی و دلسوزی با خانم به چپ و راست تکان می داد و آه های پیاپی می کشید و زیر چشمی، با لذت و حسد به منگوله های مروارید متكاها نگاه می کرد.
نام بانوی جوان، ملک جهان، دختر امیر قاسم خان قوانلو و همسر محمد میرزا، فرزند عباس میرزای نایب السلطنه بود. آن عاقله زن هم دایه مهربان تر از مادرش، خدیجه خانم مرندی نام داشت.
بانوی جوان که بسیار زیبا بود، آن روزها برای پوشاندن ته رنگ زرد صورت و لکه های مخصوص دوران بارداری، قشر ضخیمی از سفیداب معروف تبریزی به رخسار مالیده بود. از شیار های نازک و بلندی که اشک چشمش روی سفیداب باز کرده بود، می شد فهمید که این بانوی باردار ، گریه کرده و هنگام گریستن چنان بی اختیار شده که از حفظ آرایش غفلت ورزیده است.
آن دو زن مدتی ساکت بودند و حرفی نمی زدند. سرانجام خدیجه خانم قلیان را پس زد و آهی عمیق تر از آه های پیشین کشید و گفت:
خانم جانم! آخر چرا این قدر غصه می خورید؟ خدا کریم است. شاید از کرامتش پسری به تو عطا کند. از کجا می دانید که فرزندت حتما دختر خواهد بود؟
داغ دل بانوی جوان از آن دلسوزی و یادآوری بیشتر شد و باز گریه سر داد و در حالی که با دقت و احتیاط اشک های چشمش را با آستین پیراهن پاک می کرد، گفت:
به خدا قسم مدتی است زهر خریده ام تا اگر دوباره بچه ام دختر باشد، خودم و طفلم را تلف کنم تا از دلسوزی دوستان و سرزنش و طعنه دشمنان راحت بشوم. دیگر بیش از این طاقت ندارم.