ویرگول
ورودثبت نام
خانه، برای بودن ها...
خانه، برای بودن ها...
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

راوی مرگ خویشتن

مروری بر کتاب مرگ ایوان ایلیچ، لئو تولستوی

نوشته‌ی فاطمه حسین‌خانی

اگر درباره‌ی کتاب مرگ ایوان ایلیچ جستجو کنید با توضیحاتی از این قبیل که این کتاب یکی از شاهکارهای ادبی روس است که در سال 1885 نوشته شده است، مواجه خواهید شد. توضیحات فنی و نقدهای ادبی، اغلب زبان تمثیلی، زاویه دید کتاب، نمادها، نشان‌ها و ... را بررسی می‌کنند. ولی از دید من (به عنوان یک مخاطب پروپاقرص کتاب و نه منتقد ادبی)، نکات دیگری برای معرفی کتاب، مفید و موثر خواهد بود.

کتاب، همانند سایر آثار ادبی روس، پر است از توصیفات بسیار دقیق. ایوان در زندگی شخصی­‌اش دچار مشکلاتی است که نه از سر ذات بد او بلکه به­‌خاطر جهان‌بینی و شیوه‌ی زندگی اشتباهش گریبان او را گرفته‌اند. روزی دچار دردی می‌شود که به آن توجهی نمی‌کند، درد عمیق می‌شود، بیماری سخت از راه می‌رسد و پس از گسترده شدن بیماری، ذره ذره دچار ضعف روحی و ترس و نگرانی درباره‌ی مرگ و تردید درباره زندگی‌­اش می‌شود. ایوان سن زیادی ندارد، با مساله پیش پا افتاده‌ای به بستر بیماری رسیده، در تمامی این مراحل همراهی ندارد، با تمام مسائل دست و پنجه نرم می‌کند و در نهایت به پذیرش گریزناپذیر بودن مرگ می‌رسد.

روابط و رفتار اطرافیان ایوان، گرچه بیانگر شیوه‌ی زندگی قشر ثروتمند جامعه‌ی آن زمان است، ولی با اغراق بیان شده است. اما این بیان اغراق‌آمیز، کمک‌­کننده است چراکه تنهایی آدمی در سخت‌ترین مراحل زندگی، بیماری و در نهایت مرگ را به خوبی القا می‌کند. علاوه بر رفتار اطرافیان ایوان، این مساله که از شخصیت‌های فرعی داستان، توصیفات زیادی به میان نیامده، حس اهمیت ایوان و فقط ایوان و در پی آن تنهایی ایوان را تقویت می‌کند. خواننده همراه با ایوان تنهاست، بیماری را طی می‌کند و همراه با او به این نقطه می‌­رسد: "یکی بالای سرش گفت: تمام کرد! ایوان ایلیچ گفته‌­ی او را شنید و آن را در روح خود تکرار کرد. در دل گفت: مرگ هم تمام شد. دیگر از مرگ اثری نیست. نفسی عمیق کشید، اما نفسش نیمه کاره ماند. پیکرش کشیده شد و مرد."

داستان با مرگ ایوان شروع و با مرگ وی خاتمه می‌یابد و آنچه در این میان است زندگی‌ست. زندگی همراه با تردید و ترس از مرگ.

این کتاب در 12 فصل و چهار بخش نوشته شده است، نسخه‌‌ی ترجمه‌ شده توسط صالح حسینی از این کتاب، روان و دلنشین است و 152 صفحه دارد. خواندن این کتاب را به کسانی که به دنبال روایتی ملموس از جریان زندگی و مرگ یک انسان نسبتا معمولی‌­اند پیشنهاد می‌کنم.

اگر هم یک وقت دلتان خواست فیلمی ایرانی با حال و هوای مشابه چنین داستانی ببینید، فیلم سینمایی "پله‌­ی آخر" ساخته­‌ی علی مصفا (تولید 1392) توصیه می­‌شود. فیلمنامه­‌ی این فیلم را خود مصفا با الهام از داستان مرگ ایوان ایلیچ نوشته است؛ با یک فضای بومی ایرانی و موسیقی سنتی که نگاهی متفاوت به مرگ دارد: ماجرای مردی که راوی مرگ خویش می‌شود و مردنش را زندگی می‌­کند.


اگر دوست دارین درباره کتاب ها و یا فیلم های بیشتری مطلب بخونین، حتما به وبسایتمون سر بزنین. ما در "خانه" منتظرتون هستیم:)

http://barayeboodanha.ir/


توی اینستاگرام و تلگرام هم با @barayeboodanha میتونین پیدامون کنید:)


ادبیات روسلئو تولستویمرگ ایوان ایلیچمعرفی کتابمجله خانه
یک ماجراجویی آرام، مجله و کمی بیشتر...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید