مجله فرهنگی اجتماعی برای فردا
مجله فرهنگی اجتماعی برای فردا
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

اولین بارقه‌های آخرین هاویه

بررســــــی نشــانه‌های پسامدرنیســـــــم 
در آثارِ ابتداییِ ابوتراب خسروی
بررســــــی نشــانه‌های پسامدرنیســـــــم در آثارِ ابتداییِ ابوتراب خسروی


ابوتراب خسروی را همواره یکی از پیشگامانِ داستانِ پسامدرن در ایران دانسته‌اند و زیاد هم درباره‌اش نوشته‌اند. اما آنچه دربارۀ او و تحلیل سبکِ قصه‌نویسی‌اش خوانده‌ایم، بیشتر حولِ داستان‌هایی بوده که مؤلفه‌های صوریِ قصه‌های پساساختارگرا، واضح‌تر و تکامل‌یافته‌تر، در آن‌ها مشهود است و آنچه کمتر در این بررسی‌ها به آن توجه شده، روندِ رو به تکامل و گذارِ نویسنده از مدرنیسم به پسامدرنیسم است. اهمیت این موضوع زمانی آشکار می‌شود که با مطالعۀ آثارِ ابتداییِ خسروی درمی‌یابیم او در ابتدا سعی داشته مفاهیم و محتوای پسامدرنیسم را بدون استفاده از نشانه‌ها و مؤلفه‌های صوری آن منتقل کند و جای شگفتی است که در این راه از بسیاری دیگر موفق‌تر بوده است؛ از آن‌ها که با وصله‌پینه کردنِ تکنیک‌های رنگارنگ در داستان‌هایشان، تلاش کرده‌اند در این حیطه حرفی برای گفتن داشته باشند، اما فقط قبایی برای داستان‌هایشان دوخته‌اند که به تن آن‌ها زار می‌زند. انگار غافل بوده‌اند از اینکه هر تکنیکی که در داستان به کار می‌رود در خدمتِ مفهومی است که آن داستان قرار است به مخاطب انتقال بدهد و برای گردوی پوک، ظاهرِ زیبا و پوستِ کاغذی به هیچ کار نمی‌آید.

مهم‌ترین وجه تمایزِ داستان پست‌مدرن نسبت‌به دیگر داستان‌ها، به‌لحاظِ مفهومی و محتوایی، دیدِ انسانِ پست‌مدرن به دنیای پیرامون خود است. انسانِ پست‌مدرن مطلقاً هیچ‌چیز را با قطعیت نمی‌پذیرد. همۀ ارکان طبیعت در نظرِ او محل بحث است و جوابِ هیچ «چرا»یی «زیرا»ی مشخصی نیست و هیچ‌چیز و به‌ویژه هیچ‌کس، جایگاهِ معین و هویتِ ثابتی در نظامِ عصرِ کنونی ندارد (البته اگر برای آن نظامی قائل باشیم). زمان و گذرِ آن در نظرِ انسانِ پست‌مدرن، مهم‌ترین چرایی است که معمولاً با رؤیابافی، ثابت نگه داشتن و به عقب برگرداندنِ آن و عنصر تکرار، به آن پاسخ داده می‌شود. مجموع همۀ این‌ها، دنیا و آنچه را در آن است در چشمِ انسانِ پست‌مدرن به چیزی بدل می‌کند که گویا تصویری مصنوع از چیز دیگری است که خود وجودِ خارجی ندارد.

خسروی در مجموعۀ اولش، هاویه، سعی کرده است این مفاهیم را طوری به مخاطب القا کند که نیازی به تکنیک‌های ظاهری نداشته باشد و مخاطب در دنیایِ بی‌هویتِ آدم‌های داستان غوطه بخورد. جز یکی‌دو داستان، در باقیِ آن‌ها نیز موفق بوده است. در اینجا به چند داستان این مجموعه از این منظر نگاهی می‌اندازیم.

در داستانِ «گمشده»، بی‌هویتی آدم‌ها در زندانی که احتمالاً ماکتی از دنیای عصر حاضر است آن‌قدر پررنگ شده که هیچ کدام از زندانی‌ها از دیگری قابلِ‌تشخیص نیست، حتی برای خودِ ایشان که گاهی با نگهبان‌ها و زندانبان هم اختلاط می‌کنند. جالب اینجاست که خودِ آن‌ها از این بی‌هویتی و محصور بودن در دنیای بی‌هویت‌ها راضی‌اند و حتی فکر بیرون رفتن از آن آزارشان می‌دهد! نکتۀ تأمل‌برانگیز دیگر، حضور فردی با هویت مشخص است که از خارج از زندان پا به این دنیای خوفناک می‌گذارد و سعی می‌کند ماهیتِ واقعیِ آن‌ها را بهشان بازگرداند و البته نتیجه نیز آشکار است. ورود فردی «با ماهیتِ معین» به این دنیاها عنصری است که در اغلب داستان‌های این مجموعه تکرار می‌شود.

در داستانِ «میخانۀ سبز»، باز با دنیایی مواجهیم پر از انسان‌هایی که برای ما، خودشان و خالقِ داستان، شناس نیستند، البته این بار در آن سوی مرزهای وجود و در دنیای مردگان که باز استعاره‌ای هوشمندانه است از انسان‌ عصر حاضر. در این داستان نیز فردی کنجکاو وارد این دنیا می‌شود و ناگزیر به سمتِ همان خلأِ وجودی رانده می‌شود که دیگران دچارش شده‌اند.

«برهنگی و باد»، داستانِ انسان‌هایی است که آن‌قدر از قطعیتِ وجودی خود فاصله گرفته‌اند که حضورِ فردی بیگانه از دنیای مردگان هیچ تأثیری بر آن‌ها نمی‌گذارد و غافل‌گیرشان نمی‌کند. گویی خودشان هم سال‌هاست مرده‌اند و فقط آن را از یاد برده‌اند. حضورِ دختربچه‌ای در داستان که هنوز ردپایی از غافل‌گیری و ترس در احساساتش دیده می‌شود به‌خوبی گواهِ مردنِ تدریجیِ انسان‌های عصر حاضر و حل شدنِ آرام‌آرام آنان در بی‌هویتیِ آهنیِ آن است.

نبود قطعیت و فلسفه‌هایی قراضه که در جواب دادن به اساسی‌ترین سؤال انسان امروز (یعنی مرگ) عقیم مانده‌اند، یکی از آن چیزهایی است که با وضوح تمام در داستانِ «کابوس‌های شبانه» به تصویر کشیده شده و دیگر، حالاتِ دنیا که به تعدادِ انسان‌های موجود در آن، توصیف می‌شود.

در داستانِ «سفر شبانه»، مواجهۀ نابه‌هنگامِ انسان با گذرِ زمان و تأثیرِ آن بر خود را می‌بینیم. انسانی که عمری را در خواب گذرانده و حالا از صدای پاندولِ ساعت ناگاه به خود آمده است و پیری‌اش را پیش چشم خویش مجسم می‌بیند.

خسروی در داستانِ «صدای ساعتی که پنهان است» نیز آگاهانه بر مواجهه با مرگ و گذرِ زمان دست گذاشته است. در این داستان کم‌تر از کابوس‌های شبانه موضوع را شکافته، اما همان بندِ آخر برای نویسنده کافی است تا هرآنچه خواسته بگوید:

«مسئلۀ اصلی که همه را وا‌می‌دارد که با چهره‌هایی مبهوت گوش‌ها را به سنگِ گورِ او بچسبانند و صدا را جست‌وجو کنند، انعکاس صدای برخورد فلزی چیزی است، مثل حرکت گلوله‌ای فلزی که جان گرفته و زندگی می‌کند، ضرباتی مثل انعکاسِ فلزیِ شیئی در آب که می‌شود از پوستۀ سنگ گور شنید. صدایی مثلِ صدای تیک‌تاکِ ساعتی که پنهان است.»

نکتۀ بعدی در این داستان، استفادۀ (شاید ناخودآگاه) خسروی از نشانه‌ها و تکنیک‌های پسامدرنی در داستان است. زبان و لحنِ خشک و اداریِ داستان، اولین چیزی است که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند.

به‌جرئت می‌توان گفت «دست‌ها و دهان‌ها» ضعیف‌ترین داستانِ مجموعۀ هاویه است. داستان جایی میان مدرنیسم و پسامدرنیسم و سمبولیسم مانده و همین امر به باورپذیریِ آن صدمه زده است. در داستانِ پسامدرن، تصنع آن‌قدر آشکار است که خواننده از همان سطور نخستین می‌پذیرد که قرار نیست قصه را باور کند. اما وقتی همین سبک به سبکی باورپذیر پهلو بزند و تصنع در آن کمرنگ باشد، خواننده بلاتکلیف می‌ماند که باید این دنیای مصنوعی را بپذیرد یا به‌دنبال قیاسِ آن با دنیای واقعی باشد و این درست همان چیزی است که در داستانِ دست‌ها و دهان‌ها به چشم می‌آید.

«ماه و مار» قدمی است روبه‌جلو برای ورود به دنیای پسامدرن، آن‌هم تنها به‌دلیل وجود یک مؤلفه در آن که همان «تکرار» است و در مجموعه‌های بعدی، شکلی کامل‌تر به خود می‌گیرد و تبدیل می‌شود به «فرجام‌های چندگانه». البته این مؤلفه هنوز هم درونِ مرزها مانده و گویی نویسنده کماکان متأثر از فضای مدرنیسم، می‌ترسد این تکرار و شروعِ دوبارۀ اتفاقات را بی هیچ دلیل و توجیهی به داستان بیاورد. بازگشتِ صفیه به داستان، بعد از مرگش، با این توجیه آمده که انگار در ذهنِ جیپار زنده شده و همه‌چیز را از سر گرفته است؛ درحالی‌که اگر خسروی همین داستان را سال‌ها بعد می‌نوشت، شاید برای این بازگشت هیچ توجیه و استدلالی نمی‌آورد. آشکاریِ تصنعْ چیزی است که زبانِ پسامدرن به‌شدت به آن نیاز دارد.

همین تکرار را در «هاویۀ آخر» نیز می‌بینیم، اما کامل‌تر. نویسنده در این داستان، انگار کمتر برای اتفاقاتی که می‌افتد دنبالِ دلیل و توجیه می‌گردد. دنیای کنونی هم برای انسانی که در آن زندگی می‌کند پر از اتفاقاتی است که یا دلیلی ندارد یا او دنبالشان نمی‌گردد.

«برهنه و مه»، «تصویری از یک عشق»، «قربانی» و «پری‌ماهی‌ها» داستان‌هایی کاملاً مدرن‌اند که هیچ‌کدام از مؤلفه‌های صوری یا محتواییِ پسامدرنیسم در آن‌ها به چشم نمی‌خورد و البته در سبکِ خودشان داستان‌های خوبی هستند.

برای دانلود نسخه کامل ماهنامه اینجا کلیک کنید.

مارا درشبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

instagram:baraye_farda

telegram:@barayefardaa







شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید