متأسفانه هنجارشکنی از نوع فحاشی در فضای مجازی به پدیدهای بسیار شایع تبدیل شده که گریبان بسیاری از افرادِ شاخص اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در داخل و خارج کشور گرفته است؛ بسیاری کوشیدهاند دلایل اصلی این پدیده را تبیین کنند؛ اما هنوز دلایل و فرایند تولید این هجمۀ فرهنگی مجهول مانده و بهصورت علمی به آن پرداخته نشده است. بهزعم بسیاری نبود فرهنگسازی لازم برای استفاده از اینترنت بهعنوان فناوری جدید، دلیل اصلی این هنجارشکنیهاست. عدهای دیگر این پرتاب خشونت را حاکی از نیمۀ پنهان فرهنگِ ایرانیان میشمارند؛ نیمۀ پشت پردهای که خودش را در فضای مجازی بروز میدهد و بیمحابا به مخاطب حمله میکند و سر از پا نشناخته به او ناسزا میگوید. اما عدهای نبود نقد در جامعۀ امروز را از عللِ اصلی خاستگاه این پدیده برمیشمارند و بر این عقیدهاند که بهدلیل نبود فضای مناسب انتقاد در ایران، کاربران از راه اینترنت انتقادات خود را به شکلی پرخشونت بروز میدهند.
در همین راستا، برخی معتقدند کاربران اینترنتی از شخصیتهای شاخص اجتماعی الگوبرداری میکنند؛ زیرا این افراد در سخنرانیها یا اظهار نظرهایشان گاهی به ادبیات سخیف و بهاصطلاح کوچه و خیابانی متوسل میشوند و بالطبع، کاربران اینترنتی این ادبیات را به شکل وخیمتر در فضای اینترنت به کار میگیرند و به سمت سوژه پرتاب میکنند. اما کمی تأمل بر این موضوع نشان میدهد این نظریات، خود اشاعهگر برچسبهایی نامناسب است که شایستۀ جامعۀ کاربران اینترنتی نیست. طبق معمول، این نوع کاربران افرادی بیفرهنگ تلقی میشوند که برای مقابله با آنان، پیشنهاد کلاسیک جریمه با عنوان «جریمۀ اینترنتی» مطرح میشود و گاهی زمزمههای محدود کردن اینترنت و قانونگذاری سرسختانه برای مبارزه با این پدیده به گوش میرسد.
بدون شک جولان این حرکت سخیف اجتماعی و فرهنگی در اینترنت بسیاری از شخصیتها و سرمایههای ملی و بینالمللی را هدف قرار داده و رنجش زیادی برای آنها به بار آورده است. اما بهراستی دلایل اصلی این مسئله چیست؟ و چگونه این پدیده به وجود میآید؟ درواقع دو مفهوم اصلیِ «اضطراب ارزیابی» و «نافردی شدن»، نقش اصلی را در پدیدۀ فحاشی اینترنتی ایفا میکنند. این دو مفهوم در حوزۀ مطالعات روانشناسی اجتماعی قرار دارد؛ رشتهای که متأسفانه در ایران هنوز وجود ندارد. در این مقاله میکوشیم این مفاهیم را توضیح دهیم و سپس به راهکارهای کارآمد برای مواجهه و حل این پدیده نیمنگاهی بیفکنیم.
اضطراب ارزیابی
اضطرابی که افراد در برابر حضور دیگران (خواه یک فرد یا جمعیت) احساس میکنند «اضطراب ارزیابی» نامیده میشود. این بدین معناست که وقتی فرد در برابر جمعی قرار میگیرد، به شکلی شناختی احساس میکند دیگران او را ارزیابی میکنند؛ پس همواره تلاش میکند بهترین تصویر خود را به دیگران عرضه کند؛ مانند بازار عرضه و تقاضای اقتصادی، در این بازار اجتماعی، عرضهکننده (سخنران یا مجری) همواره با اضطراب ارزیابیِ دیگران از کالای خود با جنس معنوی سروکار دارد.
همه ما در این بازار اجتماعی کموبیش بهشکل خریدار یا فروشنده حضور داشتهایم؛ موقعیتهایی مانند سخنرانیهای رسمی یا غیررسمی، اجرای حرکات ورزشی و نمایشی در برابر دیگران و... . بهدلیل همین ارزیابیها، بهندرت کسی پشت تریبون یا در برابر جمعی قرار میگیرد تا مستقیماً به کسی توهین کند یا ناسزا بگوید. حتی اگر چنین قصدی داشته باشد، کلامش را با کلمات مناسب خواهد گفت؛ بنابراین زمانی که ما در معرض ارزیابی دیگران باشیم، از پرخاشگری و فحاشی بهشدت پرهیز میکنیم؛ زیرا ارزیابی دیگران برای ما بسیار مهم است.
اضطراب ارزیابی چرایی بهترین عملکرد شاگرد در مقابل استاد، اضطراب زیاد سخنرانی در برابر جمعیت و نگرانی افراد از دیدگاه دیگران دربارۀ خود را بهخوبی تبیین میکنند. نبود این اضطراب ممکن است عواقب تکاندهندهای به دنبال داشته باشد؛ یکی از آنها که در این مقاله آن را بررسی میکنیم، پدید آمدن فحاشیهای اینترنتی است.
نافردی شدن
در موقعیتهایی که اعضای گروه به هنجارهای مثبت یا منفی گروه بدون خودآگاهی فردی پاسخ دهند «نافردی شدن» میگویند. این پدیده با احساس از دست دادن هویت شخصی و به دست آوردن هویت گروهی ایجاد میشود؛ برای مثال، فردی را تصور کنید که در تصادفی زیر ماشین گیر کرده است. در چنین موقعیتی مردم بهصورت گروهی سعی میکنند به فرد مصدوم کمک کنند. حرکتی خودجوش، بدون نیاز به رهبری که در بسیاری مواقع به نجات جان فرد منتهی میشود؛ اما همیشه این تبعیت از هنجارهای گروهی مثبت و کارآمد نیست؛ مثلاً زمانی که ارتش آمریکا در سال 1381 بهقصد آزادسازی عراق از حکومت صدام حسین به این کشور حمله کرد، نوعی چپاولگری در میان مردم به راه افتاد؛ بسیاری از تختهای بیمارستانها دزدیده شد، دهها هزار قفسۀ قدیمی کتاب در کتابخانۀ ملی عراق به یغما رفت، تعداد زیادی رایانه، صندلی و حتی لامپ مهتابی از دانشگاهها سرقت شد و موزۀ ملی عراق 15000 شیء قدیمی خود را در این غارت از دست داد. مجلۀ ساینس در این باره نوشت: «از زمان تاراج دو فرهنگ آزتک و اینکا (دو فرهنگ بومیان آمریکا) اینچنین غارت سریعی اتفاق نیفتاده بود.»
همواره ایجاد گروه خودبهخود به ایجاد قدرتِ تحریک اعضای درونِ گروه و کاهش مسئولیت فردی میانجامد؛ بهعبارت دیگر، زمانی که افراد در گروههای کوچک یا بزرگ کنار هم جمع میشوند، قدرت برانگیختگی اجتماعی و جنبش پیدا میکنند و زمانی که این برانگیختگی و کاهش مسئولیت، یکجا در گروهی پدید آید، ترکیبی میسازد که بازدارندههای هنجار را کمرنگ میکند و گاهی نتایجی تکاندهنده در پی دارد. اعضای گروه ممکن است اقدامات مثبتی برای کمک به دیگران انجام دهند (مانند کمک به فرد آسیبدیده در تصادف یا کمکهای انساندوستانه به زلزلهزدگان) یا به سمت اقدامات خشونتآمیز علیه محدودیتها (مانند پرتاب کردن غذا در سال غذاخوری، داد کشیدن بر سر داور یا جیغ زدن در کنسرت موسیقی) و ویرانگرهای اجتماعی (مانند بیرحمی پلیس، قتلعام یا شورش) کشیده شوند.
اما این رفتارهای کنترلناپذیر یک عامل مشترک دارند؛ آنها بهنوعی از طریق قدرت گروه تحریک میشوند. گروهها بسیار فراتر از تکتک اعضایشان میتوانند هیجان و درگیری تولید کنند. تصور اینکه طرفدار موسیقی خاصی بهتنهایی در کنسرتی از خوشحالی جیغ بزند و داد بکشد، یا افسر پلیسی بهتنهایی به مجرمی بیدفاع یا فردی مشکوک حمله کند و او را کتک بزند مشکل است؛ اما افراد در موقعیتهای گروهی میتوانند محدودیتهای هنجار را در هم بشکنند، از حس هویت شخصی عبور کنند و به هنجارهای گروه یا جمعیت پاسخ دهند؛ بهعبارت دیگر، افراد به نافردی شدن دچار میشوند. نکتۀ درخور توجه این است که نافردی شدن با آنچه مردم از آن با اصطلاح «جوگیری» در موقعیتهای اجتماعی نام میبرند، متفاوت است. در جوگیری، فرد طعمۀ حضور دیگران میشود و رفتاری عجیبوغریب نشان میدهد؛ درحالیکه در نافردی شدن گروه بهصورت دستهجمعی به اقدام تکاندهندهای دست میزند.
نتایج بررسیهای متعدد حاکی از آن است که هرچه تعدد افراد گروه بیشتر باشد، گمنامی فیزیکی اعضا (نوعی احساس حلشدگی در گروه) بیشتر میشود و این امر به ایجاد برانگیختگی بیشتر و کاهش مسئولیتپذیری فردی برای پیامد کارگروهی منجر خواهد شد؛ بنابراین نافردی شدن به عواملی مانند «اندازه گروه» و «گمنامی فیزیکی» وابسته است.
پرخاشگری و اینترنت
اینترنت میتواند هویت فیزیکی اشخاص را مخفی کند؛ بنابراین اضطراب ارزیابی کاربران اینترنتی را از بین میبرد و در ادامه قدرتِ نافردی شدنِ مثبت و منفی اجتماعی را افزایش میدهد. قدرت تخریب اینترنتی اولین بار در نخستین سالهای فراگیر شدن اینترنت در آمریکا در چترومهای اینترنتی دیده شد؛ افرادی بر لبۀ ساختمانی میایستادند و بهصورت آنلاین در مقابل چشمان کاربران، تهدید به خودکشی میکردند. در میان انبوه تماشاگران آنلاین این ویدئوهای زنده، عدهای با فریاد «بپر! بپر»، آنها را به خودکشی تشویق میکردند. این سناریوهای زنده که به خودکشی افراد متعددی انجامید، توجه روانشناسان اجتماعی را به خود جلب کرد. محققانی مانند جفری کول که آثار اجتماعی فناوری را بر مردم بررسی کردهاند، دربارۀ اینگونه ترغیب به خودکشی نیز تحقیق کردهاند. نتیجۀ مطالعات متعدد حاکی از کاهش اضطراب ارزیابی و افزایش نافردی شدن در این افراد بود. بررسیهای این روانشناسان در موارد دیگری نظیر فحاشیهای اینترنتی حاکی از نتایج یکسانی بود. اینترنت فضای کافی را برای پرخاشگری در اختیار کاربران خود قرار میدهد و با کاهش اضطراب ارزیابی به آنها قدرت حرکت جمعی میدهد تا با کلمات زشت و ناسزا به سوژه حمله کنند. در این موقعیت چون «همه» این کار را انجام میدهند، «همه» میتوانند رفتارشان را به موقعیت نسبت دهند (نه به انتخاب خودشان) و پدیدۀ فحاشیهای اینترنتی را به وجود آورند.
سؤال اینجاست که آیا همیشه گمنامی منجر به آزادی بدترین تکانههای عصبی مانند تشویق به خودکشی و فحاشی میشود؟ اگرچه این محرک قابلیت زیادی در تحریک خشونت دارد؛ خوشبختانه همیشه اینطور نیست. تحلیل 60 مطالعۀ صورتگرفته دربارۀ نافردی شدن نشان میدهد گمنام بودن، فرد را کمتر «خودآگاه» و بیشتر «گروهآگاه» میکند تا بیشتر به نشانههای وجود در موقعیت (خواه منفی یا مثبت) پاسخگو باشد؛ بنابراین بیشتر این فحاشیهای گروهی تابع حرکتهای گروهیِ خودجوشِ افرادیِ است که خودآگاهی خود را از دست دادهاند و مانند موجی نابودکننده از گمنامی اینترنتی سوءاستفاده میکنند و بر سوژه میتازند.
در میان این گروههای متهاجم، افراد دیگری جلبتوجه میکنند؛ کاربرانی که در مسیر خلافِ سیل فحاشی شنا میکنند و با کامنتهای خود از آن ابراز انزجار میکنند و در مواردی از سوژهای که به او توهین شده است عذر میخواهند. بررسی این کاربران نشان میدهد این افراد بهطورکلی خود را قویاً «مستقل و متمایز» میدانند. این افراد عموماً کمتر تقلب میکنند و کنترل بیشتری بر امور زندگی از خود نشان میدهند. قاعدهای کلی دربارۀ این کاربران وجود دارد: کسانی که خودآگاه هستند یا کسانی که موقتاً این کار را انجام میدهند، در حرفهایشان در خارج از موقعیت گروهی ثبات بیشتری دارند و کنترل بیشتری در کردارشان درون موقعیت گروهی نشان میدهند.
روشهایی برای کاهش پرخاشگری اینترنتی
از قاعدۀ کلی یادشده میتوان برای کاهش پرخاشگریهای اینترنت در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی استفاده کرد:
نخستین سطحی که میتواند از این قاعده استفاده کند خود افرادند. آنها میتوانند از موقعیتهای که خودآگاهی را کاهش و نافردی شدن را افزایش میدهد، مانند مصرف الکل و مواد مخدر اجتناب کنند.
در دومین سطح، خانواده یا درواقع والدین میتوانند با شخصیت دادن به فرزندانشان و پرورش حس مسئولیتپذیری در آنان فرزندانی خودآگاه پرورش دهند و آنان را در موقعیتهای مستعد نافردی شدن از انجام فعالیتهای مخرب بر حذر دارند. والدین قادرند فرزندانشان را به خودآگاهی در هنگام استفاده از اینترنت ترغیب کنند و بهجای توبیخ و تنبیه به او بگویند:«میتوانی در فضای مجازی از بودن با دوستانت و دیگران لذت ببری؛ اما مواظب باش هویت شخصی خود را فراموش نکنی و به دیگران آسیب نرسانی.» والدین با این کار برای جامعۀ خودآگاه آینده قدمهای کارآمدی برمیدارند.
مهمتر از همه و در جایگاهی والاتر، دولت میتواند با سیاستهای درست، در کاهش نافردی شدن بسیار نقشآفرینی کند. دولتی که با ایجاد حس تعلق در میان افراد جامعه سعی میکند به اعضای خود شخصت بدهد، در سیاستهای خود نقش مردم را پررنگ میکند و آنها را در اجرای برنامهها سهیم میکند، میوۀ عملکرد خود را در تقویت و ارتقای هویت فرهنگی و شخصی افراد آن جامعه خواهد چید. فردگرایی، یکتاگرایی و هویتدهی به افراد جامعه تنها با پذیرش مردم از سوی دولت امکانپذیر است؛ بنابراین، از آنجا که بیشتر کاربران اینترنت جواناناند، سیاستهای ملی در جهت توسعۀ امور جوانان میتواند حاکی از اتمام این پدیده در جامعۀ امروز باشد. در مقابل دولتی که گوش شنوا برای مطالبات جوانان جامعه ندارد و به دنبال جریمه و سرکوب است، نهتنها فرهنگِ خشونت را تشدید میکند، بلکه به آتش فحاشیهای اینترنتی دامن میزند و بیشازپیش آن را شعلهور میسازد.
پس اگر فحاشیهای اینترنتی آزارمان میدهد، برای حل موضوع، بهجای سرکوب، توهین و جریمۀ کاربران اینترنتی، هویت آنان را به رسمیت بشناسیم، به مطالباتشان احترام بگذاریم و احساس هویت متمایز را به آنها انتقال دهیم. احساس مهم بودن به خودآگاهی آنها خواهد افزود و از نافردی شدن در فضاهای گروهی، بهخصوص فضای اینترنتی خواهد کاست تا سرانجام انتظارِ داشتن جامعهای سالم و مصلح در فضاهای حقیقی و مجازی انتظاری معقول باشد.