مجله فرهنگی اجتماعی برای فردا
مجله فرهنگی اجتماعی برای فردا
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

هنر معاصر در بیم و امید

درآمدی بر چالش‌های گفتمانی هنر معاصر ایران و همسایگانش
درآمدی بر چالش‌های گفتمانی هنر معاصر ایران و همسایگانش

«هنر معاصر» در منطقۀ پرتنش ما همواره در وضعیت «بیم و امید» است؛ در کشاکش بین سنت و تجدد و هنوز با بهره‌برداری از مخزن‌های بصری سنتی خود، چون میراث خوشنویسی، نگارگری و دیگر گونه‌های هنرهای صناعی، می‌کوشد آنچه را بر سوژه‌هایش می‌گذرد به شکلی تازه بیان کند. تِری اسمیت1، نظریه‌پرداز مفاهیم معاصریت2 و هنر، معتقد است اساساً معاصر بودن در عین پیوستگی با زمان، فرارفتن از آن و کشف فضاهای پساتاریخی در لحظه‌های اکنون است. این مفهوم در اساس به‌مثابۀ مفهومی تعریف می‌شود که حساسیت‌های اکنون را تسخیر می‌کند و در عین حال بر ضرورت شیوه‌های جدید دریافتِ اکنون و همچنین امر بی‌دوام و تغییر، صحه می‌گذارد؛ اما به هر حال، ناظر بر چگونگی درک، توضیح و بازنمایی معنای زندگی کردن در لحظۀ اکنون است.

ایران و همسایگانش هرکدام گفتمان‌های متمایزی از به‌روز شدن را برای هویت بصری معاصر خود برگزیده‌اند؛ ولی وجه مشترک آن‌ها در «دنیای هنر» معاصر، این حقیقت است که باید موضع خود را با جهانی شدن و تبعات آن روشن کنند. برخی از کشورهای هم‌جوار ما (همچون کشورهای عربی حاشیۀ خلیج‌فارس) با اتخاذ رویکرد نهادی و جذب سرمایه‌های فرهنگی غرب، به‌روزترین رویدادها و نهادهای هنر معاصر جهان، همچون موزه‌های مشهور و حراج‌های نام‌آشنا را در بستر معاصریت خود ادغام کرده‌اند. همسایگان شمالی ایران نیز کم‌وبیش وارد این فرایند شده‌اند و بارزترین این تلاش‌ها شکل‌گیری مرکز فرهنگی «حِیدر علی‌اُف»3 با طراحی معمار شهیر «زاها حدید»4 در باکو است. این در حالی است که همچنان سایۀ سنگین گفتمان چپ شوروی سابق بر گفتمان فرهنگ و هنر معاصر راست‌گرای همسایگان شمال سایه انداخته و آن را دچار مشکلات پیچیدۀ مفصل‌بندی جدید کرده است. از سوی دیگر، همسایگان شرقی (همچون افغانستان و پاکستان) همچنان به گفتمان هنری سنت‌های پیشین گرایش دارند و تمرکز خود را به ذخایر سنتی معطوف کرده و از پتانسیل‌های نگارگری بیشترین بهره‌برداری را کرده‌اند. هنر معاصر این خطۀ فرهنگ‌خیز، سرشار از موتیف‌های موجود در نگارگری است و تمایل هنرمندانش به برجسته‌سازی عناصر بصری سنتی نیز در بستری معاصر است.

گرایش‌هایی از هنر معاصر در منطقۀ هم‌جوار ما، بر بنیان اعتراض و تقابل شکل می‌گیرند. هنر خیابانی یا گرافیتی از این دست هنرهاست که با دستان خالی هنرمندانی با امید به تغییرات اجتماعی شکل می‌گیرند. هنر در دست این هنرمندان ابزاری است برای اعتراض به فضای سرمایه‌داری؛ به‌عنوان مثال در بحرین یکی از نمودهای اعتراضی این هنر خیابانی آثاری است که بر ضد مسابقات فرمول یک در این کشور شکل گرفته است. این آثار در لایه‌های زیرین و عمیق خود اعتراضات جدی به حاکمیت و جهانی‌سازی فرهنگ بومی‌ای است که خواستار عدالت اجتماعی، اقتصادی و حتی مذهبی است. اعتراض و نقد بافت سازندۀ فرهنگ امروزین جوامع سنتی و مذهبی منطقه با مدیوم‌های هنر معاصر شدیداً مذهب‌محور است و شدیداً امیدوار به در مرکز قرار گرفتن مفاهیم مذهبی که به نظر می‌رسد به حاشیه می‌روند. بسیاری از مضامین آفریده‌شده در آثار هنری معاصر ایران و کشورهای هم‌جوار، خصوصاً کشورهای عربی، همچون عربستان که از راه دریا همسایۀ ما محسوب می‌شود؛ بر مشترکات دینی مسلمانان متمرکز است. کعبه و چالش‌های گفتمانی آن شدیداً در آثار هنرمندان عربستان بازنمود می‌شود و تجربۀ چندوجهی بودن یا بدیع بودن این آثار را شدیداً درخور توجه می‌سازند.

قوام نیافتن و نو پا بودن نیز از ویژگی‌های هنر معاصر منطقۀ ماست. برخی از بازیگران کوچک همسایه در حال برداشتن گام‌های بلند و روشن به‌سوی افق‌های مبهم هنر معاصرند. کشورهایی همچون کویت و عمان در حال خیزش در مفصل‌بندی هنر معاصر خود از مسیر مراکز و نهادهای کوچک همچون گالری‌ها و موزه‌های تخصصی هستند. هرچند این حرکت‌ها، کوچک و پراکنده‌اند، ولی به نظر می‌رسد بر اساس دورنمایی حساب‌شده و جهانی در حال شکل‌دهی به منطقه‌ای رقابتی در حوزۀ هنر معاصرند.

مسئلۀ جنگ و تنش در منطقه، هنر معاصر برخی از همسایگان ایران را شدیداً متأثر کرده است و تبعات آن برای کشورهایی که درگیر جنگ میدانی درون‌گفتمانی هستند، بسیار شدید بوده است. هنر معاصر عراق نشانگر افت‌وخیزهای شدید در مواجهه با مدرنیسم و پست‌مدرنیسم است. گاهی هنرمندان نوگرای عراقی میدان را در دست گرفته و گاهی جنگ، آن‌ها را به جلای وطن سوق داده و هنرمند معاصر عراقی در غربت، روایتگر رنج‌های وطنش در لحظه‌های اکنون بوده است؛ ولی آنچه عراق را خاص می‌کند، حساسیت‌های شدید پرتنش تاریخی این مرزوبوم است. هنر معاصر افغانستان نیز به‌واسطۀ جنگ تکه‌تکه شده و به خُرده‌جریان‌هایی جسته‌گریخته و تکه‌پاره در گوشه‌ و کنار سرزمین «نیمروز»1 بزرگ شاهنامه تبدیل شده است. هنرمندان معاصر فراوانی نیز از این برزخ جنگ گریختند تا شاید بتوانند در بستر گفتمان‌های حامی غربی مضامینی را که کشورشان با آن‌ها درگیر بود، از پیش‌زمینه به پس‌زمینه آورند و برای جهانیان برجسته کنند؛ تا شاید راهکاری فرهنگی برای برون‌رفت افغانستان از ناآرامی و ایجاد فضایی پر از شور و شعر و رنگ و طرح ایجاد کنند.

ترکیه، در میان همسایگان ایران همچنان قدرترین رقیب و شاید متمایزترین همسایه ایران در مواجهه با هنر معاصر محسوب می‌شود. تبدیل شدن دوسالانۀ استانبول به یکی از معتبرترین دوسالانه‌های جهان (15 دوره تا به امروز) از استقامت و پایداری فضای هنر معاصر ترکیه و تلاش برای جهانی شدن نظام بصری جدیدی از این کشور در تندبادهای حوادث اجتماعی- سیاسی خبر می‌دهد. همچنین توسعۀ فضای هنری در این کشور بر پایۀ فضاهای هیبرید و چندوجهی بوده است؛ توسعه و احیای هنرهای صناعی و سنتی عثمانی با سرمایه‌گذاری در نهادهای بزرگی همچون «ایرسیکا»2، نشانگر تلاش‌های این کشور برای دستیابی به مرجعیت هنرهای سنتی و صناعی اسلامی در منطقه است. ترکیه با سرعت، گام در غربی شدن و خصوصاً اروپایی شدن گذاشته بود و تمام تلاش مسئولان این کشور، محقق کردن شاخص‌های بین‌المللی بود؛ اما آنچه پس از کودتای نافرجام ترکیه در 2016 روی داد، تغییر رویکرد این کشور به غرب و تمایلش به دوستان و «همسایگان خوبش!» بیش از دوستان غربی غریبش بود؛ هرچند هنر معاصر ترکیه همچنان گرایش‌های جهانی غربی خود را جست‌وجو می‌کند.

هنر معاصر ایران نیز از بیم و امید سرشار است؛ گاهی در اواخر دهۀ 70 و اوایل دهۀ 80 شمسی دروازه‌های جهانی را به‌سوی خود باز می‌بیند و هنرهای «نوگرا» با تجربه کردن متریال و مضامین متعدد مرزهای هنر معاصر ایران را جابه‌جا می‌کنند، هنرمندان جوان به میدان می‌آیند و نگران از التقاط و چالش‌های هویتی با جریان معاصریت هنر در ایران همگام می‌شوند و گاهی نیز در اواخر دهۀ 80 و اوایل دهۀ 90 شمسی، به سمت «مقاومت» در برابر جهانی‌شدن، هدایت می‌شود و رویدادها و مجلات رسمی گفتمانی مقاومتی در برابر معاصریت جهانی در حوزۀ مضامین در پیش می‌گیرند. در مقابل جریان رسمی، معاصریت و جهانی شدن را نهادهای خصوصی و گالری‌ها، با قوت بیشتری شکل می‌دهند و رویدادهای بین‌المللی و حراج‌های تأثیرگذار، پویایی را برای پیکرۀ هنر معاصر ایران به ارمغان می‌آورند. به هرحال هنر معاصر ایران از اواسط دهۀ 70 با ذخایر نوگرایی دهۀ 40 که با برند «سنت‌گرایی» شناخته می‌شود، گفتمان «نوسنت‌گرایی» را بر پایۀ دغدغه‌ها و بیم و امیدهای نسل جوان برای امروز و فردا مفصل‌بندی می‌کند.

نبودِ تعامل‌های گسترده و هدفمند میان نهادهای هنر معاصر کشورهای همسایۀ ایران، گرایش‌های معاصر را به سمت غرب کشانده است. خوانش‌ها و آفرینش‌های هنرمندان معاصر، جهانی شده‌اند؛ ولی برای امکان برقراری و تعامل با مخاطب بومی از شاخص‌های موجود در ذخایر بصری سنتی بهره جسته‌اند. هم‌افزایی هنر معاصر منطقه می‌تواند تصویری متفاوت از آن به جهان عرضه کند؛ تصویر زیست‌بومی که هرچند همچون بسیاری از مناطق جهان از چالش‌های زیادی رنج می‌برد، ولی به زندگی و فردایی روشن برای تعامل و گفت‌و‌گو امید دارد.

برای دانلود نسخه کامل اینجا کلیک کنید


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید