اخباری که در منابع دربارۀ کبوتربازی یا همان کفتربازی آمده حاکی از آن است که این کار دست کم در زمان مشروطه که ادارۀ نظمیه تشکیل شده بود، جرم محسوب میشده است. به همین دلیل پلیس برای جلب کفترباز اقدام میکند و همین مسئله با حوادث و حواشی بعدی مواجه میشود. اینک متن خبر از روزنامۀ زایندهرود:
روز چهارشنبه به نظمیه راپورت میدهند که یک نفر کفترباز در محلۀ خواجو است که شغل او کفتربازی است. از طرف نظمیه دو نفر پلیس میفرستند که بروند او را به اداره بیاورند. پلیسها میروند درب خانۀ او. صاحبخانه در خانه بوده یا نه، بنای فحاشی را میگذارند و چند تیر هوایی خالی میکنند. زن و بچۀ صاحبخانه میگویند این حرکاتِ خلافِ قاعده شایستۀ مأمورین نظمیه نیست. از خانه بیرون میآیند.
در راه پلیس دیگری که علی نام داشته، با اینکه مأموریت نداشته، به آنها ملحق میشود. در این اثنا شخص رعیتی عباس نام درب خانۀ خود ایستاده بوده است. به آنها اعتراض میکند که چرا درصورتیکه صاحبخانه پیدا نیست، شما این حرکات را مینمایید؟ پلیس به او فحش میدهد و بدون جهت تیری بهجانب او انداخته، که بر دست چپ او رسیده، از قلبش میگذرد. بیچاره بر روی زمین افتاده، فوراً میمیرد.
مردم اجتماع نموده، پلیسها را میگیرند. در این اثنا دو نفر میرسند که به مأمورین حکومت شباهت داشته، میگویند ما را حکومت فرستاده که قاتل را به دارالحکومه ببریم. آنها هم صادقانه علی را تسلیم آنها میکنند. بعد ورثۀ مقتول جنازه را برداشته به طرف دارالحکومه روان میشوند. ولی در آنوقت نگارنده در منزل حکومت بودم و ابداً چنین مأموریتی از طرف حکومت به کسی داده نشده بود.
جنازه را به منزل حکومت آورده، بنای تظلم و خونخواهی را گذاردند. رئیس نظمیه را احضار کردند. میگفتند این پلیس از طرف نظمیه مأموریت نداشته. عاقبت به اصرار آقای منتظمالدوله و وعدۀ رئیس نظمیه به مجازات قاتل، ورثۀ مقتول ساکت شده، جنازه را به مسجد شاه بردند و بعد او را دفن کردند. رئیس نظمیه درصدد تجسس برآمده، چند روزی قاتل پیدا نمیشود. تا روز غرهزنی خبر میدهد که قاتل در خانه است. رئیس نظمیه رفته او را دستگیر و محبوس میکند. ورثۀ مقتول چند روز است که خاکبرسر ریزان به نظمیه و انجمن] مراجعه میکنند] (روزنامۀزایندهرود، سال دوم، ش 25، 5 شعبان 1328.)
برای دانلود نسخه کامل اینجا کلیک کنید.
مارا درشبکههای اجتماعی دنبال کنید:
instagram: baraye_farda
telegram: @barayefardaa