بردیا بافقی
بردیا بافقی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

ظاهر مردم، باطن حاکمانشان است

چندی پیش که نهج‌البلاغه را ورق می‌زدم چشمم به حدیثی از مولای متقیان،امام علی(ع) خورد که جرقه‌ای در ذهنم زد برای نوشتن این مطلب. امام علی(ع) می‌فرماید: «اَلنّاسُ علی دین ملوکهم»، به عبارتی می‌فرمایند مردم به روش و طریقه حاکمان و پادشاهان خویش زندگی می‌کنند.

در یک نگاه سطحی این سوال ایجاد می‌شود که شیوه زندگی مردم چه ربطی به حاکمان خود دارد؟ مگر غیر از این است که هرکس برای خودش زندگی می‌کند و به قول معروف «هیچکس را در قبر دیگری نمی‌گذارند» ؟

اگر درست خاطرم باشد صحبتی از آیت ا... جوادی آملی می‌دیدم که فرمودند: « ظاهر مردم، باطن حاکمانشان است» ؛ در تاریخ هم اگر دقیق شویم و حافظه تاریخی خود را کمی تقویت کنیم می‌بینیم این صحبت کاملا صادق است. پادشاه دزد، وزیر دزد پرورش می‌دهد و حتی تا آنجا پیش می‌رود که اگر کسی هم تلاش کند تا اوضاع را تغییر دهد و شرایط را از این وخامت در بیاورد، حرکتی پروتست انجام داده و در باغ فین کارش را تمام می‌کنند.

اگر در جامعه و حتی جامعه جهانی دقیق شویم می‌بینیم که فرموده امام علی(ع) واقعیتی از علم روانشناسی نوین است که ایشان به رایگان در اختیار ما قرار داده‌اند و جامعه شناسان،روانشناسان و حتی روانکاوان بزرگی چون فروید نیز بر این صحبت صحه گذاشته اند.

فرض کنید به جای کشور در یک خانه بزرگ قرار داریم؛ مردم به مصادیق فرزندان اند و دولتمردان به مثابه پدر این خانه. به هرحال ریاست و مدیریت خانه برعهده پدر خواهد بود و هیچ‌کس نمی‌تواند منکر این موضوع شود که یک جامعه هرچند کوچک (مثلا خانواده‌ای ۴ نفره) بدون مدیریت و ریاست یک نفر که بتواند حرف آخر را بزند از هم می‌پاشد.

اگر پدر خانواده انسانی صالح، امین و درستکار باشد (نه در حرف بلکه در عمل؛ به هر حال استاد سخن،حضرت سعدی، درست می‌فرماید که: سعدیا گرچه سخن‌دان و مصالح گویی/به عمل کار برآید،به سخن‌دانی نیست) خواه ناخواه فرزندان این خانه هم افرادی درست‌کار خواهند شد، به هر حال در هر جامعه آماری خطا وجود خواهد داشت و ممکن است در این بین همه افراد این خانواده افرادی مثبت و درستکار به مانند پدر خانواده نشوند؛ امّا، چون در اقلیت قرار خواهند گرفت به ناچار یکی از دو راه اینکه یا تغییر کنند و یا اینکه از خانه بروند را انتحاب کنند. برعکس این قضیه هم صادق است که اگر پدر خانواده فردی شرور، ستم‌کار یا فاسد باشد فرزندان این خانواده هم به مانند پدر خود خواهند شد. از آنجاست که امیرالمومنین(ع) در جایی دیگر می‌فرمایند: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِم اَشبَهُ مِنهُم بِآبائِهِمْ»که به معنای آن است که مردم به حاکمان خود شبیه‌ترند تا به پدرانشان.

حال جامعه خود را با حفظ سلسله مراتب اداری کوچک ببینیم؛ چه حالتی برای دسته دوم پیش خواهد آمد؟ ؛ قطعاً این دسته از افراد که نسبت به بد بودن رؤسا و مسئولان خود اعتراض دارند دو راه بیشتر نخواهند داشت. یا خود را فرسوده سازند و هرروز با هرکس که می‌بینند درگیر شوند و یا دستخوش تغییر شده و به مانند پدر خانواده شوند. حال سوالی که مطرح می‌شود آن است که راه چاره چیست؟

جامعه کنونی تعداد افرادی که قبول دارند ممکن است جایز الخطا باشند به شدت رو به کاهش است. بسیاری قدم در این مسیر گذاشته‌اند که چون مقام من از آقا یا خانم فلانی بالاتر است، پس حتما هوش من از ایشان بهتر است. چرا قبول نمی‌کنیم که ما هم ممکن است اشتباه کنیم و شاید صحبتی که در قالب یک پیشنهاد مطرح می‌شود را حتی مورد بررسی قرار نمی‌دهیم؟

بیاید قبول کنیم دنیا، دنیای احتمالات است و دنیای ۰ و ۱ نیست و درصدی، فقط درصدی را برای اینکه «شاید نمی‌دانم» یا «شاید اطلاعات من کافی نیست» کنار بگذاریم. باور کنید اصلا زشت نیست اگر بگوییم اشتباه کردم، یا بگوییم نمی‌دانم. زشت آنجاست اگر بگوییم می‌دانم و بعد نتوانیم کار را انجام دهیم یا به سراغ این و آن برای حل مشکلمان برویم. بیاید از امروز دیگران را دلسرد نکنیم، حداقل صحبت های دیگران را بشنویم و اگر درصدی کسی خوش‌فکر است از او حمایت نماییم. اگر دائماً وی را سرکوب کنیم این فرد در نهایت سرخورده خواهد شد و این شمایید که ابتدا به آن شخص برای از بین بردن استعدادش و بعد به کل دنیا و کائنات برای سوزاندن فرصتی که شاید درصدی از مشکلات دنیا را حل می‌کرد بدهکارید و حال باید دنبال گرفتن حلالیت باشید. به هرحال «حق‌الناس» بر گردن افراد حق کمی نیست.

بیاید لحظه‌ای با خود بیاندیشیم که تا امروز چقدر حق‌الناس بر گردنمان مانده است؟

حافظه تاریخیعلم روان‌شناسیحق الناسنهج البلاغه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید