بردیا پوربهرامی
بردیا پوربهرامی
خواندن ۷ دقیقه·۵ سال پیش

استوری‌تلینگ- برنداستوری- استوری‌برند

هنوز وقتی در مورد شغل من سوال می‌شه و من جواب می‌دم استراتژیست محتوا، کارشناس محتوا، بازاریاب محتوایی، منتظرم که ازم بپرسن یعنی چی دقیقن؟ حالا این‌جا بهانه‌ای دست داده که بیشتر راجع به این مقوله‌ی محتوا گپ بزنیم. مطالبی که در ادامه‌ی راه به دستتون می‌رسه برای چند دسته از افراد می‌تونه مفید باشه. یکی کسایی که کنجکاون که این بحث محتوا چی هست و چه جوریه ولی از اون کاربردی تر برای کساییه که یا خودشون کسب و کار دارن و می‌خوان بازاریابی محتوایی رو براش انجام بدن و یا کارشون تولید محتواست و اطلاعات این جا می‌تونه کمکشون کنه تو کارشون بهتر، روشن‌تر و علمی‌تر پیش برن.

وقتی بحث محتوا می‌شه سه تا کلمه خیلی پررنگ تر از بقیه حضور دارن. یکی استراتژی- یکی مارکتینگ یا بازاریابی و یکی هم خود محتوا یا کانتنت. واقعن هم در عمل می‌بینیم که اساس این حرفه و مقوله رو همین سه تا کلمه تشکیل می‌دن و در طول سالیانی که به این کار مشغولیم داریم همین سه کلمه رو بسط می‌دیم و به جزییاتشون می‌پردازیم و به دانشمون در مورد هر کدوم عمق می‌دیم.




یه جور دیگه به قضیه نگاه کنیم که ببینیم این سه تا کلمه با هم چیکار دارن. نوع نسبتن جدیدی از بازاریابی به وجود اومده به نام بازاریابی محتوایی که یعنی فردی یا کسب و کاری محتوایی تولید می‌کنه که احساس می‌کنه به درد مخاطبش یا مشتریش می‌خوره و به طریقی اون رو به دست مخاطب می‌رسونه و باعث می‌شه که مخاطبش متوجه حضور اون برند یا فرد یا کسب و کار می‌شه. قضیه‌ی تولید محتوا به همین جا ختم نمی‌شه چون پروسه‌ایه به شدت پر از ریزه کاری، طولانی و زمانبر. پس اول از همه اون طرف باید بتونه بر اساس قواعد درست بازاریابی عمل کنه چرا که هدف اصلی ما از محتوا یک هدف بیزینسیه. در عین حال برای اثردار بودن قضیه باید بتونه استراتژی و نقشه‌ی راه بلند مدت درست داشته باشه. پس این‌جا نقش کلمه‌ی استراتژی هم مشخص شد. خود محتوا هم که به انواع مختلفی تقسیم می‌شه یعنی تصویری صوتی نوشتاری و حتا حسی، نیاز به شناخت خیلی خوب داره به خاطر این‌که هر کدوم از محتواهایی که تولید می‌کنیم درواقع نماینده‌ی ما و اهدافمون هستند که با مخاطب قرار گذاشته و می‌خواد باهاش ارتباط برقرار کنه.

این‌جاست که پای یک پلتفرم فکری میاد وسط به نام استوری‌برند. یا همون بحث تولید محتوا بر اساس قصه‌گویی. استوری برند درواقع همون مسیر و نقشه‌ی استراتژیکیه که ما برای تولید محتوا در راستای بازاریابی محصول به کار می‌بریم.

قبل از این که وارد بحث استوری‌برند بشیم خوبه که سه تا ترکیبی که بیسار شبیه همه و خیلی دیدم که با هم اشتباه گرفته می‌شن رو بررسی کنیم. یعنی استوری تلینگ، برنداستوری و در نهایت استوری‌برند.

استوری تلینگ یا قصه گویی به طور کلی تکنیک‌های روایی‌ای هستند که شما از آن‌ها در ارسال پیامتان استفاده می‌کنید. هر جایی که شما قصد دارید مطلبی رو بگید می‌تونه سر و کله‌ی استوری‌تلینگ پیدا بشه. قواعد استوری‌تلینگ که برگرفته از اصول نویسندگی درام هستند به خودی خود چیزهای سخت و پیچیده‌ای نیستند و حتمن در ادامه‌ی همین مسیر به این قواعد می‌پردازم. اما سختی کار اونجاییه که شما قصد دارید قواعد استوری تلینگ رو در عمل پیاده کنید. دوباره تکرار می‌کنم که استوری تلینگ فقط مختص بازاریابی محتوایی نیست و شما هر جا هر محتوایی که قصد دارید منتقل کنید می‌تونه کمکتون کنه تا از علاقه‌ی ذاتی انسان به داستان بهره ببرید چرا که این یک عدد ثابت شده‌ست که 92 درصد آدمها محتوایی که قصه‌گو باشد را ترجیح می‌دهند.

ترکیب بعدی برند استوری یا برند استوری تلینگه که احتمالن با دونستن تعریف استوری تلینگ الان دیگه معلومه که چیه. برند استوری یعنی شما چارچوبی داشته باشید که بر اساس اون بتونید اصول و قواعد قصه‌گویی یا استوری‌تلینگ رو برای برندتان به کار بگیرید. پس تقریبن هر چیزی که دربارهی‌ی استوری‌تلینگ صادقه این‌جا هم به کار میاد به اضافه‌ی این‌که راوی قصه‌ای رو در مورد برند شما خلق می‌کنه.

اما استوری‌برند که اساس تمرکز ما هم روی همین استوری‌برنده در عین شباهت‌های خیلی زیاد با دو بحث قبل تفاوت‌های اساسی و بنیادین باهاشون داره. استوری‌برند اصطلاحیه که توسط دانلد میلر در کتاب building a storybrand معرفی می‌شه. اولین کاری که استوری‌برند می‌کنه اینه‌که کل پروسه‌ی بازاریابی رو مورد هدف قرار می‌ده و تعریف خیلی کلی‌تری از محتوا برای ما می‌سازه. چرا که وقتی حرف از محتوا می‌شه ما یادمون به مقاله‌های وبسایت، ویدیوهای تبلیغاتی‌مون، کپشن‌های اینستاگرام و چیزهایی از این دست می‌افته. اما واقعیتی که دانلد میلر از دل استوری‌برند می‌کشه بیرون اینه که همه‌ی چیزهایی که بین ما و مخاطب قرار داره محتوای ما هستند و باید براشون پلن داشته باشیم. دومین تفاوت اصلی و بنیادینی که وجود داره کارکرد قصه ست. در دو مورد قبلی دیدیم که ما باید محتوامون رو بر اساس قواعد قصه‌گویی تولید کنیم. اصول استوری‌برند با اینکه منکر اهمیت قواعد قصه‌گویی در تبلیغات و تولید محتوا نیست اما نگاهش به مقوله خیلی فراتر از اینه. از دریچه‌ی استوری برند کل پروسه‌ی بازاریابی در قالب یک قصه تعریف می‌شه. یعنی پروسه‌ی بازاریابی رو به پازلی تشبیه می‌کنه که هر کدوم از تکه‌های این پازل بخشی از یک قصه‌ هستند. داستان این که دانلد میلر چه‌طوری به این جا رسیده هم بامزه‌ست. میلر قبل از این‌که استراتژیست محتوا و مشاور کسب و کار باشه یک نویسنده بوده. مشخصن نویسنده‌ی رمان و فیلمنامه. چیزی که متوجه می‌شه ساختار مشابه داستان‌های کلاسیکه. این که در همه‌ی داستان‌های کلاسیک قهرمان قصه مشکلی داره می‌ره پیش یک راهنما که از راهنما برنامه‌ای بگیره و بر اساس اون اقدامی انجام بده که باعث موفقیتش بشه و در آخر راهنما می‌ره و به نشان تایید در کنار قهرمان قصه قرار می‌گیره.

میلر کل ماجرای بازاریابی رو از این دریچه به‌ش نگاه می‌کنه. من خودم اولین بار تو کتاب building a storybrand که نشر اطراف ترجمه‌ش رو تحت عنوان هر برند یک قصه‌ست منتشر کرده با استوری‌برند آشنا شدم و بعدتر شروع کردم به بسط دادنش و پرداختن به جنبه‌های مختلف استراتژی محتوا در قالب همین استوری برند.

پس اگر خلاصه بخوام بگم که ما قراره چیکار کنیم باید بگم که جزییات بی‌شمار مارکتینگ و تولید محتوا رو در قالب یک نقشه‌ی استراتژیک به نام استوری‌برند قراره بررسی کنیم و ببینیم هر کدوم از ابزارهای بازاریابی کجای پروسه‌ی تولید محتوا و استوری‌برند ما قرار دارند.




مطالب این جا رو می‌تونید در اینستاگرام من و در اپلیکیشن کست باکس هم دنبال کنید.

اینستاگرام: bardiabahrami15

کست باکس: BPLAN

تولیدمحتوااستراتژی محتوانویسندگیدیجیتال مارکتینگ
این‌جا کار و زندگی و دغدغه‌های یک محتواچی متوسط را می‌خوانید و می‌بینید و می‌شنوید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید