◀️ بخش اول
ایدهای که به تازگی در محافل آموزشی مورد توجه قرار گرفته ذهنیت رشد (growth mindset) در برابر نظام فکری یا ذهنیت ایستا (fixed mindset) است. کارول دوئک، از روانشناسان دانشگاه استنفورد، میگوید ایدهی «ذهنیت» رابطهی نزدیکی با درک ما از این دارد که تواناییهایمان از کجا میآیند.
آموزشگران به تازگی دریافتهاند که میتوان از مفهوم «ذهنیت» به عنوان ابزاری برای بررسی دانستهها دربارهی دستآوردهای دانشآموزان استفاده کرد و به راهکارهایی برای ارتقای عملکرد آنها رسید. البته من به تجربه دریافتهام که پرورش ذهنیت رشد به همان اندازه که بر عملکرد دانشآموزان اثر میگذارد، برای معلمان و دیگر کارکنان مدرسه هم مفید و کاربردی است.
این یادداشت با توضیحی مختصر دربارهی ذهنیت رشد و تفاوت آن با ذهنیت ثابت و ایستا، و معنای آنها در بستر آموزش شروع میشود و با ایدههایی در این باره که مدیران و استادان و معلمان مدارس و دانشگاه ها میتوانند ذهنیت رشد را در میان مجموعه عوامل تربیتی و آموزشی مدرسه و دانشگاه ترویج دهند پایان مییابد.
دوئک در کتاب «روانشناسی نوین موفقیت» بر اساس درک افراد از ریشهی تواناییهای خود، یک طیف ارائه داده است. یک سوی طیف افرادی هستند که موفقیت (و شکست) را مبتنی بر توانایی (یا ناتوانی) درونی و ذاتی میدانند. دوئک این را تحت عنوان دیدگاهی ثابت و تغییرناپذیر به هوش و توانایی توصیف میکند که در نهایت به «ذهنیت ثابت» منجر میشود.
در سوی دیگر طیف گروهی قرار دارند که معتقدند موفقیت حاصل «ذهنیت رشد» است. این گروه از افراد استدلال میکنند که موفقیت بر پایهی یادگیری، استمرار و پشتکار شکل میگیرد.
دوئک اضافه میکند: «در یک ذهنیت ثابت دانشآموزان باور دارند که تواناییها، مهارتها، هوش و استعدادشان ویژگیهایی ذاتی، ثابت و تغییرناپذیر هستند. به این معنا که هر فرد بهرهای از هوش و مهارتها دارد و نمیتواند آنها را ارتقا دهد، تقویت کند یا مهارتی به مهارتهایش بیفزاید. در این حالت، هدف دانشآموزان این است که تا جاییکه میتوانند باهوش، توانا و مستعد جلوه کنند.
اما در ذهنیت رشد دانشآموزان میدانند که توانایی و استعدادهایشان با تلاش، پشتکار و آموزش مؤثر پرورش مییابد. این به معنی آن نیست که میشود با تلاش و پشتکار یک شبه به یک نابغه تبدیل شد، بلکه نشان میدهد در این نظام فکری امکان بهبود عملکرد و رسیدن به نتایج بهتر در سایهی تلاش و کوشش ممکن است.»
نکتهی حیاتی در مقایسه این دو دیدگاه این است که ذهنیت ما اثری انکارناپذیر بر درک ما از موفقیت و شکست دارد.
افراد با ذهنیت ثابت موفقیت یا شکست را بازتابنده شخصیت فرد میدانند و به همین دلیل از شکست میترسند؛ شکست برای آنها بازتابدهندهی شخصیتی ناتوان و فرودست است. در مقابل، افراد با ذهنیت رشد، شکست را فرصتی برای یادگیری و بهبود عملکردشان میپندارند.
◀️ بخش دوم
ذهنیت افراد در حوزهی آموزش بازتاب پیدا میکند. یکی از مهمترین جلوههای این موضوع به شیوهی بازخورد دادن به یادگیریندگان مربوط میشود.
دوئک معتقد است وقتی دانشآموزان را با اشاره به هوش و استعدادشان تشویق میکنیم -مثلاً «آفرین چه دختر باهوشی» - (که در معلمان و والدین به منظور پرورش اعتماد به نفس و ارتقای یادگیری بسیار رایج است)، به رواج ذهنیت ثابت در دانشآموزان دامن میزنیم و در نتیجهی آن توانایی بالقوهی یادگیری در آنها محدود میشود.
از سوی دیگر، اگر دانشآموزان را با اشاره به پشتکار و تلاششان در فرآیند یادگیری تشویق کنیم، در حقیقت به وسعت دادن ظرفیت رشد در آنها کمک کردهایم.
خانم دوئک مینویسد: «هنگام بازخورد دادن به یادگیرندگان باید نسبت به پیامهایی که به آنها میدهیم حساس و تیزبین باشیم، مثلاً اینکه «از نظر من پذیرفتن کارهای سخت و چالشبرانگیز و مداومت و پایداری برای انجام کارها و همینطور تلاش برای امتحان کردن راههای مختلف و متنوع سزاوار تحسین است».
در ذهنیت رشد، تلاش و جدیت برای یادگیری نشانهی تعهد و مسئولیتپذیری و سختکوشی است. والدین در خانه و معلمان در مدرسه باید این سؤال را بپرسند که که امروز برای رسیدن به هدفش مبارزه کرده و بهسختی کوشیده است؟!»
پژوهشها نشان میدهند که این نوع تشویق بهشکل قابل توجهی بر عملکرد دانشآموزان اثر میگذارد.
دوئک با اشاره به تحقیقی دربارهی شیوهی عملکرد دانشآموزان کلاس هفتم در درس ریاضی میگوید: «دانشآموزانی که ذهنیت رشد در آنها تقویت شده بود، در مقایسه با آنان که با مؤلفههای ذهنیت ثابت پیش رفته بودند، تمایل بسیار بالاتری در حل مسائل سخت و پیچیده داشتند و عملکرد آموزشیشان موفقتر بود.»
◀️ بخش سوم
نتایج پژوهش دوئک قابل تعمیم به همهی افراد است؛ نه فقط دانشآموزان. به همین دلیل مدیران مدارس و مؤسسههای آموزشی باید به این پرسش بیاندیشند که پرورش ذهنیت رشد در معلمان و کارکنان مدرسه چه اثری روی یادگیری دانشآموزان دارد؟
گروهی از مدیران و آموزشگران پیشرو ذهنیت بالنده را در فضای آموزشی آزمودهاند و دستاوردهای خود را به عنوان روشهایی برای ترویج ذهنیت بالنده به اشتراک گذاشتهاند:
1. الگوسازی:
معلمان، همانند دانشآموزانشان، میتوانند ذهنیت رشد را در خود پرورش دهند. چنین تغییری در ذهنیت معلمان به برنامهریزی دقیق و جدی از سوی مدیریت مدرسه نیاز دارد.
معلمان میتوانند همانند شاگردانشان خود را در فرآیند یادگیری تصور کنند، در کلاس مانند بچهها آمادهی یادگیری چیزهای تازه باشند و با تلاش و پشتکار خود را بهبود دهند. به این ترتیب خودشان بشوند الگوی پرورش ذهنیت رشد تا دانشآموزان بهشکل عملی کاربرد این ذهنیت را ببینند.
2. فضا دادن به ایدههای نو:
اصل دوم یک پیشنیاز دارد؛ اینکه مدارس فرصت آزمون و خطا و امتحان کردن چیزهای تازه را برای معلم فراهم کنند. شاید این رویکرد در نگاه اول برای معلمان دلهرهآور باشد اما فضا دادن به تجربههای نو یکی از قدمهای اساسی در تحقق ذهنیت رشد به شمار میرود.
یکی از اصول بنیادین این مدل فکری تمایل به آزمودن راهها و دیدگاههای جدید است. نکتهی مهم در ایجاد چنین فضایی این است که به جای تمرکز بر احتمال شکست، از خود بپرسیم در این فرآیند معلمان و مدیریت مدرسه چه چیزی یاد میگیرند؟
◀️ بخش چهارم
تعیین وقت جلسات مشاوره کوچینگی با من
( توسعه فردی l هدفگذاری l موفقیت l کوچینگ تحصیلی l نقاط قوت l مهارت های ارتباطی و ازدواج ):
از طریق آی دی : saber_coach
همیشه جا برای بهتر شدن هست..
بر مدار رشد باش
تلگرام | اینستاگرام l بله l ویرگول
@barmadareroshd