مطالعه کردن همیشه و در هر شرایطی مفید فایدست. اما در تجربه ای که اخیرا داشتم متوجه شدم مطالعه نادرست منجر به سردرگمی و در نتیجه هدر رفتن زمان و انرژی میشه. در ادامه به 5 درسی که گرفتم اشاره میکنم. (در این مقاله تمرکز من روی کتابهای nonfiction یا غیر داستانیه).
1- کیفیت مطالعه در کفه سنگین ترازو
این جمله شاید از ذهن شما هم گذشته باشه: "باید ماهی 1 کتاب رو تموم کنم که تا ته سال 12 تا کتاب خونده باشم". درسی که گرفتم این بوده که کمیت مطالعه کمترین اهمیت رو داره. اگر هدف از مطالعه پاسخ به سوال و کنجکاویه، پس باید منتظر جواب باشم، نه خوشحالی از حجم صفحاتی که خوندم. شاید مجبور بشم یک کتاب رو 4 بار بخونم تا اینکه جواب از لابلای جملات خودش رو نشون بده. این هدر رفتن زمان نیست، بلکه دریافت بهترین نتیجه از مطالعست.
خبری از مسابقه کتاب خوانی نیست. هدف گرفتن جواب سوالهاست. بدون عجله!
2- مطالعه پیرامون یک موضوع در یک بازه زمانی خاص
میدونیم که اهمیت تحلیل مطالب خوانده شده کمتر از خود مطالب نیست. تجربه ثابت کرده که خوندن مطالب با موضوعات متفاوت به صورت موازی، میتونه به سردرگمی منجر بشه و فرصت تمرکز و عمیق شدن روی موضوعات رو ازمون بگیره.
پس سعی کنیم در یک بازه چند ماهه (مثلا 3 ماه) فقط روی یک موضوع خاص ( مثلا علت انقراض جلبک های دریاهای آزاد ) مطالعه کنیم.
3- نه به مطالعه هیجانی
اینکه من نسبت به موضوعی که امروز صبح شنیدم کنجکاو شدم و حالا سعی میکنم کتابی پیدا کنم و در موردش بیشتر بدونم اتفاق بدی نیست. اما آیا این مطالعه برنامه ریزی شدست؟ آیا در حال حاضر در حال مطالعه روی موضوع دیگه ای نیستم؟ باید با خودمون صادق باشیم، آیا در مورد این موضوع هیجان زده نشدم؟ اگر مورد آخر درست باشه، احتمالا 4 روز دیگه این اتفاق برای موضوع دیگه ای میفته. نتیجه میشه کتابهای نیمه تمام، بی انگیزگی برای ادامه و سردرگمی از حجم اطلاعات زیاد و غیر منسجم.
بهتره با هدف، برنامه ریزی، واقع بینی و بدون هیجان شروع به مطالعه مطالب جدید کنیم.
4- سندروم "ولع انبار کردن"
وسوسه و ولع خوندن کتاب های مختلف از یک موضوع میتونه خیلی زیانبار باشه. اینکه من بدونم انواع روش های لاغر شدن چیه، چه کمکی به من میکنه وقتی هیچکدوم از اون راهها رو تست نکردم. خوندن کتاب من رو لاغر نمیکنه، تنها دستاوردش خوشحالی از دونستن یه راز جدیده. برای لاغر شدن باید پا به ورته عمل گذاشت.
دونستن و انبار کردن مطالب روی هم جز اینکه ذهن رو شلوغ و انتخاب رو سخت کنه هیچ نتیجه ای نداره. تجربه نشون داده اکثر آدم ها دوست دارن بیشتر انبار کنن تا اینکه مصرف کنن. مثل خرید زیاد لباس و نپوشیدن لباسها، ولع دانلود کلی فیلم و ندیدنشون، یا حرص جمع کردن پول و خرج نکردنش. این حرص در مورد عادت تحسین شده ای مثل مطالعه هم صادقه.
اون زمان رو یادتونه که کتاب های موفقیت مثل نقل توی بازار ریخته بود و توی هر خونه ای کنار قرآن یه کتاب آنتونی رابینز بود. الان اون آدم ها موفقن؟ غیر از این بود که مردم این کتابهارو فقط میخوندن و فرصت نمیکردن به این حجم از روش عمل کنن؟
پس مراقب باشیم که:
به اندازه ای مطالعه کنیم که فرصت میکنیم در عمل ازش استفاده کنیم. وگرنه فقط زمان رو سوزوندیم!
5- اگر شروع کردی، پس تمومش کن!
و یک نکته روانشناختی. اگر به خودتون قول دادید که کتابی رو تموم کنید، حتما تمومش کنید. نتیجه فعالیت های ما به دیوار خاطراتمون نقش میبنده. کارهای نیمه تمام قبلی احتمالا به کار های نیمه تمام بعدی منجر میشه. چون به مرور اعتماد به نفس و اراده تموم کردن کار در ما کم میشه (بالعکسش هم صادقه). اگر پروژه های ناتموم زیادی دارید، سعی کنید کار بعدی رو به اتمام برسونید، مهم اندازه اون کار نیست.
چیزی که اهمیت داره اینه که دیوار خاطرات پر باشه از کارهای تموم شده (چه کوچک و چه بزرگ).
امیدوارم این مطلب مفید بوده باشه. اگر تجربه جدید درین مورد داشتم همینجا اضافه میکنم.
شما چه درسهایی از روش مطالعتون گرفتید؟ لطفا نظرتون را در بخش کامنت ذکر کنید.