شرح مختصر
ژان بقوسیان
متولد : ۱۳۵۵
محل تولد : محله مجیدیه تهران
وضعیت تأهل : متأهل
شغل پدر : استاد دانشگاه، محقق و عضو هیئت علمی
تعداد فرزندان خانواده پدری : ۴ فرزند (۲ خواهر و ۲ برادر)
میزان تحصیلات : فوق‌لیسانس الکترونیک و مدرک MBA بازاریابی از WWS مالزی
آقای ژان به عنوان یکی از اساتید برتر بازاریابی اینترنتی، در یک خانواده فرهنگی و علمی بزرگ شده، از این رو بیشترین آیتمی که از لحاظ تعداد در خانه آنها پیدا می شد، کتاب بوده است. در دهه ۶۰، پدر او دایره المعارف های تقریباً ۴۰ جلدی داشت که چندین کتابخانه به خود اختصاص داده بودند. این موارد باعث شد که یکی از تفریحات ژان از کودکی، کتاب باشد. البته در دوران دبستان کتاب هایی که می خواند، اغلب کتاب های غیردرسی بودند.
از آنجایی که رشته پدرش شیمی بود، به همین دلیل انواع مختلف مواد شیمیایی در خانه آنها وجود داشت. ژان یادگرفته های خود از کتاب ها را به واقعیت تبدیل می کرد و گاهی اوقات آزمایشات خطرناکی انجام می داد. این موضوع باعث شد در کودکی، حداقل ۲ بار به خود صدمه شدید وارد کند.
ژان بقوسیان می گوید: یک روز ظهر که همه خواب بودند، همراه برادرم به اتاق کار پدر رفتیم و محلولی ناشناخته ای را از شیشه خارج و سپس مشغول ترکیب آن با سایر محلول ها شدیم. در حال آزمایش بودیم که یکدفعه منفجر شد و همه جا آتش گرفت؛ با آب خواستیم آتش را مهار کنیم اما شعله ور تر شد. در این حادثه دست ها و پاهایم سوخت و چند روزی در بیمارستان بستری شدم.
او شاگردی زرنگ و درسخوان بود و همیشه دنبال جواب سوالاتی می گشت که شاید از دیدگاه دیگران، بی معنی یا بدیهی محسوب می شد. یکبار در دوران دبیرستان، وقتی معلم درباره عدسی و موضوعات مرتبط با آن توضیح می داد، او سوالات زیادی پرسید و معلم احساس کرد که قصد ژان اذیت کردن او است. در حالی که اصلاً اینطور نبود، او فقط می خواست مباحث را عمیق و پایه ای تر بیاموزد که در نهایت این کنجکاوی ها باعث اخراجش از سر کلاس شد.
ژان در نهایت به این نتیجه رسید که در مدرسه چیز خاصی گیرش نمی آید، از این رو در دوران دبیرستان تصمیم گرفت با مدیر مدرسه صحبت کند تا دیگر سر کلاس ها حاضر نشود! خوشبختانه مدیر مدرسه قبول کرد و او در طول هفته، تنها ۱ تا ۲ روز به مدرسه می رفت و چیزی که معلم در یک هفته می خواست آموزش دهد را در عرض ۲ ساعت در خانه یاد می گرفت.
در همان موقع بود که از طرف مدرسه به دانشگاهی در بلژیک معرفی شد تا در آنجا در رشته الکترونیک ادامه تحصیل دهد ولی نرفت و در ایران رشته الکترونیک را تا فوق لیسانس ادامه داد. ایشان در رشته الکترونیک دانشگاه خواجه‌نصیرالدین طوسی تهران درس خوانده و جزو کسانی بود که در پایان هر ترم، ده ها نسخه از جزوه هایش کپی می شد و اگر چیزی را در جزوه هایش اشتباه می نوشت، ده ها نفر در امتحان غلط می نوشتند.
در ۶ سالگی با برادرش فرفره درست می کرده و می فروختند اما مادرش مخالف این قضیه بود و می گفت: این کار شما آبرویمان را می برد، اما پدرش موافق این قضیه بود و می خواست تجربه پول درآوردن را از بچگی یاد بگیرند. داستان فرفره ها هم از این قرار بود که او و برادرش برای فروش بیشتر تصمیم گرفتند، ۲ عدد کاغذ رنگی متفاوت را به هم بچسبانند و فرفره های ۲ رنگ درست کنند که در نهایت کاملاً موفقیت آمیز و نتیجه بخش بود.
پدر ژان بقوسیان کارآفرین نبود اما یک محقق و فرد علمی بود که از کودکی به بچه هایش آموزش می داد تا روی پای خودشان بایستند. در دروران کودکی هر چیز بزرگی که می خواستند برای خودشان بخرند، پدرشان می گفت: هر چقدر پول جمع کنید، من هم همانقدر روی پول شما می گذارم تا چیزی که می خواهید را بخرید. این موضوع باعث شد که آنها الکی پولشان را خرج نکنند و مقداری از آن را سرمایه گذاری نمایند.
دومین تجربه کسب درآمد: زمانی که کامپیوتر تازه وارد ایران شده بود، او و برادرش به کمک پدرشان، تولید کاست های کومودور را شروع کردند! ژان و برادرش خیلی زود فهمیدند که مردم علاقمند به بازی های اورجینالی هستند که دارای جلدهای رنگی و بسیار شیکی می باشند. آن موقع دستگاه چاپ زیراکس رنگی وجود نداشت، از این رو آنها برای تولید جلدهای رنگی خود، پیش یک عکاس می رفتند تا با نور خوب، عکس رنگی از آنها بگیرد و ظاهر کند.
هم‌سن و سال های ژان، پول تو جیبی خود را از پدرشان می گرفتند اما او از دوران دبیرستان، تدریس خصوصی می کرد و درآمد خوبی هم داشت. ایشان در دوران دانشگاه، زمانی که استاد کتابی را معرفی می کرد، اصل کتاب را می خرید چون وضع مالی خوبی داشت و سعی می کرد پول خود را خرج یادگیری اش کند.
درآمد از عکاسی: ژان یک روز به طور اتفاقی به محل عکاسی یکی از اقوام شان می رود و می بیند که در تاریکخانه شان، تنها یک لامپ قرمز، آگراندیسور و مایعات ظهور دارند و با آنها عکس ظاهر کرده و چاپ می کنند. این کار آنقدر برایش جذاب بوده که تصمیم به یادگیری عکاسی می گیرد و با گرفتن مقداری پول از خانواده، کاغذهای عکاسی، مایع های ظاهر کننده و حتی یک آگراندیسور می خرد و یکی از اتاق های خانه شان را به تاریکخانه تبدیل می کند. در نهایت ایشان از کار عکاسی نیز درآمد خوبی به دست می آورد.
علاقه به ساز و موسیقی: پدر او با اینکه محقق بود ولی به موسیقی علاقه داشت و چند ساز را در حد مبتدی یاد گرفته بود. ژان بقوسیان تقریباً ۱۲ ساله بود که اولین کیبورد خود را به نام کاسیو ct-680 خرید و احساس کرد که به راحتی می تواند هر آهنگی را که گوش می دهد، با فشار چند دکمه بر روی کیبورد، بنوازد. اما در واقعیت، ساعت ها برای یافتن دکمه مورد نظر خود وقت می گذاشت.
بعد از اینکه متوجه شد که بدون یادگیری اصولی، نمی تواند ادامه دهد؛ یک مدرس خوب خوب گرفت که قلاً از انقلاب با افراد مشهور کار کرده بود. با تدریس آن شخص، می تواند کیبورد زدن را به صورت حرفه ای یاد بگیرد و حتی یک روز مجبور می شود در عروسی یکی از اقوام‌شان، با خواننده هماهنگ کرده و کیبورد بزند.
این مقاله را حتما بخوانید: بیوگرافی نیوشا رفیعی بنیانگذار ابتکاری نو
جریان از این قرار است که یک روز دانشجوهای دانشگاه خواجه نصیر، آگهی می زنند که به یک دانشجوی الکترونیک نیاز دارند و ژان پیش آنها می رود و قبول می کند که در شرکت آنها به صورت ساعتی شروع به کار کند. او در آن شرکت، برنامه نویسی میکروکنترلر انجام می داده، کد می نوشت و مدار طراحی می کرد. از آنجاکه صاحبان شرکت، خودشان در این حوزه خیلی حرفه ای تر بودند، به ژان هم در پیشرفت کارهایش کمک می کردند.
در کنار کار کارمندی خود، تصمیم می گیرد تا کسب و کار خود را راه بیندازد و خوشبختانه مدیران آن شرکت، یک اتاق به او اجاره می دهند و اولین شرکت خود را در آنجا استارت می زند. بعد از یک سال تصمیم می گیرد که کاملاً مستقل شده و کسب و کار خود را به تنهایی شروع کند. ژان با برادرش وارد حوزه کارهای کامپیوتری (مثل برنامه نویسی، نرم افزار و…) می شوند و حدود ۱۰ سال در آن حوزه سخت کار می کنند. او می گوید: «بسیار موفق بودیم، به طوری که با درآمد ماهیانه آن می توانستیم یک یا دو خانه در بهترین مناطق تهران بخریم.» باید بدانید که آقای ژان بقوسیان، تاکنون در هیچ مصاحبه ای به طور شفاف، از دلایل جمع شدن این کسب و کار موفق چیزی نگفته است.
او از کودکی رویای داشتن یک مجله را داشت که خودش سردبیر آن مجله باشد. از آنجاکه از دوران دبیرستان، مقاله می نوشت و همچنین به کامپیوتر تسلط داشت و در رشته الکترونیک درس خوانده بود؛ موضوع بیشتر مقالاتی که می نوشت، در زمینه کامپیوتری بودند.
اولین مقاله اش را برای مجله شبکه نوشت اما از لحاظ نگارشی و ویراستاری افتضاح بود. تا حدی که آقای پور رستمی مدیر و مسئول مجله که الان هم از دوستان خوب ژان محسوب می شود، از ویراستارشان برای ویرایش دوباره آن کمک گرفت. حتی ویراستارشان گفته بود که ژان دیگر مقاله ننویسد چون هیچ کلمه ای در متن باقی نمانده، همه را خط زده و آن را از اول نوشته است.
با این اتفاق، آقای ژان بقوسیان فهمید که آموزش های مدرسه و دانشگاه، به هیچ دردی نمی خورند زیرا با اینکه در ادبیات، انشاء و نگارش فارسی نمرات عالی گرفته بود اما نمی توانست یک مقاله درست و حسابی بنویسد. از این رو خیلی سریع، یادگیری ویراستاری و نگارش فارسی را شروع و با راهنمای اساتید، کتاب «غلط ننویسم» را خواند. خوشبختانه بعد از ۱ سال توانست نوشتن را از اول یاد بگیرد و در نتیجه مقالات او بدون ویرایش چاپ می شد. این یک دستاورد بزرگ برای ژان بود، چون زبان اصلی که ایشان حرف می زند ارمنی است، از این رو یاد گرفتن اصول زبان فارسی برایش کمی سخت بود اما خوشبختانه تا به امروز، با ۵ مجله همانند موفقیت و خلاقیت همکاری داشته است.
تنها محتوایی که ژان تا آن زمان دیده بود، محتوای درس و مشقش بود اما بعدها موفق به تولید محتوای صوتی و ویدیویی شد! داستان از آنجایی آغاز می شود که به صورت اتفاقی یک پکیج آموزشی خارجی به دستش رسید که درباره بازاریابی اطلاعات (Information marketing) بود. در این دوره آموزشی یک جمله بسیار اثرگذار یاد گرفت که تاکنون از هیچ منبع دیگری دیده یا نشنیده بود.
در این دوه گفته شده بود: با ساختن ویدیو، صوت و PDF در حوزه ای که بلد هستید و دیگران کمتر بلدند (حتی متخصص نیستید و فقط بلد هستید) می توانند پول در بیاورند. این ایده برای ژان همانند یک رویا، بسیار جذاب بود و نتیجه اش این شد که تصمیم گرفت تا آخر عمرش تنها کاری که کند، تولید محتوا و آموزش باشد، و این کار را خیلی سریع شروع کرد.
اولین تصمیمی که گرفت، این بود که پول مختصری به یک طراح سایت بدهد تا همان سایت غیر فعالِ شرکت قبلی را به سایت مدیر سبز تبدیل کند و در هزینه هایی که بایستی پرداخت می کرد، صرفه جویی نمایند.
بلاخره سایت مدیر سبز با وردپرس طراحی شد و ژان بقوسیان که هیچ کسب و کاری نداشت و در خانه بود، مقاله نویسی را شروع کرد. او سرعت عمل پایینی داشت و از صبح تا شب، به زور ۱۰۰۰ کلمه مقاله می نوشت! هم اکنون به چیزی که خیلی علاقه دارد، تولید محتوای ویدیویی است و بیشتر عاشق حرکت های خاص دوربین، طراحی های خاص صحنه‌ها و… می باشد.
ایده نام سایت مدیر سبز از کجا بود؟ ژان می گوید که تا حدی اتفاقی بوده و آنموقع که می خواست یک دامنه برای سایتش انتخاب کند، ۳۰ یا ۴۰ اسم نوشته بود و یکی یکی آنها را چک می کرد، خیلی از دامنه ها اشغال شده بودند و ۵ یا ۶ دامنه خالی بود که آنها را گرفت. حوزه کاری اش بیشتر مرتبط به مدیران بود اما اول کار دوست نداشت که مدیریت آموزش دهد و صرفاً می خواست برای مدیرها یاد دهد که چگونه مقاله بنویسند و از خود ویدیوهای اصولی و باکیفیت بگیرند.
اینگونه شد که اسم مدیر سبز را انتخاب کردند: اول به خاطر اینکه از کودکی به رنگ سبز علاقه داشت و دوم اینکه مدیران مخاطب او بودند. سبز کلاً در طبیعت، نشانه‌ی رویش و رشد تدریجی و همیشگی است و این ایده به نظر او خیلی جالب بود که یک مدیر سبز و مداوم در حال یادگیری باشد.
آقای ژان معتقد است که هر کسب و کاری در اولین روزها، بنابه دلایلی پر از اضطراب و چالش است! شاید فکر کنید از لحاظ روحی و روانی مطمئن نیستید که کارتان جواب می دهد یا خیر؟ و در شک و تردید هستید و هر کاری که می کنید، با عزم راسخ نیست. در ابتدای کار بیشترین چیزی که به آن باید فکر کنید، این است که باید ادامه بدهید؛ قبول می کنم که هیچ اضطرابی ترسناک تر از این نیست که ندانید کدام راه درست است و کدام غلط.
او بعد از اینکه مدیرسبز را شروع کرد، علاوه بر داشتن اضطرابِ درست و نادرست بودن کار، اضطراب دیگری هم داشت! اظطراب اینکه چند ماه قبل، یک کسب و کار موفق داشت ولی یک دفعه آن را از دست داد و به جایی رسید که هیچ درآمدی نداشت. برایش ترسناک بود که با پولی که در دست داشت، کار تازه ای را شروع کند. به خود می گفت: آیا ارزش این را دارد که برای خرید یک قطعه یا دوربین هزینه کنم؟ شاید وسایل موردنیاز خود را بخرم و شروع به تولیدمحتوا کنم ولی نتوانم آنها را به فروش برسانم و پس اندازم تمام شود. همچنین یک اضطراب بزرگ دیگر برای ژان این بود که به افراد زیادی پیشنهاد همکاری می داد اما به دلیل اینکه او مدرک الکترونیک داشت، به او اعتماد نمی کردند. بله تنهایی در اول کار، تجربه تلخی برایش بود.
از نظر ژان بقوسیان، راز موفقیت در کسب و کار فقط تلاش و بهبود مداوم می باشد. او می گوید: طوری در جامعه جا افتاده است که مثلاً اگر کسی در اینستاگرام موفق است، حتماً یک ترفند خاصی می داند. بله بیشترین سوالی که از من می پرسند، این است که دوربینم چه مدلی است؟ گلدان پشت سرم را از کجا خریده ام و اسم آن کاکتوس چییست؟ واقعاً این چیزها در موفقیت یک کسب و کار اهمیت ندارد و یا حداقل در اوایل کار مهم نیست. پس لطفاً بعد از اینکه در کارتان حرفه‌ای تر شدید، از بهترین تجهیزات استفاده کنید.
ژان معتقد است که اساس یک کسب و کار خوب، استفاده از ابزار عالی می باشد. حتی اغلب وسایلی که در دفتر خود دارد، از جمله تجهیزات ویدیویی، هیچکدام در ایران وجود ندارند و همه‌ی آنها را به زحمت از کشورهای مختلف همچون آمریکا و کانادا خریداری کرده است. او می گوید اگر همه‌ی این ابزارها را هم داشته باشید، باز هم هیچ اتفاقی خاصی نمی افتد زیرا تلاش و پشتکار، حرف اول را می زند. برخی از افراد در ایران یک ابزار بنام آیفون در دست دارند اما جز زنگ زدن و رفتن به اینستاگرام و اینترنت، هیچی از آن نمی دانند! پس ابزار خیلی خوب است، به شرط اینکه از اکثر امکاناتش استفاده کنید و ایده‌آل‌گرا نباشید.
تابه‌حال ژان در مدیر سبز حدود ۱۲۰ عدد محصول تولید کرده و تنها ۴۰ موردش روی سایت باقی مانده است. محصولاتی زیادی داشته که کاملاً شکست خورده اند اما محصولاتی هم داشته که همه از آن راضی بوده اند اما بعد از گذشت ۳ سال، قدیمی شده و از سایت برداشته شده است. باید همین اول کار بدانید که یک محصول شکست می خورد و یکی دیگر به خوبی فروخته می شود، پس انتظارات خود را مدیریت کنید.
ژان توضیح می دهد: آقای مارک زاکربرگ (Mark Zuckerberg) موسس فیسبوک، سخن بسیار ارزشمندی دارد و می گوید که هیچ کسی با چند عدد ماهی کوچکی که گرفته، عکس نمی گیرد بلکه با یک عدد ماهی بزرگ و خاص عکس می گیرد. همه ما اغلب در کسب و کار دنبال ماهی کوچک هستیم، نه بزرگ!
اگر من به عنوان یک مدرس، به چند میلیون پول نیاز داشته باشم، باید چه کنم؟ یک وبینار درست می کنم، ایمیل مارکتینگ و اینستاگرام مارکتینگ انجام می دهم و سرانجام وبینارم پر می شود و آن پولی که نیاز داشتم، به جیبم می آید. حالا ساختن یک وبینار، چقدر زمان می برد؟ تقریباً ۲ ساعت زمان می برد تا ایده ای را پیدا کنید، ۱۰ اسلاید را پشت سر هم بچسبانید، برای آن عکس هایی پیدا کنید و در نهایت وبینار خود را برگزار نمایید. اما نکته مهم اینجاست که برگزاری وبینار و یا ساخت محصولات ۱ یا ۲ ساعته، همانند ماهی های کوچکی هستند که اگر ۱۰۰ عدد از آن ماهی ها را هم داشته باشید، نمی توانید به آن افتخار کنید!
باید در کسب و کار دنبال ماهی های بزرگ باشید! ماهی های بزرگ، خیلی زحمت و زمان بیشتری می برند ولی همان یک محصول می تواند کسب و کارتان را متحول کند.
ژان بقوسیان حدود ۹ سال پیش، دوره ای به نام کارخانه تولید اطلاعات را طراحی و تولید کرده است که ایده ی آن، هنگام قدم زدن در جنگل های شمال به فکرش رسید. او به این فکر می کرد که باید چه نوع محصول تاپ، پر حجم و بزرگی تولید کند تا فروش خیلی خوبی داشته باشد، اما خیلی زود به این نتیجه رسید که هر محصولی را هم بخواهد تولید کند، باید کلی تحقیق و مطالعه انجام دهد، اما تنها چیزی که از لحاظ ساخت و طراحی هیچ وقتی از او نمی برد، تولید یک محصول آموزشی است که در آن کارهایی که هر روز در شرکت مدیر سبز انجام می دهد را توضیح می دهد.
اصلی ترین محصول ژان بقوسیان به نام کارخانه تولید اطلاعات است که بیشتر با این محصول حضوری و غیرحضوری شناخته شده اند. این دوره حدود ۱۰۰ ساعت حضوری است که فیلم های ضبط شده آن نیز در سایت مدیر سبز موجود می باشد.
ایشان با اینکه سعی می کرد هر روز یک مقاله منتشر کند، ولی گاهی اوقات به علت حجم کاری بالا نمی توانست این کار را انجام دهد. او به نحوه آموزش دادن خود اهمیت زیادی می دهد چون جلب رضایت مشتری واقعاً برایش در اولویت است؛ به همین دلیل هم بیشتر وقت خود را صرف چک کردن سرفصل های دوره خود می کند تا تکمیل تر نماید.
ژان طی سال ها کارهایی انجام داده بود که شاید از دیدگاه خودش خیلی بدیهی و ساده بودند اما برای مخاطبانش، قضیه فرق می کرد! او نمی خواست آموزش هایی را ارائه دهد که پیش نیاز لازم دارند، بلکه می خواست آموزش هایی بسازد که برای همه مفید بوده و از مقدماتی تا پیشرفته باشد. بالاخره اولین ورژن های دوره کارخانه تولید اطلاعات را در ۱۰ جلسه ۳ ساعته طراحی کرد. در طول سال ها این دوره تکمیل‌تر شده و امروز به بیش از ۱۰۰ ساعت رسیده که محتوای آن فقط آموزش هایی هستند که روزانه خودش در شرکت انجام می دهد.
خوشبختانه دوره کارخانه تولید اطلاعات تا به امروز بسیار موفق عمل کرده و یک دوره یکساله خیلی مفصل می باشد. شاید خیلی از شما فکر کنید که ژان از سال ها قبل این دوره را طراحی کرده بود؛ در حالی که هر سال، جلسات آن را از اول طراحی می کند و اگر هیچ تغییری هم انجام ندهد، حداقل از اول تا آخر، تک به تک موارد را چک می کند و در صورت لزوم آپدیت می نماید. بله او خیالش از این موضوع راحت است که ورژن جدید، متفاوت از ورژن قدیمی می باشد.
ژان بقوسیان می گوید: اگر ما یک دوره افتضاحی را تولید کنیم و ۱۰ سال روی بهبود آن محصول کار کنیم، موفق تر از کسی خواهیم بود که ۱۰ سال برای طراحی یک دوره زمان می گذارد تا یک محصول عالی به بازار ارائه دهد! مت مولنوگ (Matt Mullenweg) بنیانگذار وردپرس می گوید: اگر می خواهید یک محصول عالی به بازار ارائه دهید، فراموشش کنید؛ چون دیر است و خیلی قبل تر از این باید به بازار ارائه می دادید. اگر تاکنون صبر کرده اید که عالی شود، مطمئن باشید دیگران کار نصف و نیمه شما را خیلی وقت پیش تمام کرده اند.
اگر بخواهید اولین شخص حوزه کاری خودتان باشید، اولین شرط این است که به آن حوزه علاقمند باشید چون بعضی چیزها با پول هیچ توجیهی ندارند. مثلاً می خواهید یک لایو استریم باکیفیت برگزار کنید و اگر به این کار علاقمند باشید، برای به ثمر نشستن آن، ساعت ها زمان می گذارید و ۱۰۰ تست مختلف انجام می دهید. شاید این موضوع انگیزاننده مالی برای شما نداشته باشد اما علاقه می تواند به شما انگیزه بدهد. پس اگر می خواهید پیشتاز باشید، علاقه داشتن می تواند به شما کمک کند زیرا کار کردن برایتان تفریح خواهد شد.
نکته دوم اینکه علاوه بر علاقه، داشتن وسواس بسیار بالا در جزئیات هم باعث پیشتازی می شود. در واقع درباره هر محصول یا خدمتی که داریم، باید از خودمان بپرسیم که آیا می شود نسخه‌ی کامل تر و حرفه‌ای تر از آن را ارائه داد؟! خیلی از صاحبان کسب و کارها می دانند که پاسخ مثبت است ولی به خودشان زحمت نمی دهند تا محصول خود را از اول طراحی کرده و تغییراتی در آن اعمال کنند.
من در صنعت آموزش سعی کرده ام بر حسب علاقه خودم کار کنم و پا به پای کشورهای پیشرفته جهان به پیش بروم. شاید این مورد یک مقدار برای دیگران حالت تدافعی ایجاد کند ولی بارها پیش آمده است که ایده ای را در اینترنت جستجو کرده و چیزی راجبش پیدا نکرده ام اما یک ماه بعد در یوتیوب، یک فرد مدعی برای اولین بار در آمریکا یک ویدیو گذاشته و آن ایده را مطرح کرده است. حتی من کتابی با نام افزایش عملکرد به چاپ رساندم و چند ماه بعد فردی در آمریکا قسمتی از آن را دقیقا در کتاب خودش آورده بود، همه به من گفتند که شما از او کپی کردید ولی در واقع تاریخ نشر کتاب او چند ماه بعد از من بوده است.
داشتن ایده های عالی و پیشتاز بودن، خیلی به هوش، سواد و تحصیلات دانشگاهی تان بستگی ندارد. کافیست آنقدر بر روی حوزه ی کاری خود تمرکز کنید که هیچ کس به آن میزان، حال و حوصله ی تمرکز، زحمت کشیدن و وقت گذاشتن برای آن را نداشته باشد.
انتقاد استاد بقوسیان از خودش: خصوصیتی دارم که باید آن را اصلاح کنم و آن این است که خیلی راحت انتقاد را قبول نمی کنم! البته این انتقاد پذیر نبودن در برابر افراد ناآگاه است! شاید خیلی ها بسیار سطحی به این مسئله نگاه کنند و بگویند که به خاطر وجود کسب و کار مدیر سبز مغرور ام و حاضر نیستم از افراد معمولی، چیزی را گوش داده و یا انتقادی را قبول کنم. باید بدانید دلیل انتقاد پذیر نبودن من، از اینجا شکل گرفته است: فرض کنید یک استودیو بسیار حرفه ای آماده کرده و کلی انرژی صرف کرده ام تا تجهیزات درجه یک را در آن بچینم ولی یک نفر که در طول عمر خود اصلاً دوربین دستش نگرفته، به من می گوید که دوربین تان به هیچ دردی نمی خورد! این موضوع باعث ناراحتی من می شود زیرا حداقل ۱۰ شب تا صبح نخوابیده ام تا بهترین حالت یک کار را پیدا کنم، اما یک نفر بدون هیچ دانش، تخصص و زحمتی، خیلی راحت در یک نگاه سطحی، آن را قضاوت می کند.
کتاب هایی که توسط ژان بقوسیان نوشته یا ترجمه شده است:
لیست کتاب هایی که خود ایشان نوشته اند: (برخی از این کتاب ها با همکاری اشخاص دیگری نوشته شده است)
لیست کتاب هایی که ترجمه کرده اند: (تقریبا اکثر این کتاب ها اثر برایان تریسی می باشد)
۷ کتاب برتر بازاریابی از دیدگاه مدیر سبز
چند مورد از ویژگی های ژان بقوسیان
اینستاگرام مدیر سبز: modiresabz
اینستاگرام ژان بقوسیان: john.boghossian
آدرس سایت: modiresabz
شماره های تماس: ۲۲۶۵۰۴۵۴- ۲۲۶۵۰۴۵۴- ۲۲۶۵۰۴۵۲
شماره فکس: ۸۹۷۸۳۱۲۷
ایمیل: modiresabz@gmail.com
تلگرام: modiresabz
آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، امانیه – امکان مراجعه حضوری فقط با هماهنگی قبلی وجود دارد.
