نوشتن از شب قدر کار راحتی نیست؛ نه اینکه نتوانم بنویسم، بلکه عظمت این شب به حدی است که قلم در برابر آن تاب نمیآورد.
شب قدر همیشه فرق داشت. یادم است از کودکی تمام ذوق و شوق ماه مبارک رمضان را بهخاطر سه شب قدر میدانستیم و خودمان را برایش آماده میکردیم. در طول ساعت احیا هر وقت مادرمان را نگاه میکردیم، در حال تسبیح و راز و نیاز بود و ما را با لبخند به این کار دعوت میکرد. گاهی با خودم میگفتم مگر مادر چقدر حاجت دارد که چندین ساعت دست از عبادت برنمیدارد؟! اصلاً مگر خدا چقدر توان برآورده کردن حوائج را دارد که این همه آدم شب تا صبح صدایش میزنند و «سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»؟
گذشت و گذشت و من خدا را بهتر شناختم. شاید بهخاطر عروسکی بود که از خدا خواستم و او برایم فرستاد، شاید بهخاطر امتحانی بود که میخواستم قبول شوم و شدم یا شاید هم نتیجهٔ ثانیه ثانیه همصحبت شدن با خدا را گرفتم.
هر چه بود، حالا من هم مثل مادر دیگر دلم نمیخواست در شبهای قدر کاری بهجز راز و نیاز کنم؛ چون فهمیده بودم در این شبها در آسمان باز است و هر چه بخواهی بر تو میبارد.
گاهی با خود فکر میکنم چرا این سه شب؟ چرا شبهای جمعه نه؟ چرا شبهای عاشورا و تاسوعا نه؟ اما بعد از خودم خجالت میکشم.
چگونه میشود که در این سه شب خدا را نه فقط به نام خودش، بلکه به نام بندهٔ مقربش، پیامبر(ص) و جانشین برترش، علی(ع) و بالاترین بانوی عالمش، زهرا(س) و یازده فرزند نورانیشان قسم دهم و خدا مرا جواب کند؟! اصلاً شاید همان «الهی بالحجة» گفتنم بس باشد برای رحمت و برکت بیپایان خداوند.
قدر را «سرنوشت» معنی کردهاند و لیلة القدر را شب آرزوها؛ انگار برای همین است که میگویند در آسمان باز است و تو هرچه بخواهی میگیری. ملائکه تا سحرگاه در خدمت تو هستند و «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»؛ حتی از تمام گناهانت هم پاک میشوی.
میگویند در شب قدر لود که قرآن بر پیامبر(ص) نازل شد و اولین آیات وحی به گوششان رسید: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ». زیبا نیست؟! دقیقا در چنین شبی ما به همین آیات وحی متوسل میشویم تا ما را نجات دهند.
بیخود نیست که «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ پس به همین خاطر این شب را «لیلة المبارکة» نامیدهاند.
حالا با تمام وجود شب قدر را فهمیدهام؛ البته که «وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ».
تکتم فرهنگ | ورودی ۹۹ روانشناسی