ویرگول
ورودثبت نام
بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

واقع بین باشیم

پرستش اسدی – مهندسی شیمی دانشگه صنعتی شریف | کمی برگردیم به عقب، سال‌های خوش دبیرستان و زنگ فیزیک: آیا فنرها را به خاطر دارید؟ معلم تلاش می‌کرد هرچه بیشتر میزان نیروی وارد بر فنر را با دست افزایش دهد و هر بار که رها می‌کرد، میزان جهش فنر نیز تغییر می‌کرد. قصد داشت آن چیز ساده‌ای را به همه‌مان بفهماند که اتفاقا زیاد فراموش می‌کنیم: طغیان، پس از سرکوب رخ می‌دهد. و میزانش؟! متاسفانه یا خوشبختانه رابطه مستقیم دارند! یعنی هر چه سرکوبی که به فنر بی‌نوا وارد می‌شود بیشتر باشد، از آن طرف هم قرار است بیشتر بپرد! و اکنون شد آنچه که «باید» :‌
«وقتی ظلم و جنایت را از حد می‌گذرانید، وقتی درنده‌خویی به نهایت رسید، باید منتظر طوفان بود».۱
و فنر جهید آن هم چه جهیدنی! اگر چه این حرکت‌ها، طغیان‌ها و انفجار بزرگ نورها مدت نسبتا طولانی‌ست که آغاز شده. اما آنچه که طوفان الاقصی و مردم فلسطین را از دیگر اتفاقات متمایز می‌کند نوع و میزان بی‌رحمی و ظلمی‌ست که بر علیهشان هست. از حمایت‌های دولت‌های گوناگون که گل سرسبدشان آمریکا و انگلیس باشد گرفته تا افکار عمومی‌ای که همچنان باور دارند اسرائیلی‌ها به سرزمین خود بازگشته‌اند. پس «حق» مسلمشان است و می‌گویند: «این نگاه یهودستیزانه است»! بگذریم از اینکه چیزی به نام اسلام‌ستیزی اصلا در این دایره تعریف نشده است. باری، این اولین بار نیست – و آخرین بار؟ نمی‌دانم – که مسلمین تحت فشار حکومت‌ها و ابرقدرت‌ها قرار گرفته‌اند. مشکلی که سال‌هاست در همه جای دنیا، بی‌اغراق، دیده می‌شود و فریادهایی که از دور و نزدیک به گوش‌های کم‌شنوایمان می‌رسد. و راه حل همان است که آن پیر فرزانه گفته بود:« تا به اسلام رسول‌الله برنگردیم، مشکلاتمان سرجای خودش است. ملت‌ها باید برگردند به صدر اسلام. اگر حکومت‌ها هم با ملت‌ها برگشتند که اشکالی نیست و اگر برنگشتند؟! ملت‌ها باید حساب خودشان را با حکومت‌ها جدا کنند».۲ و در ادامه داریم که این ملت‌ها باید همان کاری را با حکومتشان کنند که ملت ایران با حکومت خودش کرد. راه مشخص بود؛ مقاومت. و البته باید اینجا یادآور شوم که این انقلاب‌ها و طغیان‌های بعضا سهمگین و خطرناک، یک شبه به بار نمی‌نشینند که تصور کنیم: شب خوابیدند و کله سحر دیدند بله! این سرزمین دیگر آن سرزمین دیروز نیست! یادتان می‌آید کودکانی که با سنگ به جنگ «دشمن» می‌رفتند؟ شاید از لحاظ مادی پیروزی با آنها نبود اما پیام قصه آنجاست که این کودک با مفهومی آشنا شده به نام «مقاومت» که قطعا پیش از آن کاملا با ظلم و سرکوب خو گرفته بود. و اکنون او را می‌بینی، پس از سال‌ها که همچنان در شوق خون دادن برای مقابله با این استبداد می‌سوزد. پس نه تنها یک «حادثه» ناگهانی نبوده، بلکه حاصل مدت‌ها تلاش و فریاد مستمر بود. و اینجاست که باز می‌گردیم به اسلام رسول‌الله: مکتب انسان‌ساز. همانگونه که پیغمبر فرمودند: «هرگز امتی به مقام قداست نمی‌رسد مگر آن وقت که وضع به این منوال باشد که ضعیف حقش را از قوی بدون لکنت کلمه بگیرد. وقتی ضعیف در مقابل قوی می‌ایستد، لکنتی در بیانش وجود نداشته باشد».۳ که درواقع به ما می‌گوید: هم مردم باید در مقابل قوی شجاعانه ایستادگی کنند و هم جامعه باید به سمتی برود که اصولا ضعیف و قوی در مقابل قانون آن بی‌معنا باشند. با این اوصاف بنگریم به گذشته‌مان؛ به گذشته نه چندان دور که با قتل و مرگ اسدآبادی و فضل‌الله نوری گذشت. زمانی که همین مردم تنها با ترس و وحشت به عاقبت مقاومت و پایداری خود نگاه می‌کردند. اگرچه قطعا به زمان نیاز داشت. زمانی برای بازگشت دوباره به جایگاه اصلی خود. جایگاهی به قدمت آفرینش و به حقانیت الهی. زمانی که جهان به یکپارچگی اصیل خود می‌رسد و زنی مزین به زیورآلات از این سر عالم به آن سر می‌رود. درحالی که در امنیت کامل به سر می‌برد! (باز هم زنان و این مثال‌های اسرارآمیز!) باری، باید اعتراف کنیم که پیشگویی‌ها حقیقت داشتند؛ وعده‌ها حق و به راستی ناظمانی که قدرتمند می‌پنداشتیم، سردرگم و آشفته شدند. چه می‌بینیم جز زیبایی؟!‌ مظلومانی که پس از سال‌ها تحمل سرکوب و تلاش برای رهایی از این اسارت و فشار، درست مثل همان فنر بینوای معلم فیزیک، از جا می‌جهند و اینبار قوی‌تر از همیشه ضرباتی وارد می‌کنند که دیگر قابل ترمیم نیستند. حقیقتا گفتن و نوشتنش برای ما ساده و حل شده است. شاید حتی خیلی از ما چندان هم خوشبین نباشیم. اما بیایید به قول آنها که تمام این صحبت‌های شعارگونه را به باد ریشخند می‌گرفتند: واقع‌بین باشیم! بلی، واقعیت‌هایی که اتفاقا اینبار آفتابشان چشممان را می‌زند!( و وای به حال آنان که نمی‌توانند آن را ببینند). شکستی مفتضحانه در مقابل ملتی کوچک در مقیاس جهانی! و اینجا یادآور شوم که این ملت کوچک در مقابل «یک جهان» ایستاد. در مقابل آن «ابرقدرت‌ها» و نهایتا «کدخدا»! و چه بسا گروهی اندک بر گروهی پرشمار فائق گردند... آیا هنوز هم
شکی باقی مانده که پیروزی عظیم در راه است؟

1- بیانات رهبری در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح، ۱۸/۰۷/۰۲
2- صحیفه امام خمینی، جلد ۱۳، ص۸۹
3- نهج‌البلاغه، نامه ۵۳

امام خمینیطوفان الاقصیملت ایراننیروهای مسلح
تریبون رسمی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید