موضوع: بررسی عملکرد دستگاه دیپلماسی ایران در «طوفانالاقصی»
نویسنده: زینب سعیدی – دانشجوی کارشناسی برق
ایدۀ نو انقلاب اسلامی که با کنار زدن مخروبههای بلوک شرق و غرب- که در پسِ سالها بر سر ایران آوار میشد- سر برآورد و ایران را از ژاندارم خوب منطقه بودن به بزرگترین دشمن سگ نگهبان ایالات متحده، یعنی اسراییل، تبدیل کرد، "از آنِ خداوند بودن حکومت و تحقق آن به دست مستضعفین عالم که وارثان نهایی و پیشوایان خواهند شد" بوده است. ایدۀ کلانی که شاکله و ماهیت تمام جمهوری اسلامی را در برابر تمام اسراییل قرار میداد؛ چرا که ایدۀ اسراییل، عینیتیافتۀ سکولاریسم مقدس یهودی و معتقد بود که قوم برتر یهود وارث زمین و حکومت آن خواهد شد. این را با بهرهگیری هر چه تمامتر از ظرف دینزدایی عصر حاضر، درحالی به جهان قالب میکرد که با کمک حکومت و نیز با پایههای دینی تحریفشدۀ خود، دین از را از سرزمینهای دیگر به پَستوی خانهها میفرستاد تا خود، یگانه قدرتمند باشد[1]. سکولاریسم تمامیتخواهی که با یهودیت تحریفشده، تمام منطقه را برای خود میخواست: هر چه بیشتر بهتر، از جان فلسطینی تا زمین سوری تا منابع مصری، از شمال آفریقا تا همراهی بیچون و چرای کشورهای عرب جنوب غرب آسیا و نهایتاً تمام منطقه، برایِ و در خدمتِ آنچه که ایالات متحده در اسراییل رشد و پرورش میداد. درمقابلِ چنین موجودیت سرطانیای، دفاع از مستضعفین عالم و همراه کردن ظرفیت آنها، که در صدرشان ملتهای مسلمان قرار دارند، صرفاً یک تاکیک برای حفظ منافع ملی و با امثال این توجیهها- که سعی میکنند این اقدام را به نفع ایران جلوه دهند تا در یک پازل معمول تنظیم روابط خارجی کشورها بر اساس هزینه- فایدهها دیده شود- نیست. بلکه تمام وظیفه و رسالت انقلاب اسلامی است؛ یعنی "قیام لله".
با این تفاسیر و با نگاه کردن به این پازل، وزنۀ کار دستگاه دیپلماسی ایران در قبال قضیۀ مقاومت و خاصتاً نبرد بیسابقۀ دو ماه گذشتۀ غزه و اسراییل، طور دیگری سنگینی میکند و انتظارها را چندین برابر یک کشور صرفاً مسلمانی که از برادر خود حمایت میکند، یا کشوری که از سر انساندوستی برای فلسطین تلاش میکند، افزایش میدهد. البته در تمام این سالها- با چشمپوشی از زمانهایی که با آدرس غلط، هم و غم دستگاه دیپلماسی ما «بستن با کدخدا» بوده!- تلاشهای فراوان ایران برای محقق کردن این نوع حمایت از فلسطین و ایدۀ مقاومت و همراه کردن باقی کشورها، کم نبوده؛ اما قطعاً کافی هم نبوده است. این کافی نبودن را از به ثمر نرسیدن تلاشهای اخیر دستگاه دیپلماسی، به وضوح میتوان دید. البته که برای نتیجه گرفتن در وضعیت فعلی، باید پیش از این نقطه و در زمانی که کشورهای عربی یکی یکی با اسراییل وارد رابطه میشدند، مجموعۀ اقدامات بازدارندۀ جدی شروع میشد که نشد.
به هر طریق، از زمان آغاز طوفانالاقصی، پیگیری متعدد و چندبارۀ ایران برای برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی، سفر و یا گفتگو با کشورهای مختلف توسط وزیر امور خارجه و رییس جمهور برای همراه کردن ظرفیت کشورها در حمایت از فلسطین، پیگیریها در نشست سازمان ملل در نیویورک و ژنو و حتی مواضع اعلامی توسط وزارت خارجه و یا مسئولین مختلف کشور، گویای عزم ایران برای ایجاد اقدامهای مشترک بین کشورهاست؛ اقدامهایی که خروجی عملی آنها، باید فراتر از بیانیههای ابراز نگرانی و محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی باشد. چنانکه امام خامنهای در صحبتهایشان دو بار تأکید کردند، این اقدامها باید منجر به قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی شود، از ارسال سوخت و غذا به این رژیم جلوگیری کرده و حتی در آیندهای طولانی، تبعات ادامۀ روابط با اسراییل را سخت و سنگین نشان دهد و از تمایل کشورها به سرمایهگذاری در آن، دادوستد و حتی رفتوآمد بکاهد؛ اتفاقی که تاکنون نیفتاده و رخ دادن آن هم با چیزی بیشتر از موشکهای یمنی، لبنانی و عراقی محقق میشود. قطعاً اینکه امروزه کشورهای محور مقاومت به مهرۀ اثرگذار صحنۀ نبرد تبدیل شدهاند و باقی کشورها، خاصتاً جبهۀ مقابل، مجبور است در محاسباتش، ترس از پاسخ آنها را دخیل کند، خود اتفاق مهمی است که با سالها مداومت و پیگیری دستگاه دیپلماسی، در کنار میدان به وجود آمده است؛ اما باز هم کافی نیست. وقتی عربستان میزبان نشست فوقالعادۀ سران کشورهای اسلامی پیرامون قضیۀ غزه میشود؛ اما موشکهای یمنی را در نیمۀ راه ساقط میکند، رییس جمهور ترکیه پرچم فلسطین میاندازد؛ اما دست از جیب پرپول اسراییل درنمیآورد، آذربایجان با بیخیالی تمام به روابطش با اسراییل ادامه میدهد، مصر بدون اجازۀ آمریکا دست به گذرگاه رفح نمیزند که مبادا دارو یا تجهیزات اضافه وارد غزه شود، اردن از لبنان خواهش میکند که جلوی انصارالله برای عبور موشکها از مرز هوایی این کشور را بگیرد، نیروهای آمریکا در پایگاههای قطری و اماراتی آمادۀ حرکت و کمک به اسراییل ایستادهاند، آمریکا ردفلگهای تبادل مالی حماس در قطر را برای این کشور پررنگ میکند که مبادا از بیخ گوش شان جبهۀ مقاومت تقویت شود، همۀ این کشورها شب در بیانیهها ابراز نگرانی میکنند و فردا ظهر با رییس رژیم جعلی این کشور در نشست آبوهوایی خوشوبش میکنند، گویی تمام تلاشهای دیپلماتیک یک تصویرسازی برای سرگردم کردن ملتهاست و در عمل هیچ قدرت بازدارندهای نتوانسته است که جلوی حمایت همهجانبۀ دست کم کشورهای عربی- که با اسراییل اقدام به عادیسازی روابط کردهاند- را بگیرد. قطعاً تا این همافزایی بر سر هزینهزایی برای اسراییل وجود نداشته باشد، این ماشین کشتار جمعی متوقف نخواهد شد. جای سؤال جدی اینجاست که دستگاه دیپلماسی ایران چه برگ برندهای برای اعمال فشار بر اسراییل و کشورهای حامی آن دارد؟ مشخصاً تحریم مستقیم بر کشوری که روابط مستقیم با آن نداریم، معنایی نخواهد داشت و هر حرکتی در پیش گرفته شود، باید از جنس تحریمهای ثانویه و بالابردن هزینه برای کشورهایی باشد که روابطشان را با اسراییل ادامه میدهند. هر چند که در نگاه اول چنین به نظر میرسد که ایران از توانمندیهای اقتصادی برای انجام آن بیبهره است، اما قطعاً با پشتوانههای جدی مردمی و استفاده از ظرفیت موج بیتاب و خروشان ملتهای مسلمان، شدنی است. این امر نیاز به تدبیر و طراحی دارد که در حال حاضر، حرکت جدیای که جمهوری اسلامی در حال پیشبرد آن باشد، دیده نمیشود. سؤال جدی دوم و آخر این خواهد بود که چه زمانی قرار است این ورود تأثیرگذار را شاهد باشیم و تا چه زمانی اسراییل و حامیانش بدون هزینۀ سنگین و جدی، در جلوی چشمان بزرگترین کشور حامی مقاومت، میخواهند به این وقاحت ادامه دهند و سرانجامِ این معادله چطور میتواند رقم بخورد؟
1. برای مطالعۀ بیشتر، ر.ک:"سکولاریسم مقدس و خشونت صهیونیسم"، نیکقائم، مجلۀ سوره، شمارۀ 7.